هیمالیایی به نام «شجریان»

یوسف خاکیان - از آن پنجشنبه شومی که خبر درگذشت استاد بزرگ موسیقی ایران عالیجناب محمدرضا شجریان که به واقع، حق بسیار بزرگی به گردن فرهنگ و هنر سرزمین ایران دارد تا امروز که دیگر خسروی آواز ایران در کنار فردوسی بزرگ آرام گرفته و با یکدیگر بزم موسیقایی - ادبیاتی بی‌نظیری را در آرامگاه‌های ابدی شان به راه انداختند و در این بین مهدی اخوان ثالث هم آنها را همراهی می‌کنند، پیامهای تسلیت بسیار زیادی از سوی اقشار مختلف مردم اعم از مسئولان و مقامات رده بالای دولتی، هنرمندان و حتی مردم عادی در فضای مجازی، خبرگزاری‌ها و روزنامه‌ها منتشر شده است. این فاجعه عظیم ملی آنقدر تراژیک بود که حتی خارجی‌هایی که فارسی زبان نیستند و از اهالی سرزمین ایران به حساب نمی‌آیند نیز در غم از دست دادن یکی از بزرگترین چهره‌های فرهنگی- هنری دنیا پیامهای تسلیتی را منتشر کردند. این موضوع نشان می‌دهد که استاد محمدرضا شجریان در درون قلب تک تک افرادی که او را دوست داشتند و با آوازهایش خاطرات طولانی را برای خودشان رقم زده‌اند حضوری همیشگی و جاودان داشته است، به صورتی که هر کدام از این افراد با درگذشت خسروی آواز ایران تکه‌ای از قلبشان برای همیشه از وجودشان جدا شد بخشی از آن همراه پیکر استاد به زیر خاک رفت و بخش دیگری هم همراه روح بزرگ این هنرمند بین‌المللی به آسمان پرکشید. جز این هم نمی‌توان از مردمی که سال‌های سال با مناجات آسمانی «ربنا» که بیش از ۳۰ سال
پیش به بهترین و هنرمندانه‌ترین شکل ممکن از حنجره محمدرضا شجریان اجرا شد
خاطره بازی کردند و روزه هایشان را افطار نمودند انتظار داشت. این مسئله نشان از رابطه عمیق
انسانی می‌داد که میان استاد محمدرضا شجریان و طرفداران و دوستدارانش برقرار شده بود. ارتباطی که نه در دوران زندگی پربار این هنرمند عزیز و ارزشمند گسسته شد و نه پس از این تا همیشه تاریخ از بین خواهد رفت. اما مسئله‌ای که بسیار عجیب و غریب به نظر می‌رسد این است که در میان این سیل عظیم غم که در این روزهای سخت و طاقت فرسا


بابت از دست دادن هنرمند محبوب و مردمی مانند استاد محمدرضا شجریان در وجود
تک تک ایرانیان براه افتاده و به این زودی‌ها هم
آرام نخواهد گرفت، ‌عده‌ای انگشت‌شمار که تعدادشان حتی به یک چهارم انگشتان یک دست هم نمی‌رسد، رفتاری که در خور هیچ انسانی نیست را در پیش می‌گیرند و با تریبونهایی مانند صفحه شخصی اینستاگرام که برای خود دست و پا کرده‌اند طوری سخن سر می‌دهند که تو گویی در این دنیا فقط آنها مهمند و بس. اینگونه افراد نه به سخنی که از دهانشان خارج می‌شود، می‌اندیشند و نه به عاقبت و آخر رفتاری انجام می‌دهند توجهی دارند. در طی همین دو سه روزی که مردم ایران غرق در ماتم از دست دادن هنرمند عزیز و تازه‌ سفر کرده شان بودند و هستند، فردی که متاسفانه خود را یک هنرمند می‌داند در حالی که به اندازه یک نقطه هم بویی از هنر نبرده، به خیال خام و واهی خود سعی نمود در صفحه اینستاگرامش درباره درگذشت بزرگ موسیقی ایران که بحق باید اورا بزرگ هنر ایران دانست، پست و کامنت‌هایی را منتشر کرد که بیشتر درباره خودش صدق می‌کرد، اگر نه همه ما می‌دانیم هیمالیای عظیمی مانند محمدرضا شجریان مبرا از هرگونه ناپاکی و پلشتی است. متاسفانه در این میان این فرد که در خارج از ایران زندگی میکند و همه او را با نام (الف - ت ) می‌شناسیم، عده کثیری از جوانان کم تجربه‌ای که تازه در آغاز راه زندگی خود هستند را از دیرباز همراه خود کرده، به گونه‌ای که این جوانان فکر می‌کنند هر آنچه درباره هنر تاکنون شنیده و خوانده‌اند در وجود آقای (الف - ت) جمع آوری شده و او پکیج کاملی از فرهنگ و هنر سرزمین ایران از روزگار قدیم تا امروز را در وجود خود دارد، جالب اینجاست که خودش هم چنین عقیده‌ای دارد و فکر می‌کند در عالم هنر نفر اول است و فاصله بسیار زیادی با نفر دوم و نفرات پس از او دارد، کسی هم نیست که به این جوانان بگوید این آدمی که شما لایو‌های اینستاگرامی‌اش را به نظاره می‌نشینید و در طول روز و حتی شب آهنگ هایش را زمزمه می‌کنید آن مدینه فاضله‌ای نیست که باید در