برخي علنا مي‌خواهند «جمهوريت» حذف شود

پيشنهادي مــبني بر لزوم استعفاي روساي قوا بــراي نــامزدي در انتخابات رياست جمهوري در مجلس مطرح شد که نمايندگان با آن مخالفت کردند. به نظر شما آيا منافع جناحي در اين تصميم دخيل بوده است؟
در قانون جديد انتخابات تنها نام آقاي قاليباف نيامده است. همه خصوصيات به صورتي مطرح مي‌شود که ظاهرا با او منطبق باشد. انتخابات که هيچ، احتمالا مي‌خواهند برنامه‌اي برگزار کنند که نتيجه آن مشخص است. متاسفانه جرياني که در حال حاضر مجلس را در اختيار دارد، از انحصارطلبي ابايي ندارد. اين افراد اساسا به مسائل سياسي صرفا رويکرد «جمهوري» ندارند، بلکه رويکرد آن‌ها نزديک به حکومت اسلامي است. اين از ابتداي انقلاب مورد تقاضاي اين جريان بود که امام آن را رد کرده و بر جمهوري اسلامي تاکيد کردند. تمام تاکيداتي که در قانون اساسي وجود دارد، مبني بر حاکميت مردم بر سرنوشت خودشان است که از طريق انتخابات اعمال مي‌شود. اين جمهوريت براي طيفي که مدافع حکومت اسلامي بودند گران آمد و آنان به اين موضوع باور عمقي ندارند. هر زمان که تئوريسين‌هاي اين جريان صحبت کردند، تلاش کردند نظرات خود را با توهين عنوان کنند. جريان مورد بحث براي اعمال قدرت تلاش کردند تا کانون‌هاي قدرت را به دست بياورند. شوراي نگهبان را در اختيار گرفتند و تلاش کردند از طريق اين شورا و با حذف رقبايشان در حوزه‌هاي انتخابيه و تحت عناوين مختلف، انتخاباتي بدون رقيب را برگزار کرده و بازي را ببرند. مردم در بعضي از مقاطع و به ويژه انتخابات رياست جمهوري به صورت شگفت‌آوري دور از توقع و انتظار اين افراد عمل کردند به همين دليل اوضاع از دست کساني که به دنبال اهداف غيردموکراتيک بودند خارج شد. سال 76 ناطق نوري نامزد انتخابات شد و در مقابل خود نيز کسي را نديد و رقبا نيز حذف شدند. رئيس دولت اصلاحات و اطرافيان او نيز فکر نمي‌کردند که در انتخابات پيروز شوند و آقاي ناطق نوري و رقباي او نيز حسابي روي او باز نمي‌کردند. رئيس دولت اصلاحات در آن دوره شناخته شده نبود و به‌نظر نمي‌رسيد بتواند راي مردم را به دست بياورد. خاتمي آمد و ديگران نيز قبول کردند در انتخابات حضور پيدا کند تا تنور انتخابات گرم و احساس نشود انتخابات تک نفره و بي‌رقيب است.
آيا در انتخابات‌هاي پيش و پس از 76 نيز پيروز انتخابات قابل تشخيص بود؟
انتخابات‌هاي گذشته همه به اين صورت بود. موقعيت شهيد رجايي، مقام معظم رهبري و هاشمي به صورتي بود که کسي نيز تصور نمي‌کرد بتوان مقابل آنها قد علم کرد اما در انتخابات 76 موضوع به صورت ديگري بود. در آن سال ناطق نامزد که نه جايگاه بالايي را در اختيار داشتند، نه به جايگاه آقاي هاشمي نزديک بود. ناطق حتي کابينه خود را نيز چيده بود و از پيروزي مطمئن بود. عاملي که در انتخابات تاثيرگذاشت و پيش‌بيني نشده بود، راي مردم بود که به سمت آقاي خاتمي رفت. آراي خاکستري آمدند و حالت انتخابات را از چپ و راست تغيير دادند.


