افغانستان در بزنگاه تاریخی


انفجارها، بمب‌گذاری ها، حملات نامنظم تروریستی در چند نقطه از افغانستان به ویژه کابل، حادثه‌ی دلخراش مدرسه دخترانه، حمله به یک اتوبوس و... حکایت از موج جدیدی از «خشونت» دارد، خشونتی که می‌تواند مقدمه‌ی رخدادهای سیاسی باشد. ملازهی کارشناس ارشد شبه قاره که بارها در مورد بالاگرفتن خشونت در افغانستان هشدارداده بود این بار می‌گوید: «سه مسئله، بسیار مهم است؛ نخست، نقش پررنگ داعش، دوم انگشت اتهام به سوی پاکستان و سوم هماهنگی‌های جهانی که نشان می‌دهد بمب‌ها بدون هماهنگی منفجر نمی‌شوند.» ملازهی به صراحت می‌گوید: «افغانستان آرام نشود یا تجزیه شود پاکستان نیز به همان سرنوشت دچار خواهد شد»!
آفتاب یزد - رضا بردستانی: گروه طالبان اعلام کرده که بر اساس دستور رهبری این گروه در سه روز عید فطر آتش‌بس اعلام می‌کند. دولت افغانستان اگرچه گفته آتش‌بس اعلام‌شده را رعایت می‌کند اما این موضوع را نیز خاطرنشان کرده که خواستار «آتش‌بس دائمی» است.
این روزها، دقیقا همان روزهایی است که طی ۴۰ و چند سال گذشته، هر روز از افغانستان شنیده ایم؛ خشونت‌های فرقه‌ای؛ مسئله‌ای که باعث شده حداقل طی ۴ دهه‌ی اخیر، افغان ها، «روی خوش» نبینند!
طی ۱۰ روز اخیر، خبرها حکایت از آن دارد که حال و هوای افغانستان به سمت و سوی ناآرامی و خشونت گام بر می‌دارد و این یعنی، در پشت پرده‌ی توافقاتی که بر هیچ کس عیان نشد که چه است، هماهنگی‌هایی به وجود آمده تا تقسیم قدرت در افغانستان بر محور توافقات محرمانه‌ی «دوحه» استوار باشد. نکته‌ی دیگر، لحن و ادبیات برخی از مقامات سیاسی دولت افغانستان است که نیم نگاهی به خارج مرزها دارند؛ اشرف غنی پیشتر گفته بود اگر افغانستان ناامن شود پاکستان روی امنیت را نخواهد دید و این به تعبیر ملازهی، یعنی اگر افغانستان ناامن یا تجزیه شود، پاکستان نیز دچار همان سرنوشت خواهد شد.


> برخی حملات تروریستی از لحاظ سیاسی به نفع طالبان نیست!
پیرمحمد ملازهی کارشناس مسائل شبه قاره و افغانستان به آفتاب یزد گفت: اگر دقیق‌تر به مسئله حملاتی که در افغانستان به شیعیان می‌شود نگاه کنیم می‌بینیم به لحاظ ایدئولوژیکی هر دو گروه طالبان و داعش انگیزه برخورد با شیعیان را دارند اما حمله به مدرسه دخترانه که بیشتر بچه‌های کم سن و سال افغان هزاره و شیعه کشته می‌شوند به لحاظ سیاسی خیلی به نفع طالبان نیست چون طالبان می‌خواهند قدرت را در اختیار گرفته و حکومت کنند. به نظر بنده اراده داعش برای این کار بیشتر است چون داعش به دنبال خلافت اسلامی در افغانستان است و در این خلافت، اصول شیعیان جایگاهی ندارند. چون داعش تا حدی شکست خود در خاورمیانه را به دلیل حرکت‌های ایرانیان می‌داند و نیروهای حزب الله، فاطمیون و زینبیون و حشدالشعبی که برای مقابله با داعش سازماندهی شده بودند، شیعه مذهب می‌باشند. بنابراین داعش در افغانستان به دنبال این است که اگر بتواند فضایی به وجود آورد که در آن فضا برخورد بین شیعه و سنی به وجود آید و بتواند در حمایت از اهل سنت وارد عمل شود در آن صورت هم با فضای جدیدی روبه رو خواهد بود و هم ایران را مجبور به موضع‌گیری خواهد کرد.
