ژنتیک ایرانیان، فضای باز!

اگر انديشه انقلابي‌گري از دلِ صفت و خصلت‌هاي جامعه امروز ايران توليد نشده باشد به مثلث برمودا تبديل مي‌شود و ناگزير هر آنچه غير از خود را خواهد بلعيد! و با ته‌مانده‌ها نيز جامعه به سرمنزل مقصود نخواهد رسيد. نکته مهم اين است جوامع از دل واقعيت‌ها شکل گرفته است و به تعبيري جوامع کتابي و آرماني نيستند! و از واقعيت‌هاست که واقعيت‌هاي مشابه توليد مي‌شود. همان‌طور که مي‌دانيد تضاد، تعادل مي‌آفريند؛ بنابراين هرگونه قدرتي، مقاومتي متناسب با خود توليد مي‌کند؛ به‌عنوان مثال، دولت پوتين در روسيه، ناوالني سرسخت را به‌عنوان مخالف توليد کرده است و جامعه جهاني نيز چنين مخالفت‌هايي را در حکومت‌هايي که سر و شکل تک‌صدايي دارد، مورد حمايت قرار مي‌دهد. تنها حاکميتي که مخالف آشکار درون‌حکومتي ندارد کره‌شمالي‌ است و بايد اعتراف کرد کره‌شمالي از قواره و مختصات يک کشور خارج شده و به‌طور تمام و کمال ادبيات نظامي‌گري در کره‌شمالي نهادينه شده و مردمشان تبديل به آدم‌هاي کوکي شده و دل‌سوزي جامعه جهاني را برانگيخته است! خوشبختانه تاريخ ايران پر از تجربه‌هاي متفاوت است و به تعبيري ژنتيک ايرانيان هم تجربه فضاي بسته و هم تجربه فضاي بازِ سياسي، فرهنگي، اقتصادي و ... را دارد و همين وراثت و ژنتيک زيست متفاوت ايرانيان، به‌عنوان پشتوانه و تکيه‌گاهي ا‌ست که تاکنون توانسته‌اند از دلِ فرصت، تهديد و همچنين از دل تهديد، فرصت بسازند و هيچگاه به‌صورت پيوسته در يک قالب سياسي، فرهنگي و اقتصادي دوام نمي‌آورند! به‌عنوان مثال، ادبيات غالب زير پوست جامعه، گواه زيست متفاوت از زيست اعمالي و اعلامي ا‌ست! و به نوعي جريان غالب زير پوست جامعه در يک آزادي نسبي زندگي دارند. اين درست که آشکار نيست اما به‌صورت غيررسمي و با اتخاذ تدابيري از سوي جامعه، ادبيات زيستي غرب و شرق توامان جريان دارد و اصطلاح و مصداق‌هاي آزادي‌هاي يواشکي قابل مشاهده است و کسي نمي‌تواند چنين واقعيت‌هايي را انکار کند! چه بپذيرند و چه نپذيرند ادبيات غالب زير پوست جامعه به‌واسطه فناوري و تکنولوژي در قالب داده‌هاي شبکه‌هاي اجتماعي با ادبيات جامعه جهاني در اتصال است و هرگونه ارتباط و مراوده‌‌هاي اين‌چنيني، ادبيات‌هاي متناسب با خود را توليد مي‌‌کند؛ بر همين اساس، برخي کارشناسان بر اين نظر هستند که شبکه‌هاي اجتماعي در تقابل و رقابت با صداوسيماي جمهوري اسلامي مخاطبان گسترده خود را پيدا کرده‌اند‌. بايد پذيرفت جامعه و مخصوصا نسل نوجوان و جوان امروز ايران به‌صورت غيررسمي تحت تاثير داده‌هاي شبکه‌هاي اجتماعي هستند؛ بنابراين اگر انديشه انقلابي‌گري چنين واقعيت‌هايي را نبيند قاعدتا انقلابي نيستند! فقط برچسبي را به‌عنوان شناسنامه سياسي با خود حمل مي‌کنند تا بتوانند با اين شناسه از مواهب سياست برخوردار شوند! انديشه انقلابي‌گري از دل اصلاح‌گري بيرون مي‌آيد يعني هرگاه فضا به گونه‌اي شود که اصلاحات ممکن نباشد در چنين فضايي انديشه انقلابي‌گري ايجاد مي‌شود! نکته حائز اهميت اين است فناوري و تکنولوژي در قالب داده‌هاي شبکه‌هاي اجتماعي، خود انقلابي قابل تامل شده؛ چراکه توانسته است خصلت و صفت‌هاي جامعه امروز ايران مخصوصا نسل نوجوان و جوان را تغيير دهد؛ بنابراين اگر انديشه انقلابي‌گري متناسب با درک و شناخت جامعه امروز نباشد، فقط شناسه‌اي‌ است که بتواند از موجوديت قدرت حاکم، سهم بگيرد! پس سهم‌خواهي‌ انديشه انقلابي‌گري نيست!