اداره كشور علمی نيست كه به يكديگر كمک نمی‌كنيم

شرايط فعلي جامعه را چطور ارزيابي مي‌کنيد، چه اقدامي بايد براي بازيابي اعتماد و حل‌ مشکلات جامعه صورت گيرد؟
مسائل و مشکلات جامعه يک يا دو اقدام نيست که با رفع آنها بتوانيم در کليت مشکلي که بر مجموعه کشور را هدف قرار داده غلبه کنيم. آنچه که امروز شاهد هستيم در نتيجه حکمراني در کشور، مجموعه سياست‌گذاري‌ها و جهت گيري‌ها و استراتژي‌هاي اتخاذ شده است. کندورسه جامعه شناس فرانسوي معتقد بود که جامعه نمود اندام و يک مکانيزم ارگانيکي است که زنده، داراي حيات، اثر گذاري و اثر پذيري است. هر اندام‌واره ارگانيکي مثل ساختار مکانيکي نيازمند بازسازي و اصلاح و تغييرات اساسي است. شما نمي‌توانيد با توجه به فهم قديم پاسخ جديدي بدهيد و نمي‌توانيد براي دغدغه‌هاي گذشته نسخه‌هاي قديمي ارائه کنيد. من يک روز در چين با يکي از اعضاي حزب کمونيست که صحبت مي‌کردم به او گفتم باور من اين است که پاشنه آشيل دولت چين مسائل قومي و مطالبات سياسي و آزادي‌هاي فردي و اجتماعي است. به او گفتم حتي بعد از آنکه من به اين موضوع اشاره کردم تصادفا در يکي از نوشته‌هاي برژينسکي ديدم که او هم نظر خود را بر اين گذاشته که دولت چين در آينده‌اي نه چندان دور با زنجيره‌اي از مشکلات مختلف اجتماعي و سياسي روبه‌رو خواهد شد که اين حجم متمرکز توان اقتصادي چين را به چالش مي‌کشد. شما براي اين چه فکري کرديد؟ او پاسخ داد که ما اپوزيسيون، اختلافات و جهت گيري‌هاي متضاد دروني را در دل حزب کمونيست برديم و در حزب کمونيست چنين دوايت سازي‌هايي را انجام داديم که مردم يا به اين بخش از حزب کمونيست توجه کنند يا به آن بخش. وقتي که شخص مقابل نظراتش را توضيح داد من پاسخ دادم که اگر اين تعارضات به معني پاسخ دادن به آن پرسش‌هاي اساسي و بنيادين باشد شما مي‌توانيد پيش برويد و در مجموع بر اساس فهم کمونيست بر ماترياليزم ديالکتيکي که ببينيم آنجا به افزايش تعارض‌ها، تضادها و بحران منجر خواهد شد. همانطور که مارکس پيش بيني کرد حل هر دوران در دل خودش بحران بزرگ‌تري را به همراه مي‌آورد. مدل چين که به صورت شکلي هر 10 سال به 10 سال اعضاي حزب کمونيست در رده‌هاي بالا جاي خود را به عناصر جديدي مي‌دهند و شما ديگر هيچ نشانه‌اي از مسئولان قديمي پيدا نمي‌کنيد. آيا امروز خبري از هو جين تائو داريد و مي‌دانيد چه مي‌کند و کجاست؟ آيا مي‌دانيد مسئولان قبلي چين اکنون به چه کاري مشغولند؟ پاسخ خير است. آنها تلاش مي‌کنند چهره‌هاي سياسي کشور را نوين کنند و در واقع هر دوره پوست اندازي کنند تا مردم احساس کنند که مفهوم قدرت جابه‌جا مي شود و چهره‌هاي جديد مي‌آيند. اين در واقع تعامل و همراهي بيشتري را رقم مي‌زند. ما در واقع براي اين موضوع بايد فکري کنيم. مساله بعدي اين است که مشکل بزرگ ما مديريتي است. اين موضوع از چند جهت قابل فهم است، نخست اينکه استراتژي‌هاي اتخاذ شده و روش‌هاي دستيابي به اين استراتژي‌ها دقيق نبوده است. مديران و انسان‌هايي که بايد آن استراتژي را پيش ببرند در حد مطلوب حضور ندارند. نظام ارزيابي مستقل براي پايش آنچه که در يک استراتژي مديريتي يا سياسي صورت مي‌گيرد نيازمند بازنگري است.
