خواب خانم نيكي هيلي

انقلابيون قديمي ايران بعضا انقلاب و نظام به دست آمده را عمر خويش با ارزش‌تر مي‌افتند. آنها در موج ترور و درگيري‌هاي داخلي تا جنگ، سعي مي‌كردند كه به روش خود اين نظام را حفظ كنند و بعضا در تمشيت امور اشتباهات ناگواري مي‌كردند. براي آنها حفظ نظام خط قرمز بود. بگذريم كه اين تعصب بعد‌ها به شكلي منحرف شده به نتايجي رسيد كه بسياري خود را عين نظام دانستند و فراز و فرود در نظام سياسي را برباد رفتن نظام دانستند و مخالفان خويش را ضدنظام و انقلاب تلقي كردند. اما در يك چيز نمي‌توان در آنها شك كرد. آنها حفظ نظام را بر حفظ گروه خويش مرجح مي‌دانستند و حتي بر حيات خويش اين خط قرمز را كشيده بودند كه اوجب واجبات نظام است نه من.  در تطور انقلاب اين انقلابيون قديمي چون قالي‌هاي ته بازار تهران نقش و نگار به ميراث سپردند و جوانان پس از آنها آن را بزدل و غيرانقلابي دانستند. پيران انقلابي هشدار مي‌دادند كه حفظ نظام محافظه‌كاري نيست و جوانان جوياي نام مي‌گفتند كه ماجراجويي ما براي اسقاط پيرمردهاي غيرانقلابي است.  هرچه بود نيروي جواني و ماجراجويي و فتح دنيا و برانداختن استكبار با منابع مالي سرشار نفتي بسيار تحريك‌كننده بود. دنيا را مي‌شد ريخت و دوباره ساخت. اما آخر آن برنامه چند قطعنامه سنگين شوراي امنيت، خروش بازار تهران و دلار دو، سه برابر شد. قواي تشكيل‌دهنده نظام به هم دشمن شدند و فشار از بيرون و تفرق در درون، كار را سخت كرد.  در ايران اعتقاد بر اين بود كه مغز فعال نظام، اجازه به خطر افتادن حيات اين نظام استقرار يافته را نمي‌دهد. بايد حرفي نو مطرح مي‌شد كه قواي داخلي را انتظام دهد و فشار خارجي را كم كند، چراكه شايد براي گروه‌ها و جنبش‌ها، شور و هيجان از نظم ارزشي بالاتر داشته باشد و بر يكديگر سبقت بگيرند كه يكي سفارت‌نوردي كند و يكي قطعنامه‌هاي فصل هفت را به تمسخر بگيرد، اما براي يك نظام مستقر رضايت مردم شرط اساسي است، به‌خصوص كه اين نظام، شرايط تشكل‌ها و احزاب قوي قانوني ندارد و هر آن توده مردم بر اثر محركي داخلي يا شرايط سخت خارجي كه عارضه‌اي طولاني ايجاد كند، بانگ برخواهند داشت.  سال 92، به نوعي بازگشت نماينده انقلابيون قديمي بود. پيرمردهايي كه با پيوست خارجي آمدند كه  مشكل آب و نان مردم را با تعامل دنيا حل كنند. آنها قطعنامه‌هاي فصل هفتم را ملغي كردند اما چون دولت‌شان پيوست داخلي براي حكمراني مطلوب موافقين و مخالفين نداشت، به رشد انقلابي‌گرهاي نظامي‌پسند كمك كردند.
ظهور ترامپ، يك خطر جدي براي نظام بود. واقعا در محاسبات تيم وزارت خارجه او، نظام ايران سقوط مي‌كرد. اما ايران مردمي داشت كه تجربه يك جنگ طولاني داشتند. اما قصه از آنجا دچار تزايد خطر شد كه گروه نو انقلابي، ترامپ را فرصت نابودي برجام، دولت مستقر و روي كار آمدن دولت نو انقلابي خود دانستند.
شعار آنها اين است كه فقر و محنت مردم از انتخاب دولتي متمايل به غرب است پس به ما اعتماد كنيد هر چند اگر نكنيد با انتخابات حداقلي پيروز مي‌شويم. اما واقعا شدني است؟ منابع سرمايه‌گذاري و رونق ايران در اين شرايط و ادامه تحريم‌ها امكانپذير است؟ آنها در دوران پول نفت نتوانستند، حالا چگونه مي‌توانند؟ كافي است خروجي‌هاي دولت‌ها را مقايسه كنيم.
به هر حال اين انشقاق خطرناك با بار ارزشي همراه شد. دولت مستقر ناتواني ذاتي در حكمراني داخلي داشت، حالا در حكمراني خارجي هم بايد كشور را حفظ مي‌كرد. ترامپ در حال جمع كردن بساط خود از كاخ سفيد است اما خانم نيكي هيلي نماينده سابق امريكا در سازمان ملل مي‌گويد شب‌ها از فكر اينكه دولت بعدي امريكا به برجام برگردد خوابم نمي‌برد. چرا اسقاط برجام براي تيم سياست خارجي برانداز ترامپ اين‌قدر بااهميت است و با كمك اعراب و صهيونيست‌ها و نغمه‌هاي داخلي، آن را در امتداد اسقاط اين نظام مي‌دانند؟ دلايلش را خردمندان نظام مي‌دانند اما شايد برهم كنش نيروهاي نو انقلابي ضدبرجام و فضايي كه با پول اعراب و لابي آيپك براي دولت جديد ساخته مي‌شود، يك ريل سرمايه‌گذاري كلان را براي خارج كردن قطار ايران از حكمراني مطلوب تدارك ديده است. كشوري كه حتي اگر 4 سال با برجام سرپا باشد و حكومت ميانه‌رويي را دركفايت توليد و اشتغال و سرمايه‌گذاري و در رضايت شهروندان و نشاط اجتماعي تجربه كند، احتمالا تهديدناپذير خواهد بود چون ترامپي در غرب ظهور نخواهد كرد.