یک غفلت و سستی  خسارت بار

 معمولاً رسم است که از اصطلاح «عمق استراتژیک» در مباحث مربوط به علوم سیاسی، نظامی یا اقتصاد سخن به میان ‌می‌آید؛ اما نباید از یاد ببریم که می‌توان برای تمام حوزه‌هایی که با حیات و هویت یک ملت در ارتباط هستند، «عمق استراتژیک» تعریف کنیم که فرهنگ، یکی از مهم‌ترین آن هاست. همه می‌دانیم که گستره فرهنگ ایرانی- اسلامی، بسیار گسترده‌تر از آن چیزی است که امروزه در جغرافیایی به نام ایران می‌گنجد؛ اشتراکات گسترده ما با همسایگان دور و نزدیکمان، گواه آن است که هویتی که در تاریخ با نام ایران و ایرانی شناخته می‌شود، صدها میلیون نفر را، خارج از مرزهای ایران، تحت پوشش قرار می‌دهد و یک عمق استراتژیک فرهنگی را برای آن‌چه که فرهنگ ایرانی اسلامی می‌نامیم، فراهم می‌کند. خردمندانه آن است که وقتی این عمق استراتژیک، مورد تعرض و هجمه قرار می‌گیرد و تمامیت قلمروی فرهنگ ایرانی تهدید می‌شود، دوستداران این فرهنگ و متولیان امر حفاظت از میراث فرهنگی کشور، واکنشی درخور از خود نشان دهند. طی سال‌های اخیر، تعداد نسبتاً معتنابهی از آن‌چه که در حصار قلمروی فرهنگ ایرانی قرار می‌گیرد، با برچسب فرهنگ‌های موهوم، هدف تعرض قرار گرفته‌ است؛ تا جایی که حتی نظامی گنجوی، شاعر و حکیم بزرگ و پارسی‌گو، غیرایرانی قلمداد می‌شود، اشعار فارسی اطراف مقبره وی در گنجه  را پاک و به جای آن، شعرهای جعلی را با زبان دیگری حک و به او منسوب می‌کنند. دیروز نیز، خبری در رسانه‌های جمهوری آذربایجان منتشر شد که بر اساس آن، سال 2021، به عنوان سال «نظامی گنجوی» نام گذاری شده؛ ظاهراً پس از مصادره فارابی، نوبت نظامی است که بیرون از حصار فرهنگ ایرانی قرار داده شود. این مسئله درباره اصیل‌ترین آداب و هنرهای ایرانی هم، مصداق یافته؛ مینیاتور، خوشنویسی و حتی رسومی مانند «جشن انار» از این تعرض مصون نمانده‌ است و همسایگان ما که سخت برای اختراع هویت به تکاپو افتاده‌اند تا از رهگذر آن، منافع سیاسی، فرهنگی و اقتصادی خود را تأمین کنند. این‌که چرا چنین اتفاقات تلخی رقم می‌خورد، صرف نظر از برنامه مدون و نقشه راه مشخصی که  از مصادره کنندگان میراث فرهنگی ایران دارند و گام به گام در راستای تحقق آن حرکت می‌کنند، معلول برخی کاستی‌های ماست که به ترتیب، از این قرارند: *ما خواسته یا ناخواسته، نتوانسته‌ایم عمق استراتژیک فرهنگ ایرانی- اسلامی را به درستی تعریف کنیم ، بلکه اصولاً چندان در پی تعریف آن هم نبوده‌ایم. این مسئله باعث سردرگمی سیاست گذاران حوزه فرهنگ در کشور ما شده‌است. یعنی به واقع نمی‌دانند کی و کجا باید عکس‌العمل نشان دهند که اگر چنین بود، حاضر نمی‌شدند در پرونده‌های مشترکی مانند ثبت جهانی مینیاتور که آشکارا بر مصادره مفاخر ملی ما مُهر تأیید می‌زند، حضور پیدا کنند و همراهی داشته باشند. *با وجود تکاپوهای مثبتی مانند ثبت «نوروز» که در آن، ایران پیشنهاددهنده اصلی و هدایت‌گر آن در اجلاس یونسکو بود، ظاهراً ما نقشه برای طی کردن اصولی و حضور مؤثر در عرصه‌های جهانی برای انجام ثبت‌های مشترک و حراست گستره فرهنگ ایرانی نداریم یا اگر هم داریم، اجرایی نمی‌شود و در فضای بین‌المللی نمود چندانی ندارد. *ما در تقابل با فعالیت‌های گسترده‌ای که برای مصادره مفاخر و میراث فرهنگی‌مان می‌شود، منفعلانه عمل می‌کنیم و هیچ‌گاه دست بالاتر را نمی‌گیریم. در واقع دغدغه‌ای که گاه برای حفظ این مواریث از خود نشان می‌دهیم، در اعمال و کردارمان هویدا نیست و همین مسئله، رقبا را جری‌تر می‌کند تا بی‌محابا پیش بیایند و از اعتراض و واکنش‌های شدید ما، باکی نداشته ‌باشند. *متأسفانه در شرایطی که برخی کشورها به ویژه تعدادی از کشورهای عربی و همچنین ترکیه در حال تعریف  و  توسعه حیطه جغرافیایی فرهنگی  خود  هستند نگاه ما به این مقوله، از نوع نگاه‌های پرحساسیت نیست. همین چند وقت قبل بود که رئیس‌جمهور ترکیه در یک سخنرانی، شعری خواند که مضمون آن، طعنه‌ای به تمامیت ارضی کشور تلقی شد؛ واکنش دولت و نهادهای غیردولتی کشور و مردم ، بسیار سریع و گسترده بود. ما به شدت نیاز داریم که چنین رویکردی در مقوله تهاجم به عمق استراتژیک فرهنگی ایران وجود داشته باشد؛ رویکردی که می‌تواند هم در روند معرفی میراث فرهنگ ایرانی- اسلامی به ایفای نقش جدی بپردازد و هم جامعه جهانی را نسبت به دغدغه‌های ایران حساس کند.چیزی که  غفلت و سستی درباره  آن علاوه بر زیان های مادی همچون  از دست دادن  ظرفیت ها برای صنعت توریسم باعث از بین رفتن بخشی از نماد های هویتی جامعه می شود که قطعا تبعات خوشایندی نخواهد داشت . در پایان، شاید آوردن دو بیت از حکیم نظامی گنجوی خالی از لطف نباشد که عالمانه و برای روزگار ما سرود: «همه عالم تن است و ایران دل / نیست گوینده زین قیاس خجل / چون که ایران دل زمین باشد / دل ز تن به بود، یقین باشد».