مردم حروف والی نیستند!

فناوري و تکنولوژي دنيا و ايران را تغيير داده است. اين تغييرات به نوعي محصول قدرت اجبار زمان نيز هست؛ بنابراين هرگونه مقاومتي در مقابل چنين واقعيت‌هايي در فرآيند زمان نتيجه‌بخش نخواهد شد و اگر تصميم‌سازي‌ و تصميم‌گيري‌ها متناسب با تغييرات و تبديلات نباشد مورد پذيرش مردم قرار نخواهد گرفت. همان‌طور که مي‌دانيد زبان ذهنِ مردم اصالت دارد و حکمرانان اگر مورد وثوق و باور زبان ذهنِ مردم نباشند يعني اينکه مسير را به خطا مي‌روند. تا زماني که فوبياي مردم از حکمرانان و حکمرانان از مردم وجود داشته باشد پايه و اساس روابط متقابل سست و فروريختني‌ست. بنابراين زبانِ تن جوامع به‌دليل همان فوبياها، قابل استناد نيست. اگر حکمرانان واقع‌بين باشند بسياري از مشکلات موجود حل و فصل خواهد شد. متاسفانه يکي از پاشنه‌آشيل‌هاي اين روزهاي مملکت اين است که برخي مسئولان و موثران نحوه مواجهه با واقعيت‌هاي امروز را نمي‌دانند و اين ندانستن و پافشاري بر مواضعي که روزبه‌روز فاصله‌بخشي بيش از پيش توليد مي‌کند باعث انباشت خشم‌هايي شده که در اين خشم و عصبانيت حتي به عملکرد‌هاي درست هم توجه نمي‌کنند! تاريخ و عملکردهاي گذشته را نبايد سياه و سفيد ديد! بلکه بايد توامان به آن نگريست. حکمرانان نيز مثل مردم سياه و سفيد هستند و بايد پذيرفت حکمرانان از دل زمانه خود توليد مي‌شوند، همان‌طور که نسل جوان مملکت محصول دنياي ديجيتال و به تعبيري محصول زمانه خود هستند. اگر حاکمان چنين واقعيتي را نپذيرند و متناسب با تغيير و تحولات دنياي امروز تصميم‌سازي نداشته باشند، خودبه‌خود با بخش مهمي از جامعه يعني جوانان عدم درک و فهم متقابل رخ خواهد داد! به‌عنوان مثال چرا بايد مجلس يازدهم با سليقه و خواست و مطالبات اکثريت جامعه تناسب نداشته باشد؟ و حتي در جهت رسيدن به خوانش‌هاي مشترک هم هيچ تلاشي را صورت نمي‌دهند؟ اگر ادعاي‌تان اين است که نماينده مردم هستيد پس قاعدتا بايد بدانيد که واقعيت‌هاي جامعه امروز ايران چيست؟ بايد درک صحيح و درستي از ادبيات زير پوست جامعه داشته باشيد! نبايد احساس حروف والي بودن را به مردم بدهيد! اينکه نوشته بشوند اما خوانده نشوند. آيا مي‌دانيد اکثريت جوانان توانايي برآورده ساختن نيازهاي اوليه‌شان را ندارند؟ چه دليل يا دلايلي مشکلات موجود اقتصادي را ايجاد کرده است؟ شايد بگوييد دولت در به‌وجود‌آمدن واقعيت‌هاي موجود متهم است اما اکثريت جامعه چنين نظري را نمي‌پذيرند، چراکه متوجه تقسيم‌بندي‌هاي قدرت در ايران شده‌اند و از کارکرد دولت‌ها و نتايج آن آگاه هستند! بنابراين تا زماني که نسبت به بازتوليد و بازتعريف برخي مفاهيم و معاني رايج مملکت اهتمامي صورت نپذيرد، هر دولتي هم سرکار بيايد آش همين آش و کاسه همين کاسه باقي خواهد ماند! اگر ادعاي‌تان اين است که وکيل مردم هستيد پس بايد بپذيريد که اکثريت مردم مثل شما فکر نمي‌کنند؛ بنابراين خود‌به‌خود بحث وکالت منتفي مي‌شود، چرا که نمايندگي ملت شئوني متناسب با ملت دارد. هرگونه عدم تناسبي مسئوليت نمايندگي را زير سوال مي‌برد! اما اگر مشارکت پايين انتخابات مجلس يازدهم، شما را برآن داشته که نمايندگي همان اقليت را برعهده داشته باشيد واقعيتي ا‌ست که تا اکنون نيز در همان مدار گفتار و عملکرد داشته‌ايد! اما اين راهي‌ نيست که همگي را به هدف برساند.