بایدن و لزوم تغییر در نگاه واشنگتن و تهران

 
 
 
 


صحنه سياست، صحنه معجزه نيست. قدرت، مهم‌ترين عنصر تعيين‌کننده معادلات عرصه سياست است. سازوکار سياست زميني است و در ميدان عمل، قابليت‌هاست که ميزان قدرت کشور را تعيين مي‌کند. اگر جز اين بود بسياري از وقايع تلخ و شيرين ديروز، امروز و فردا به‌گونه‌اي ديگر رقم مي‌خوردند. در پاسخ به کساني که مي‌گويند مگر برجام چه دستاورد ملموسي داشته است، بايد بگويم اين توافق حداقل براي مدتي کوتاه که علت کوتاهي آن هم دوطرفه بود، سبب قطع يا کاهش رانتخواران تحريم شد و سايه شوم جنگ را دور کرد. از آغاز روند برجام و پس از آن و تا امروز بخشي از مخالفان برجام خود را به خواب زده‌اند و نمي‌خواهند از خواب برخيزند. به اين خواب‌زدگان بايد گفت در نقطه ايده‌آل، برجام مطلوب هيچ‌کس نبوده و نيست، اما در آن مقطع و امروز جايگزين مخالفان برجام چه بوده و چيست. ما امروز در جايي ايستاده‌ايم که همچنان خواستار بازگشت آمريکا به برجامي هستيم که مخالفان بسيار در درون و بيرون داشته و دارد. اگر باور داريم برجام سايه جنگ را از ايران دور کرد، با روشن شدن نتايج انتخابات آمريکا بايد از شعار و ادبيات سلحشوري که جاي در سياست ندارد، فاصله گرفت. نبايد با تاکيد بر عدم تفاوت ترامپ با بايدن، با حماسه‌سرايي کشور را تا پاي جنگ يا ادامه تحريم‌هاي بدتر از جنگ کشاند. بدانيم همه و همه ذيل نام ايران تعريف دارند و هيچ‌کس و جرياني مهم‌تر از ايران نبوده و نيست. شرايط داخلي، منطقه‌اي و بين‌المللي بيانگر آن است که بايد رويکردها و سياست‌ها را تغيير دهيم. با همين فرمان ديگر نمي‌شود پيش رفت. بايد در کنار تلاش براي احياي برجام، روابط با همسايگان را نيز احيا کنيم. جغرافياي مشترک فارغ از هر دلايلي اين مهم را يک ضرورت اجتناب‌ناپذير کرده است. نه مي‌توان ماهيت وهابي عربستان را انکار کرد و تغيير داد و آن کشور را با خاک يکسان کرد و نه بحرين و... را تهديد کرد. در منطقه خاورميانه نيز بايد واقعيت‌ها درک و حوزه‌هاي نفوذ را به رسميت شناخت و در تعاملي مثبت به سوي صلح و ثبات حرکت کرد. بدانيم در نظام بين‌الملل ديگر قامت کشورها چندان اهميت ندارد. سياست و ادبياتي که ديروز کويت و امروز امارات را مهره‌اي نمي‌دانست، نه آن روز و نه امروز و نه فردا کاربرد نداشته و ندارد. صدام به بهانه کويت رفت. بايد درک کرد اهميت کشورها حاصل هويت حقوقي آنان و جايگاه آنان در نظام بين‌الملل است. در کنار پايبندي به اصول عزت، حکمت و مصلحت، بايد در فضاي پس از انتخابات آمريکا، با درک خطرات مترتب بر امنيت ملي ايران، با استفاده از شعور، از شعار دوري کرد و زبان سلحشوري را از صحنه سياست حذف کرد. اولويت امروز ايران بايد بيش از هر زمان ديگري ارائه يک چهره صلح‌طلب از کشور باشد. در شرايط خاص امروز، همگان موظفند به جاي ارسال پيام‌هاي سلبي، پيام‌هاي ايجابي به جهان و منطقه ارسال کنند تا پروژه ايران‌هراسي دشمنان با شکست مواجه شود. اين مساله با توجه به تحولات در لبنان، سوريه، عراق و ماه‌هاي اخير در جنوب و شمال ايران و با مدنظر قرار دادن تنهايي تاريخي اين سرزمين کهن، يک ضرورت است و تلاش مضاعف مي‌خواهد. اين اصل را دريابيم که درک موقعيت خود بخشي از موفقيت است. اگر نمي‌توانيم فرصت‌ساز باشيم، نبايد استاد فرصت‌سوزي باشيم. اگر در آمريکا تغيير رخ داده است، به تبع آن ما نيز بايد نشانه‌هاي تغيير را بروز دهيم که اگر تغيير نکنيم تغييرمان خواهند داد. تغييرات را خود مديريت کنيم قبل از آن‌که از سر اجبار تغيير کنيم يا تغييرمان دهند. سخن آخر اين‌که همه چيز روشن است و چندان به نوشتن و گفتن نيازي نيست، نگذاريم دير شود.