بایدن و الگویی که به سود ایران است

واقعيت اين است که دنيا منتظر چرخش کامل سياست‌هاي آمريکاست و اينکه چقدر اين چرخش صورت بگيرد، بستگي به يکسري عوامل از جمله رفتارهاي متقابل دارد که روشن است فرامين ديروز جو بايدن نشان‌دهنده اولويت‌هاي سياست داخلي و خارجي ايشان است. اگر بايدن بازگشت به برجام را جزو فرامين اوليه خودش نياورد، معنايش اين است که عوامل آشوب‌ساز يک مقدار دوباره فعال خواهند شد و تعلل‌هايي که صورت مي‌گيرد و به‌ويژه يکسري مقامات اروپايي که دارند نقش پليس بد را بازي مي‌کنند، ممکن است شرايطي ايجاد کنند که درنهايت حتي جو بايدن هم مجبور شود مثل ترامپ در تهران با نظاميان ايراني صحبت کند. به‌هرحال دنيا به اين نتيجه رسيده که ترامپ يک بازيگر منفي بود که هزينه‌هاي نظامي را در دنيا افزايش داد، نفرت را گسترش داد، تنش را افزايش و تنش‌زدايي را کاهش داد. سياستمداران و مردم دنيا منتظر بودند که بايدن شرايط تازه‌اي را شکل دهد. اتفاقي که افتاده اين است که حتي آن‌دسته از بازيگراني مثل رژيم صهيونيستي و عربستان که بيشترين فايده را از ترامپ بردند، لابي‌هاي خود را به کار گرفتند و سياستمدارانشان به دنبال روزنه‌اي مي‌گردند که با دولت جديد ارتباط برقرار کنند و سياست‌هاي گذشته ترامپ را به سود خودشان شکل دهند ولي در ايران متاسفانه درست در چنين شرايطي، يکسري رفتارها را مي‌بينيم که بوي از بين بردن فرصت‌ها را مي‌دهد. اولين رفتارها توسط کساني است که به‌جاي اينکه دنبال اشتراک نه با دولتمردان جديد آمريکا که حداقل با سياست‌هاي جديد دنيا، به دنبال نقاط افتراق هستند، براي اينکه ترامپ را با بايدن شبيه‌سازي کنند که معتقدم واقعا ترامپ با بايدن متفاوت است. دوم، رفتارهايي شبيه آنچه روز سه‌شنبه با ظريف در مجلس صورت گرفت. در دنياي امروز، در زمان ترامپ، شرايطي را ايجاد کرده بود که عملا دنيا نظاميان خودشان را پيشقراول رفتارهايشان قرار داده بودند. درست در همين ايام در يک روز برخورد تهديدآميزي در مجلس با وزير خارجه را شاهد بوديم. دنيا خيلي زود به مباحث سياست خارجي به‌ويژه برجام روي مي‌آورد و درست در چنين شرايطي ديپلمات‌هاي تضعيف‌شده، نمي‌توانند خدمتي به منافع ملي بکنند. به‌ويژه اينکه يک واقعيت وجود دارد و آن اينکه منافع کشورما و تحريم‌زدايي در ديپلماسي شکل مي‌گيرد و نه در جنگ و چالش. در شرايط کنوني از پيشرفت‌هاي نظامي بايد به‌عنوان پشتوانه فقط استفاده کرد و ديپلماسي کشور را تقويت کرد. در دنياي متفرق امروز رسيدن به دستاوردي مثل برجام دشوار است. از لحاظ زماني و درست در شرايطي که گذشت زمان بيش از همه به ضرر ملت ايران است که در شرايط تحريم به‌سر مي‌برد، مي‌بينيم هم دولت و هم مجلس آينده را به‌گونه‌اي ترسيم کرده‌اند که هرکدام به نوعي حدي از کاهش تحريم‌ها را ديده‌اند. به‌طور مشخص دولت روحاني فروش دوميليون و سيصدهزار بشکه نفت را پيش‌بيني کرده که به معناي پايان تحريم‌هاست ولي حتي مجلس که با اين موضوع مخالفت کرده که معتقدم اين مخالفت در کل برحق است، ولي عدد جايگزين مجلس يک‌ميليون و پانصدهزار بشکه نفت است که نشان مي‌دهد کاهش حداقل 50 درصدي تحريم‌ها و نه پايان تحريم‌ها بايد شکل بگيرد که در اين حد کشور نفت صادر کند. درحقيقت در شرايطي که کشورها در دنيا به‌ويژه با محوريت آمريکاي جديد دو کار را صورت مي‌دهند: نخست اتحادهايي که براي دشمن‌هاي مشترک در آينده شکل مي‌گيرد و دوم، ائتلاف‌هايي که براي رفع مسائل و مشکلات و بازکردن گره‌هايي صورت مي‌گيردکه ترامپ زده. اگر در کشور ما از فرصت‌هاي ديپلماتيک استفاده نشود، مشمول موضوع اول خواهد شد. يعني اتحاد بين کشورها دشمن تازه‌اي به اسم ايران، شبيه کاري که در سال 2006 ميلادي صورت گرفت و اوبامايي که در ابتدا چراغ سبز ديپلماتيک به ايران نشان داده بود ولي با موضع‌گيري منفي يکسري مقامات دولت ايران خاموش شد، همين اوباما با کشورهاي اروپايي عليه ايران، شش قطعنامه تحريمي را در شوراي امنيت صادر کرد که اميدوارم اين شرايط شکل نگيرد. ولي الگوي دوم، الگوي بهتري است زماني که کشور ما تابه‌حال براي حفظ برجام هزينه داده و برعکس ترامپ که عليه صلح عمل کرد، ما به نفع صلح عمل کرديم، الان در چنين شرايطي فقط به ائتلاف کشورها و وحدت کشورها بر سر يک بنياد ديپلماتيک تازه و احياي برجام تبديل شويم. برخي رفتارهايي که در داخل صورت مي‌گيرد، نشان‌دهنده اين امر نيست در صورتي که حداقل تابه‌حال سياست خارجي بايدن و شخص ايشان سعي کرده در مقابل بازيگراني مثل عربستان، يکسري پالس‌هاي منفي دهد و بايد منتظر بود پرونده خاشقچي و يازده سپتامبر احيا شود ولي عليه ايران سيگنال منفي کمتري داده شود. اگر کياست ديپلماتيک نداشته باشيم بار ديگر پرونده‌هايي مثل يازده سپتامبر و خاشقچي در سايه دشمني‌هاي مشترک با ايران لاپوشاني خواهد شد.