منافع اسرائیل ؛ اولویت استراتژیک آمریکا

 
 
 
 


منافع آمريکا در خاورميانه و به‌طور مشخص ايران را، منافع اسرائيل تعيين مي‌کند؛ بنابراين با رفتن ترامپ و روي کار آمدن جو بايدن، نمي‌توانيم هيچ انتظار ويژه‌اي داشته باشيم ولي تاکتيک‌هاي اين دو با هم تفاوت‌هايي دارد و چه بسا که در مورد ايران به خاطر عملکرد دونالد ترامپ يک اختلاف جدي در درون ائتلاف 1+5 پيش آمد به نحوي که چين و روسيه و اتحاديه اروپا تقريبا به موضع واحدي در مقابل آمريکا رسيدند؛ به‌ويژه اينکه آمريکا خودش هم درگيري‌هاي اساسي با چين و روسيه دارد و به‌ويژه چين که مساله اصلي آمريکاست، به همين دليل هم مساله آتي آنها باعث مي‌شد اختلاف‌هايي که بين چين و آمريکا وجود دارد، يک فضاي تنفس اندکي در زمان ترامپ براي ايران فراهم شود که اين فضا را هم آقاي بايدن خواهد بست که از طريق ايجاد مجدد ائتلاف انجام مي‌دهد. بازگشت آمريکا به برجام نه براي اين است که امتيازهايي به ايران دهد بلکه به‌منظور بازسازي ائتلاف است. ايرادي که دموکرات‌ها به ترامپ مي‌گرفتند عمدتا بر سر اين بود که به وجهه آمريکا با خروج يکجانبه آسيب زده به نحوي که متحدين هم ديگر همبستگي را در ائتلاف با آمريکا ندارند و درحقيقت اين ايراد اساسي آنها بود نه اينکه تعهداتي را اگر داشته و اجرا نکرده. اما در مورد اتفاقي که افتاده و موقعيتي که ايران در آن قرار گرفته، برخي اينگونه تلقي مي‌کنند که به خاطر فشارهاي آمريکاست درحالي‌که اصلا اينگونه نيست و مساله اصلي به خود ايران برمي‌گردد و البته فقط مربوط به دوره دولت‌هاي يازدهم و دوازدهم نيست بلکه بايد بيش از 15 سال گذشته را جست‌وجو کرد و اشکال را از آنجا ريشه‌يابي کرد که فرصت‌هاي توليدي در داخل کشور نابود شد، به بخش‌هاي پولي و تجاري سلطه کامل بخشيدند، توليد را بسيار پرهزينه و پرريسک کردند و جامعه به‌شدت در مقابل تحريم‌ها آسيب‌پذير شد. اين اتفاقي است که طي 15 سال گذشته در کشور رخ داده و طي آن بنيان‌هاي توليد به‌شدت آسيب ديده و در نتيجه در مقابل فشارهاي بين‌المللي و خارجي آسيب‌پذيرتر شده ولي راه‌حل اين نيست که به خواسته‌هاي آمريکا تمکين کنيم درحالي‌که ارزيابي آنها از وضعيت ناهنجار اقتصادي ما اين است که فشارها منجر به چنين وضعيتي شده است. از طرفي، اتفاقي که طي دو روز بعد از روشن شدن نتيجه انتخابات آمريکا افتاد، هيچ ربطي به اقتصاد ما ندارد چون نرخ ارز در داخل ايران تعيين مي‌شود و متاثر از تصميمات سياسي در ايالات‌متحده آمريکا نيست و آنچه اتفاق افتاد، يک تصميم داخلي است. کافي است جو بايدن به‌زودي يک موضع‌گيري در مورد ايران داشته باشد تا مورد بهانه سياستگذاران داخلي قرار گيرد که چون موضع خصمانه‌اي اتخاذ کرده که تکرار سياست‌هاي ترامپ است، قيمت‌ها را باز دوباره بالا ببرند که به نظر مي‌رسد دلار تا اواسط فروردين در کانال 28هزار تومان بماند و در نزديکي موسم انتخابات 1400 سعي مي‌کنند با اندکي کاهش در قيمت دلار احتمالا جاذبه‌هاي ديگري براي حضور در انتخابات فراهم کنند. اين تمام داستان است و مساله تعيين نرخ ارز در ايران به عوامل متعددي بستگي دارد که مهم‌ترين و اصلي‌ترين آنها سياست‌هاي داخلي است. درحقيقت سياست‌هاي داخلي خود ما، مجري انتظاراتي بوده که آمريکا داشته و ما خودمان در تحقق انتظارات آمريکا پيش‌دستي کرده‌ايم درحالي‌که مي‌توانستيم به‌جاي اينکه ارزش پول ملي را کاهش دهيم، روي ماليات که منابع خيلي روشن و شفافي دارد و سهل‌الوصول هم هست، تاکيد کنيم ولي با اتخاذ سياست‌هاي نامتوازن به کاهش ارزش پول ملي و افزايش قيمت ارز دامن زديم.