فقدان یکپارچگی و مدیریت واحد

لزوم خويشتنداري حداقل تا زمان پايان ترامپ که چند روزي بيشتر نمانده، موضوعي است که بايد به آن توجه کنيم. خوشبختانه حرکاتي که دولت انجام داده تابه‌حال در اين راستا بوده و به عنوان مثال توئيت دکتر ظريف در اين رابطه که به اقدامات تحريک‌آميز اسرائيلي‌ها در عراق اشاره داشت و همچنين بر اين نکته که در صورت هرگونه اقدامي، قاطعانه از خودمان دفاع خواهيم کرد، تاکيد ورزيد و قسمت «نفي ‌هرگونه اقدام از جانب ما» در توئيت وزير خارجه کشورمان برجسته و مهم بود و بديهي است که البته به هر اقدامي پاسخ خواهيم گفت. در عرصه سياسي ايران، شاهد يک اجماع فکري، عملي و يک‌دستي نيستيم. اگر بخواهيم خيلي خوشبينانه به مساله نگاه کنيم، اقداماتي که در جهت بالا بردن فاز تنش دارد در کشور انجام مي‌شود مثل مصوبه مجلس که بعد از تصويب شوراي نگهبان تبديل به قانون شد و دولت ملزم به غني‌سازي 20 درصد شد، متوجه دولت نيست و دولت مجبور است قانون را اجرا کند. يا اقدامي که در خليج‌فارس رخ داد و يک کشتي کره‌اي به دليل آلودگي محيط زيستي که حتما تخلف هست، توقيف شد. فرض کنيد در اين شرايط که خليج‌فارس آبستن حوادثي است که ممکن است با يک جرقه‌اي به آتشي تبديل شود که نتوان آن را خاموش کرد، حداقل خويشتنداري در اين زمينه با يک تذکر، هشدار يا حتي گرفتن و رها کردن و ارجاع به وزارت خارجه که به دولت کره اعلام کند يا اعتراض سازمان کشتيراني در اين زمينه، از جمله راه‌هايي است که وجود دارد. ولي ذکر دلايلي مثل اينکه چون کره از پرداخت پول ما سر باز زده و قادر به خريد واکسن کرونا نبوديم در برخي مقالاتي که منتشر شد با سيستم روابط بين‌الملل سازگاري ندارد. تصور مي‌کنم اگر همه اين وقايع را در يک پکيج نگاه کنيم، در داخل کشور خودمان داراي يک فرماندهي واحد براي مديريت اين شرايط نيستيم. شايد در خوشبينانه‌ترين حالت ممکن بتوان گفت اين کارها براساس يک تقسيم وظايف است که قدرت چانه‌زني ايران را در مذاکرات احتمالي بالا ببرد يا در مقابل کشورهايي که پولمان را بلوکه کرده‌اند بتوانيم امکان فشاري داشته باشيم. ولي اگر همه اينها را درست فرض کنيم، به نظر مي‌رسد بايد به عنصر زمان توجه بيشتري کرد. همانطورکه اکثر تحليلگران بر اين باورند که بگذاريم دوران ترامپ به پايان برسد تا فضاي تنش، قلدري و جنگي ناشي از يک اشتباه يا شيطنت از جانب رژيم اسرائيل سپري شود. شرط عقل اين است که اين دوران را پشت سر بگذاريم. اينکه شاهد رويکرد نسبتا خوبي از جانب عراقي‌ها در سالگرد شهادت قاسم سليماني بوديم البته اينکه به قطعنامه عليه ما راي ممتنع دادند، رفتار قابل قبولي نيست و بيشتر يک نشانه است. هرچند تحت فشارهاي آمريکا بوده باشد اما واقعيت اين است که فشارهاي آمريکا بر آنها موثر است. رفتار عراق که نزديک‌ترين کشور همسايه است و افغانستاني که غايب مي‌شود، اين واقعيت را که حتي در محيط پيراموني خودمان هم از وضعيت خوبي برخوردار نيستيم نشان مي‌دهد. اسرائيلي‌ها در عربستان سعودي و امارات ماندگار شده و گفته مي‌شود که در آذربايجان هم حضور دارند که نشانه‌هاي خوبي براي ما نيست. تصور مي‌کنم چنانچه اولويت‌بندي داشته باشيم و براساس اولويت‌بندي فضاي سياسي را مديريت کنيم، مي‌توانيم از پتانسيل‌هاي موجود در منطقه به نحواحسن استفاده و از هرگونه بالا رفتن فضاي تنش بين ايران و آمريکا جلوگيري کنيم. عراقي‌ها مجبورند به‌خاطر حضور آمريکا در کشورشان که وامدار آنها به خاطر آزادي‌شان هستند و نخست‌وزيري که کاملا مشخص است نسبت به ايران موضع دارد، چنين رويکردي داشته باشند. ما نبايد بگذاريم در اين شرايط، وضعيت به‌گونه‌اي شود که بدخواهان يا توطئه‌گران بهانه لازم را به‌دست آورند. به نظر مي‌رسد در داخل که مجلس يک‌گونه و دولت با نرمش و خويشتنداري بيشتري برخورد مي‌کند، سيگنال‌هاي متضادي به دنيا مي‌دهند. هرچند در حالت خوشبينانه ممکن است تقسيم وظايف باشد ولي نشانه‌ها حاکي از اين است که شاهد يک دوگانگي هستيم که بايد يک فرماندهي و مديريت واحد براي‌ گذر از اين مرحله در درجه اول و بعد هم مديريت مراحل بعدي به‌خصوص در مذاکرات آتي داشته باشيم.