با وجود اعمالي که مجلس انجام داده است، در انتخابات 1400 نيز به همين سمت حرکت خواهيم کرد؟
باتوجه به اتفاقاتي که در گذشته رخ داد، آنچه اصولگرايان از آن نگران هستند، راي مردم است. مردم نقش تعيين کننده دارند. تصور اين جريان اين است که با وجود راي مردم و رويکرد آن‌ها در انتخابات اسفند 98، مردم در انتخابات در صحنه نخواهند بود. اصولگرايان مي‌خواهند مردم در صحنه نباشند و آرا حداقلي باشد. مي‌خواهند به سادگي روي کرسي قدرت بنشينند. بنابراين اين‌ها اساسا خيلي زياد اهميتي به راي مردم نمي‌دادند و تصور مي‌کردند که پيروزي آن‌ها در انتخابات‌ها قطعي است. زماني که اوضاع بين‌المللي تغيير کرد و نتيجه انتخابات آمريکا به حذف ترامپ با آن تحريم‌هاي حداکثري منجر شد، اميدي به تغيير اوضاع کشور به خصوص در عرصه اقتصادي به وجود آمد. مسائل اقتصادي و معيشتي در اين دوره مورد توجه جدي مردم قرار دارد. مردم حساس شده‌اند و اين اميد به وجود آمده که مردم برخلاف انتخابات سال 98، به انتخابات 1400 رويکرد مثبتي داشته باشند. آمدن مردم اصولگرايان را نگران مي‌کند، زيرا آن‌ها به دنبال مشارکت حداقلي براي کسب قدرت در انتخابات هستند. مي‌خواهند تا جايي که مي‌توانند، رقبا را از قبل حذف کنند، شرايطي را تعيين کنند و مواردي را در قانون جديد انتخابات وضع کنند تا کسي نتواند با آنان چندان رقابت کند. بر اساس اصل 115 قانون اساسي رجل سياسي تعريف شده است و هيچ اشاره‌اي به اينکه در جاي ديگري بايد تصميمي تکميلي در اين رابطه گرفته شود، نشده است اما نمايندگان به خودشان حق مي‌دهند، خصوصياتي را مطرح کنند که انگار بيشتر بر خودشان منطبق است و جريان رقيب را نفي مي‌کند.
درمــيان اصولگرايان نيز اختلافاتي وجود دارد. آيا همه اين جريان بر همين مبنا عمل مي‌کنند؟
منظور من نمايندگان هستند. عقلاي اصولگرايان ممکن است چنين نظراتي نداشته باشند و تبعات اينگونه تصميمات و خطرات آنان را کاملا حس و موافق آن نباشند. با اين حال آنان نيز استقبال مي‌کنند که يک اصول‌گرا در جايگاه رياست جمهوري قرار بگيرد تا يک اصلاح‌طلب پيروز شود. همچنان که اين افراد اول روي احمدي‌نژاد حساب نمي‌کردند و او را قبول نداشتند ولي زماني که نتيجه انتخابات اين شد که او رئيس‌جمهور شود، خوشحال نيز شدند و با همه ضعف‌هايي که در احمدي‌نژاد مي‌ديدند، از او استقبال کردند. اصو‌گرايان ابتدا اين فرد را در سطح رجال سياسي نمي‌ديدند و حاضر نبودند او را به عنوان نامزد خود معرفي کنند اما زماني که او پيروز شد، آمدند و استقبال کردند. با اين حال نگراني آن‌ها نسبت به احمدي‌نژاد کار دست آن‌ها داد و همين رجل سياسي نبودن و نداشتن شخصيتي در حد يک سياستمدار، آسيب‌زا شد. احمدي‌نژاد کاري را برعهده گرفت که لياقت و شايستگي آن را نداشت. آنقدر اشتباه از احمدي‌نژاد سر زد که مجبور شدند از او به عنوان جرياني انحرافي ياد کنند اما در بدو امر از او حمايت کردند.