بیدار باش جدی به بسکتبال ایران

سرمقاله وصال روحانی   محمود مشحون رئیس سابق فدراسیون بسکتبال هر موقع صحبت از باخت سال 2011 تیم ملی ایران مقابل اردن به میان می‌آمد، چنان با تلخی از آن واقعه سخن می‌گفت که انگار چیزی بزرگتر از آن وجود نداشته و زندگی‌ او و وضعیت کل بسکتبال ایران با آن شکست به‌ کلی عوض و ویران شده و «مرگ» جای «حیات» را گرفته است. آن شکست سبب شد ایران از تکرار قهرمانی‌اش در پیکارهای قهرمانی آسیا که در هر دو دوره قبلی (2007 و 2009) به‌ دست آورده بود باز بماند اما ضرر بزرگتر و آنچه دل مشحون را خون کرده بود، نه این مسأله بلکه این پیامد بود که با دور ماندن ایران از عنوان نخست آسیا، سهمیه شرکت در المپیک 2012 هم از دست ما پرید. مشحون که امیدوار بود با تجدید قهرمانی ایران در آسیا، در «لندن 2012» هم مثل «پکن 2008» حاضر باشیم، می‌گفت: «از لحظه‌ای که ترکیب انتخابی سرمربی خارجی‌مان را برای آن مسابقه روی صفحه تلویزیون دیدم، به سرنوشت آن دیدار بدبین شدم. انگار که این مربی آرایش تیم ملی را مخصوصاً طوری چیده بود که ما به اردن ببازیم و حذف شویم!» 9 سال پس از آن تاریخ سرمربی ایرانی فعلی تیم ملی (مهران شاهین‌طبع) عصر روز دوشنبه طبعاً بیشترین تلاشش را برای پیروز شدن این تیم در مقابل سوریه در پیکارهای انتخابی کاپ آسیا انجام داد و بهترین ترکیب ممکن را هم به میدان فرستاد اما تیم ایران با 7 امتیاز اختلاف تسلیم رقیبی شد که معمولاً مقابل ما بازنده‌ای صرف بیش نبوده است. شباهت‌های آشکار بین بسکتبال سوریه و اردن وجود دارد و بهتر است بگوییم هر دوی آنها بی‌شباهت به تیم ما نیستند و هر دو فیزیکی و منضبط و جنگنده و یک روح واحد در 12 پیکر هستند اما آنچه تیم ما را همیشه بر آنها برتر می‌سازد فنی بودن بیشتر بسکتبال ما است. تبعات شکست روز دوشنبه مقابل سوریه اصلاً به اندازه پیامدهای باخت سال 2011 مقابل اردن نیست و با همین باخت نیز ایران هنوز صدرنشین گروهش است و می‌تواند در پنجره انتخابی بعدی کاپ آسیا که در سال 2021 اعمال خواهد شد، کار را تمام و صعودش را به مرحله نهایی این مسابقات حتمی کند و هنوز نه به دار است و نه به بار اما بین دو ناکامی فوق برخی شباهت‌های نگران کننده وجود دارد که بد نیست رامین طباطبایی جانشین مشحون به آنها بیندیشد و چاره‌ای بر آن بیابد. در سال 2011 غیبت چند مهره‌ کلیدی تیم ملی در دیدار با تیم استخوان درشت اردن اسباب آن ناکامی –به‌ زغم مشحون- تاریخی شد و این‌ بار در کاپ آسیا هم غیبت حامد حدادی و صمد نیکخواه بهرامی دو ستاره نخست 15 سال اخیر بسکتبال ما که اصولاً به این رقابت‌ها نرفته‌اند و در دیدار اول ما مقابل عربستان هم غایب بودند، سهم غیر قابل انکاری در خلق نتیجه نهایی مقابل سوریه داشت. سؤال مشترک در مورد هر دو واقعه که طباطبایی باید پاسخی بر آن بیابد و یک بیدارباش جدی به شاهین‌طبع سرمربی منضبط و متین ما هم باشد، از این قرار است که؛ «آیا بدون ستارگانی از این دست باید چنان در دامان نزول بیفتیم که حتی حریف سوری‌ها نشویم و اگر تعبیر خود شاهین‌طبع در مصاحبه بعد‌از بازی‌اش صحت دارد (که گفت بچه‌های ما در طول مسابقه هرگز تمرکز لازم را نداشتند) چرا او نتوانسته است این نقصان و سایر ضعف‌های موجود را در طول مسابقه برطرف و تیم ایران را  برنده کند. از جمله سؤالاتی که طباطبایی و شاهین‌طبع باید آن را در ذهن خود مزمزه و برای آن چاره‌اندیشی کنند، یکی هم این پرسش است که در پایان اجتناب‌ناپذیر دوران شکوه نسل طلایی بسکتبال ایران (که اضافه بر حامد حدادی و صمد نیکخواه بهرامی، مهدی کامرانی، حامد آفاق، اوشین ساهاکیان، سامان ویسی و آرن داودی را هم در بر می‌گرفت) کدامین اندیشه‌های بنیادین باید برای تجدید برتری گذشته ما به‌ کار گرفته شود و اگر شاهین‌طبع بر این باور است که توان نسل فعلی به سرکردگی امثال جمشیدی، ارغوان و مشایخی کافی است چرا به‌ سوریه می‌بازیم و اگر این شکست فقط یک اتفاق بوده، به چه سبب درست در روزی روی داده است که هیچ عنصری از تیم طلایی سال‌های 2005 تا 2014 بسکتبال ایران در میدان حضور نداشته‌ است. حتی اگر از مرحله مقدماتی کاپ آسیای امسال بالا برویم و نسخه سوریه و عربستان را براساس نتایج پنجره بعدی رقابت‌ها بپیچیم و به مرحله نهایی پیکارها برسیم، برای غلبه بر استرالیا در آن مرحله چه با حامد و صمد و چه بدون آنها چه طرح و اندیشه‌ای در سر داریم و آیا مرد چنان کار بزرگی هستیم یا خیر. اگر نیستم چرا نسل فعلی به‌ لحاظ کارآیی آشکارا زیر دست نسل صمد و حامد قرار دارد و آیا کوتاهی در جانشین‌سازی تقصیر بزرگ آنها و هر مقام و مسئول دیگری در بسکتبال ما نبوده است.