> طالبان، القاعده و داعش یکسان با منافع سیاسی جداگانه!
ملازهی می‌افزاید: ایران مجبور خواهد بود از گروه‌های شیعه مذهب آنجا حمایت کند و متحدان دیگرش را مثل فارسی زبانان تاجیک، ازبک‌ها و حتی دولت مرکزی را از دست خواهد داد و با طالبان هم مشکل پیدا خواهد کرد. بنابراین انگیزه برای داعش بیش از طالبان است که این نوع حرکت‌ها را در مناطق شیعه‌نشین و کابل انجام دهند. ولی به لحاظ ایدئولوژیکی طالبان، القاعده و داعش را جدا نمی‌بینم اما منافع سیاسی جداگانه‌ای وجود دارد.
وی خاطرنشان می‌کند: توافقی که طالبان و آمریکایی‌ها در دوحه کردند ابهامات زیادی دارد. بخش‌هایی که اعلام شده با این حرکتی که طالبان دارند انجام می‌دهند خیلی قانع‌کننده نیست. ممکن است در پشت پرده بین آمریکا و طالبان توافقی صورت گرفته باشد که به نوعی شرایط در افغانستان تهییج شود که طالبان قدرت را در دست بگیرند. ارجح این است که از طریق سیاسی این اتفاق رخ دهد در ابتدا شریک قدرت شوند و سپس با توجه به انسجام و پشتوانه‌ای که در قبایل پشتون دارند حتی از طریق سیاسی قدرت را در یک جا کرده و در دست گیرند.
> انحصار قدرت در افغانستان غیر ممکن است
این کارشناس مسائل بین‌المللی می‌افزاید: اما مشکلی که وجود دارد انحصار قدرت چه قومی چه مذهبی در افغانستان امکان‌پذیر نیست ولی اینکه گروه‌های دیگری به وجود آمدند که این گروه‌ها توان به دست گرفتن سلاح دارند فکر می‌کنم خلیلزاد توانسته طالبان را قانع کند که باید نوعی توزیع عادلانه قدرت را بپذیرید. اما برای طالبان سخت است چون هم به لحاظ قومی هم به لحاظ ایدئولوژیکی انحصارطلب هستند ولی راه دیگری جز این وجود ندارد.
> شاید دو کشور «خراسان» و «پشتونستان» تشکیل شود!
ملازهی با تاکید بر این مسئله که «افغانستان اکنون بر سر دو راهی بسیار تعیین کننده‌ای قرار دارد» و نیز این که «یا طالبان و دولت مرکزی به تفاهم سیاسی می‌رسند و توزیع قدرت صورت می‌گیرد یا جنگ داخلی صورت می‌گیرد و طالبان راه حل نظامی را تجویز می‌کنند» اظهار می‌دارد: طالبان اگرچه کابل را می‌توانند بگیرند اما نیروهای شمال و مرکز به این سادگی تسلیم طالبان نخواهند شد در آن صورت امکان تجزیه اصلی افغانستان به دو کشور وجود خواهد داشت. یکی کشور خراسان در شمال و دیگری کشور پشتونستان. اگر راه حل نظامی در پیش گرفته شد معنایش این است که در پشت پرده بین طالبان و آمریکایی‌ها توافق شده یعنی این گونه نیست که طالبان بدون هیچ گونه هماهنگی دست به این اقدام بزنند. چون اگر آمریکایی‌ها موافق نباشند مجددا به راحتی نیروهای‌شان را وارد افغانستان کرده و به سود دولت مرکزی تغییر جهت می‌دهند. بنابراین ممکن است چنین توافقی شده باشد.
> ممکن است در آینده؛ طالبان، القاعده و داعش متحد شوند!
