رویاهای آفلاین!

محمدرضا حمودی‪-‬ دستانش بیش از آنکه با خودکار و مداد خو گرفته باشند با درد بیشتر آشنا هستند.انگشتانش با سن و زمان خودشان غریبه بودند.اما لب‌هایش تمام ادبیات و ضرب المثل‌ها را که مردم کوچه پس کوچه‌های شهر به آن می‌بالند را با خود همراه داشت چنان حرف‌های دردآوری داشتند که چشمانش بوی گله و گریه میدادند. «فاطمه» تنها چند ساله بود اما گویا بسیار سال است که با این دردها به جنگ رفته و هر سال در مهرماه زخمی و با لباسهایی کهنه از آن برمیگردد.
چند ماه از سال تحصیلی میگذرد اما آمارها میگوید حدود سه میلیون دانش‌آموز هنوز به سیستم آموزش مجازی دسترسی ندارند.عواملی همچون عدم دسترسی به اینترنت یا نبود گوشی رقم ترسناک سه میلیون را تشکیل دادند.رقمی که شاید آثار آن را سالها بعد در نظام آموزشی «در حالت خوشبینانه که اگر تعداد بسیاری از این دانش‌آموزان ترک تحصیل نکنند» خواهیم دید.مسئله‌ای که در مناطق محروم و در روستاها آن را میتوان بیشتر لمس کرد.دانش‌آموزانی که کرونا آن اندک الفبایی را که آموخته بودند را هم دارد به فراموشی می‌سپارد و فقر آن اندک استخوان‌هایی که برای آرزوهایشان گوشت و جان داده بودند را خورد میکند.
من میترسم! «فاطمه»های بسیاری هستند که امسال دستانشان به مشق نرفته و تحصیل را آنطور که باید و شاید
فرا نگرفتند. در مدرسه آنها را به نام کسانی که در «هیچ گروهی نیستند» میشناسند و خودشان بیشتر از همه میدانند شاید


امسال را هم از دست بدهند.و شاید هم کم کم باید قید آن رویاهای نازنینی که در تنهایی برای خود ساختن را هم بزنند.
حال که امسال شرایط استثنائی را تجربه می‌کنیم شایسته است تصمیم‌های استثنائی برای بهبود و جبران شرایط تحصیلی اتخاذ گردد.تصمیم‌هایی که به مدد جامعه مدنی میتواند موثرتر و در روند کیفیت آموزشی بهتر نتیجه داشته باشد.تصمیم‌هایی که نه تنها در حیطه آموزش که در حیطه ارزیابی هم به آنها نیاز ضروری وجود دارد و کمترین آنها ایجاد سازوکار ارزیابی با کیفیت به منظور بررسی میزان واقعی اثرگذاری آموزش مجازی و پیرو آن تحلیل و تصمیم‌های بعدی برای جبران یا تشویق و اصلاح و تکمیل این نوع آموزش است.مسئله‌ای که باتوجه به نزدیک شدن به دی ماه می‌تواند بیش از پیش مهم باشد.
دارد دیر می‌شود، کاش میشد این همه حجم از دردها را به رفراندوم گذاشت شاید ما را دوباره انتخاب نکنند.دیدن کودکی که تمام رویاهایش آفلاین است! جان را می‌فرساید روح را خسته میکند تعدادشون هم یکی دوتا نیست که بشود کاری کرد چرتکه که میندازی مغز سوت میکشد و ساکت می‌شود و ترس از اینکه مبادا این سال بلوا و درد اثرش تا ابد بر سرنوشت این کودکان سایه بندازد تلخ و غمگین است.