تحليل شما از عملکرد سياست خارجي دولت در ماه‌هاي اخير به خصوص نسبت به برخورد ساير دولت‌ها چگونه است؟
به نظر من فهم ما از تفسير شرايط در حوزه‌هاي داخلي و خارجي به نظر ايدئولوژيک است. اما من معتقدم يک پوسته ظاهري ديگر براي پنهان کردن نارسايي هم داريم. به همين جهت توضيح مي‌دهيمکه چرا اينقدر هزينه و اعتبار سياسي و فرهنگي را در ارتباط با ديگران داريم. ما به دليل باورهاي خودمان نسبت به ديگران حساسيم. مخاطب ما اين را مي‌فهمد. من روزي در خيابان آکادميا در فلورانس نشسته بودم و ديدم نقاشي تصويري مي‌کشد و با يک نفر به زباني حرف مي‌زند که آلماني، ايتاليايي، اسپانيايي، انگليسي و فرانسه نبود. بعد از اينکه دوستش رفت از آن نقاش پرسيدم که اين چه زباني بود که صحبت مي‌کرديد گفتن زبان کوزوويي بود. به من گفت کوزوو را مي‌شناسي گفتم بله در بالکان و يوگسلاوي سابق؛ به من گفت تو کجايي هستي اروپايي هستي گفتم نه من ايراني هستم. در جا سوال کرد چرا شما از ما در سازمان ملل حمايت نکرديد؟ در يک لحظه به نظرم رسيد که پاسخم روسيه است. اين تا حدودي دچار تعارض است. نمونه‌اش در ماجراي ارمنستان و آذربايجان است. ما در چند روز اول سياستمان غيرمنسجم بود و بعد که بزرگان ورود کردند به بحث سياست محوري ما کمک شد.


برخي معتقدند که با وجود عملکرد‌هايي از نهادهاي انتخابي طي سال‌هاي متمادي ديده‌ايم اما به رغم اين فعاليت‌ها نتيجه چندان موثر و چشمگيري حاصل نشده است؛ اگر با اين گفته موافقيد فکر مي‌کنيد که چرا اين رويه به اين شکل است و راهکار اصلاح آن چيست؟
نظام ارزشيابي، انتخاباتي، سياستگذاري و بهره وري از فرزندان اين کشور به نظر من کامل نيست و در برخي جاها معيوب است. بزرگترين سيستم ارزيابي و ارزشيابي ما در عالي‌ترين سطح درباره مجلس شوراي اسلامي اعمال مي‌شود. آيا در اين چهل سال هرچه از عمر مجلس گذشته عصاره فضايل ملت بيشتر توانستند به مجلس راه پيدا کنند؟ مجلس متخصص و کارآمدتري شکل داديم؟ تمام سياست‌هاي اتخاذي درست انتخاب شده است؟ مجلسي که از ساعت 5 صبح تا 12 شب کار مي‌کند و همه نماينده‌ها درگير کميسيون‌ها هستند و هر روز در قانون‌گذاري مي‌کنند. چرا اين کار معيوب است. در جاهاي ديگر دنيا مگر نمايندگان مجلس اين همه وقت مي‌گذرانند. کجاي کار اشکال دارد که نماينده دوره جديد قوانين قبلي‌ها را ملغي مي‌کند و قوانين جديدي مي‌گذارد و مجلس بعدي همينطور. آقايان تا کي مي‌خواهند چرخ را اختراع کنند؟ نکته بعدي اين است که نظام اداره کشورمان به طور کامل علمي نيست و بيشتر هيأتي است. در حالي که شرايط جديد نيازمند باز بيني است. خود ما بچه مذهبي‌ها مي‌گفتيم اگر علامه طباطبايي 100 سال ديگر به دنيا مي‌آمد تفسير الميزان جور ديگري نوشته مي‌شد. امروز هرمنوتيک، بازفهمي در مفهوم زمان، تاثير هايتک بر زندگي انسان، هوش مصنوعي و هزار قبيله جديد در فهم و استنباط‌هاي بشر روي کار مي‌آيد پس فقط کتب و روش قديم کفايت نمي‌کند. به ياد داريم که آيت‌ا...دکتر شهيد بهشتي در تلويزيون به کيانوري گفت که هفته‌اي يک ساعت به شما وقت مي‌دهيم که کمونيسم را تبليغ کنيد و شما در شوروي ماهي يک ساعت به ما وقت دهيد. شهيد بهشتي چه چيزي داشت که با آن اعتماد به نفس اين حرف را مي‌زد؟ چه چشم‌اندازي در آينده متصور بود؟ امروز کدام کتابي را در حوزه توليد مي‌کنيد که بدون حمايت‌‌ها تيراژي بالاتر از 500 نسخه داشته باشد؟ نظرمن از نگاه معرفتي است نه سياسي. چرا نمي‌توانند آثار بيشتري توليد کنند که انسان امروز به آن فکر کند؟ در دانشگاه‌ها و حوزه‌ها چقدر پذيرش حرف متنقد نفوذ و تاثير گذار است؟ در دانشگاه‌هاي ما کدام آدم متفکري مي‌تواند در حوزه انديشه و تفکر که منجر به پايش و پويايي و انسجام بيشتر ذهني مي‌شود مطلبي ارائه کند؟ من به عنوان يک استاد دانشگاه به شما مي‌گويم اگر خودم را به عنوان يک ماشين 7 سيلندر فرض کنم با نيم سيلندر کار مي‌کنم، چرا که دوبار از دانشگاه بيرون شده‌ام و نمي‌خواهم ديگر اتفاقي بيفتد. اگر فضا داده مي‌شد در نتيجه گفت و گو و چالش‌ها چقدر در حوزه علوم انساني، مديريت و دانش‌هاي مختلف انديشه‌هاي مختلف به‌وجود مي‌آمد. مجموعه اينها بازتابش در حوزه سياست و بهداشت اين مي‌شود که مشاهده مي‌کنيد.
تاثير اين نوع نگرش و تفکر را در حوزه ورزش نيز ديديم که با برخي سوءمديريت‌ها موجبات ضررهاي مالي هنگفتي فراهم آمده است؛ تحليل شما در اين حوزه چگونه است؟
معتقدم با کنار گذاشتن عادل فردوسي‌پور مشخص شد که برخي حتي در مورد فوتبال هم نگرانند. شما همين فوتبال ساده را ببينيد. 40 سال است که نمي‌توانند تکليف استقلال و پرسپوليس را روشن کنند. مگر مي‌شود تشکيلات فوتبالي در اين کشور که يک باشگاه آن 2 بار قهرمان باشگاه‌هاي آسيا شده و تيم ملي آن 3 بار قهرمان جام ملت‌هاي آسيا شده و 4 بار به جام جهاني رفته نداند که بايد چگونه با مربي خارجي قرارداد ببندد؟ در اين 5 سال چند صد ميليون دلار به مربيان و بازيکنان مختلف داديم. اين نشان مي‌دهد که در برخي بخش‌هاي ديگر هم همين هستيم منتها چون حساسيت رسانه‌اي در آنجا نيست خيلي علني نمي‌شود و ما از آن بي خبر هستيم. اما مطمئن باشيد در محيط زيست، آب ، راه و بهداشت هم اينگونه است.