پی‌اش بروید. شوربختانه‌تر اینکه متاسفانه در چنین اوضاع و شرایطی، زمانی که این جوانان که از طرفداران آقای به ظاهر خواننده هستند، الفاظ رکیک و زشتی را که این فرد درباره هنرمند محبوب سرزمینشان در اینستاگرامش منتشر می‌کند نه تنها هیچ واکنش اعتراض آمیزی به چنین کلماتی نشان نمی‌دهند، بلکه گاه به این خاطر که طرفدار او هستند همراهش می‌شوند و دل به دلش می‌دهند. جالب‌ترین قسمت ماجرا اینجاست که تو به عنوان یک فرد دوستدار موسیقی حتی اگر خودت را فرد بی‌طرفی قلمداد کنی باز هم نمی‌توانی آنچه از حنجره محمدرضا شجریان بیرون می‌آید با آنچه از حنجره آقای (الف - ت) خارج می‌شود را با یکدیگر مقایسه کنی. نه اشتباه نکنید، منظور این نیست که چنین مقایسه‌ای توهین به استاد شجریان است، چرا که چنین قیاسی حتی در فرض محال هم نمی‌گنجد، بلکه منظور این است که چنین مقایسه‌ای توهین به ذات مقدس هنر است که از لطافتی ظریف و بی‌پیرایه برخوردار است. مگر می‌شود ما درباره هنر حرف بزنیم و در میان صحبت هایمان به جایی برسیم که در آن ناپاکی وعدم رعایت شئونات انسانی و فرهنگی وجود داشته باشد؟ این در حالی است که آقای به ظاهر خواننده درباره استاد شجریان که خودش معدن بزرگی از هنر و هنرمندی است طوری سخن می‌گوید که ذات هنر مورد خدشه و بی‌احترامی قرار می‌گیرد. سوال بزرگی که از آقای (الف - ت) باید پرسید این است که آیا در محاسبات ذهنی خودت درباره این موضوع که چه کنم تا بتوانم توجه بیشتری را به خودم جلب کنم و بر طرفدارانم حتی به اندازه یک نفر هم که شده اضافه کنم، مسیر «خواهی نشوی همرنگ، رسوای جماعت شو» را در پیش گرفته ای؟ با اینکه می‌دانی رفتار و گفتارت، تو را رسواتر از رسوا می‌کند و با داشتن طرفداران به ظاهر میلیونی باز هم گوشه گیرتر از گذشته خواهی شد سعی می‌کنی رفتاری را پیش بگیری که بگویی من متفاوت‌ترین فرد این دنیای پهناور هستم. در حالیکه غافلی از این حقیقت که بزرگمردی مانند محمدرضا شجریان شبیه یک سیمرغ است که وقتی بال هایش را باز می‌کند شکوه و زیبایی اطرافش را فرسنگهای بسیار دور احاطه می‌کند، غافلی از این حقیقت که اقیانوس با یک قطره جوهر رنگی نخواهد شد و عقاب آنقدر باشکوه است که اگر گنجشکی از کنارش عبور کند به این دلیل که ریز و کوچک است دیده نمی‌شود. عقاب در اوج نشسته می‌نشیند در اوج بزرگی و شکوه. آرام و متین و بزرگوار. این یادداشت به این دلیل نوشته نشد که یکی از طرفداران صدای زیبا و جاودانه محمدرضا شجریان به شخصی که به این هنرمند دوست داشتنی توهین کرده توپ و تشر بزند که چرا به این هنرمند محبوب اهانت کرده، بلکه به این علت به رشته تحریر درآمد تا از بزرگی و باشکوه بودن مردی سخن بگوید که در کنار افتخارات بیشماری که در طول زندگی پربارش کسب کرده، پس از وداعش با دنیای فانی این افتخار بی‌نظیر نصیبش شده که در کنار یکی از بزرگترین شعرای تاریخ ایران و جهان، حکیم ابوالقاسم فردوسی، پدیدآورنده اثر بی‌نظیری چون شاهنامه در خاک آرام گیرد. سعادتی که هر هزار سال هم نصیب هر کسی خواهد شد. بدون شک و بدون هیچ طرفداری خاصی، باید بپذیریم که استاد شجریان هم لیاقت چنین افتخاری را داشته و هم ارزش و اعتبار چنین جایگاهی را هم در زمان زنده بودن و هم در زمان نبودنش در این دنیا با تمام وجود درک کرده و می‌دانسته است. بنابراین آقای (الف - ت) بدان و آگاه باش که تو هرگز نمی‌توانی با حرف‌ها و رفتارهایت حتی به اندازه ذره شنی در شخصیت و منش و بزرگی و شکوه استاد شجریان خللی وارد نمایی. چه آنکه حتی ممکن است رفتار تو باعث شود بسیاری از افرادی که تاکنون نسبت به خسروی آواز ایران بی‌تفاوت بودند پس از این به جرگه علاقمندان او پیوسته و شنوای آثارش شوند. این در حالی است که تو هر از چند گاهی آهنگ جدیدی را تولید می‌کنی تا مردم آن را بشنوند، اما مردم ترجیح می‌دهند آهنگهای قدیمی هنرمندی را بشنوند که چون از دنیا رفته دیگر نمی‌تواند آثار جدید تولید کند. حال در آن سوی میدان تو بمان با طرفدارانت و در این سوی میدان نیز ما می‌مانیم و استاد آوازخوان بی‌بدیل مان و ماتمی که خوب می‌دانیم داغش هرگز سرد نخواهد شد.