ملازهی معتقد است: از آن طرف تجزیه افغانستان به نفع روس‌ها است به این معنا که کشور حائلی را بین خود و نقاط امنیتی‌شان مثل چچن و آسیای مرکزی و جریان رادیکال اسلامی که احتمالا طالبان، القاعده و داعش در آینده متحد خواهند شد به وجود آورند. ممکن است پشت پرده آمریکا و روسیه هم روی این توافق کرده باشند اینکه طالبان راه حل نظامی را در پیش گیرند به نظرم بدون توافق نخواهد بود. به نفع چینی‌ها هم است که افغانستان به گونه‌ای باشد که امکان دخالت نهضت ترکستان شرقی در منطقه کاهش پیدا کند و سلطه‌طلبی تا حدی تعدیل شود.
> افغانستان می‌تواند شبیه لبنان اداره شود
ملازهی خاطرنشان می‌کند: در شرایط کنونی افغانستان در بزنگاه تاریخ قرار دارد یا راه حل سیاسی و توزیع عادلانه قدرت را می‌پذیرد مثلا یک نظام فدرالی به وجود می‌آید سازمان ملل در استانبول ابتکار عمل را به دست می‌گیرد و آن‌ها را به صلح و ثبات می‌رساند. چهار ایالت یعنی ایالت پشتونستان در کنترل طالبان، ایالت تاجیک نشین، ایالت ازبک‌نشین و ایالت هزاره‌نشین به وجود می‌آید. مجالس محلی و دولت محلی را خواهند داشت و در دولت هم یک سهم مشخصی را نسبت به وضع قومی، سیاسی و اجتماعی که دارند به دست خواهند آورد. اگر این اتفاق رخ دهد افغانستان باید به شکل فدرالی یا حداقل فرمولی مثل لبنان اداره شود.
> پاکستان معمای بزرگ صلح در افغانستان
ملازهی به عنوان نکته‌ی پایانی می‌گوید: سیاست پاکستان هم در کشمیر هم در افغانستان سیاست راهبردی است که در دست دولت نیست بلکه در دست نیروهای امنیتی یا همان isi و ارتش است. هند مسئله کشمیر را با قانون، تقریبا به سود خود تمام کرد و پاکستان خیلی در آنجا نمی‌تواند کاری کند و پاکستانی‌ها نیروهای لشکر طیبه را از منطقه مرزی جمع کرده و به طرف افغانستان آوردند که آن‌ها را در قالب داعش گنجاندند ولی در مورد افغانستان، پاکستانی‌ها اهداف مشخصی دارند تا افغان‌ها مجبور به پذیرش شرایط اسلام آباد شوند. یکی از خواسته‌های پاکستان این است و صراحتا اعلام کرده در این فضایی که وجود دارد باید به این هدف برسند. منت‌ها مشکلی که پاکستان دارد این است که جریان رادیکال اسلامی که پاکستان از آن حمایت می‌کند اکنون دو شعبه شده است یکی از آن‌ها ضد پاکستان شده است یعنی طالبان ضدپاکستانی داریم و طالبان هوادار پاکستان. در مناطق قبایلی پشتون
بخش مهمی از نیروها وجود دارند که ضد پاکستان اند. بنابراین دست پاکستان آن طور که خود رهبران‌شان فکر می‌کنند در قضایا باز نیست. دستگاه امنیتی هند و دستگاه امنیتی افغانستان یک نوع مقابله به مثل می‌کنند. پس پاکستان هم با محدودیت‌هایی رو به رو شده و آن‌ها اکنون متوجه خطر هستند. خطر این است که اگر افغانستان تجزیه شود تردید نکنید طالبانی که اکنون متحد پاکستان‌اند وقتی بخشی از افغانستان را از دست دهند در بلوچستان جبران خواهند کرد و آنجا را اشغال خواهند کرد و پاکستان نمی‌تواند کاری کند چون آنجا نهضت جدایی طلبی قوی وجود دارد. افغان‌ها از نظر تاریخی سه منطقه را از آن خود می‌دانند. قرارداد موجود نیز ۹۹ساله بوده و اکنون قرارداد تمام است. اگر تجزیه در افغانستان کلید بخورد مطمئن باشید پاکستان هم تجزیه خواهد شد. نکته‌ی مهم دیگر این که، اکنون مسائل ژئوپولیتیک تبدیل به دعوای قومیتی شده است.