عملکردهاي سينوسي دولت‌ها و مجالس مختلف که هميشه وعده حل مشکلات و مطالبات مردم را داده‌اند اما خيلي در تحقق آن موفق نبوده‌‌‌اند و باعث شده تا مردم نيز نگاه سابق را به بحث انتخابات نداشته باشند؛ اساسا چه اقداماتي بايد صورت گيرد تا اين نقصان برطرف شود؟
مردم که هميشه اينطور نبودند. آيا وقتي رئيس دولت اصلاحات روي کار آمد مردم اينگونه واکنش نشان دادند؟ آيا در دوره دوم رئيس دولت اصلاحات راي بيشتري نياورد. از همين حسن روحاني که آن حرف‌هاي عجيب و غريب را در انتخابات سال 96 زد استقبال نشد؟ يا در انتخابات مجلس دهم ليست 30 نفره تهران و انتخابات 96 ليست شوراي شهر دوستان ما کامل راي نياوردند؟ ما با اعتماد مردم چه کرديم؟ ما اشتباه کرديم وقتي از پس يک حرفي برنمي‌آييم اصلا چرا آن را مطرح کرديم. مردم احساس کردند که ما فريبشان داديم و اتفاق بدتري افتاد نيروها و فعالان مجازي وابسته به عربستان و رژيم صهيونيستي و همه آنهايي که با ثبات و ماندگاري کشور مشکل دارند شعاري را طراحي کردند و 30 تا 40 دانشجو آن شعار را آگاهانه يا ناآگاهانه دادند و اينکه اصلاح‌طلب ، اصولگرا، ديگه تمومه ماجرا. بعد هم شخصي مثل احمدي نژاد ايستاده و فکر مي‌کند که اگر اصلاح‌طلب و اصولگرا تمام شده، دولت بهار مي‌تواند روي کار بيايد. يعني حتي نمي‌داند که روان و وجدان تاريخي اين ملت او و دولتش را مسئول مسائل مهمي مي‌دانند. هنوز هزار مساله در ذهن جامعه حل نشده و متاسفانه بعد هم تلاش نشد که با روش‌هاي مناسب ايرادات و حفره‌هاي ذهني حل شود. امروز دشمنان اين مفهوم را دنبال مي‌کنند که اصلاح‌ناپذير هستيم. ما بايد به مسئولان کمک کنيم که تصميم درستي بگيرد. متاسفانه چون همه از هم عصباني هستيم کمک نمي‌کنيم که حتي مخالفين ما تصميمات درستي بگيرند. ما اگر اين کار را نکنيم متوجه خسارت‌هاي بسياري خواهيم شد. خاورميانه آبستن حوادث پيچيده‌اي است. به نظر مي‌رسد نيازمند اصلاح در شيوه‌هاي حکمراني و اجرايي ‌هستيم.
طي سال‌هاي گذشته انتخابات‌هاي پر شکوهي مثل خرداد76 اسفند 94 يا ارديبهشت 96 داشتيم که مردم مشارکت بالايي از خود نشان دادند؛ از ديد شما، اصلاح‌طلبان، دولت و ساير نهادها بايد روندها را به چه سمت و سويي ببرند که در انتخابات 1400 نيز شاهد حضور گسترده مردم باشيم؟
مهم‌ترين کاردست مسئولان حاکميتي است و بايد اين نهادها باور کنند که نيازمند تغيير رويکرد هستند. از نظر تاکتيکي آمدن جو بايدن فضاي جديدي را ترسيم کرده است که نيازمند تشکيل يک دولت با گرايش‌هاي اصلاح‌طلبانه و مياندارانه است. البته نه تندروهاي داخلي خواهان اين امر هستند و نه تندروهاي خارجي. رژيم صهيونيستي که بايد از مسئولان مربوطه پرسيد چطور مي‌تواند دانشمندان هسته‌اي ما را در داخل ترور کند چگونه مي‌تواند بفهمد که شهيد فخري زاده کجا رفته و مي‌آيد؟ آيا به شمال رفته يا برمي‌گردد. چگونه مي‌توانند يک وانت نيسان در مسيرش منفجر کرده و اقتدار و غيرت ملي را خدشه دار کنند. وقتي 11 سپتامبر آمريکايي‌ها يک وزارتخانه‌ها به نامN.S.A تشکيل دادند و همه نهادهاي اطلاعاتي را در يکجا ترمينت کردند و يک جا مسئول همه نهادهاي امنيتي شد تا مبادا از خلأ اطلاعاتي سوء استفاده شود. لذا بايد نهادي درست شود که همه نهادهاي امنيتي زير نظر هر کجا اما دريک جاي واحد گرد هم آيند. اين ترور هم در راستاي به هم زدن ريل جديد و خباثث رژيم صهيونيستي است. اگر مسئولان اين موضوع را عميق‌تر درک کنند همچنان مي‌شود در افکار عمومي با مردم به صداقت صحبت کرد و اعتماد آنها را جلب نمود.