بی ثباتی مزمن


آفتاب یزد _ یگانه شوق الشعرا: متاسفانه سال هاست که جامعه ایران با بی‌ثباتی در عرصه‌های مختلف همراه شده است. جوانان امروزی بیش از هرچیزی از بی‌ثباتی جامعه لطمه می‌خورند و این باعث می‌شود که نسل امروز بیش از هر نسل دیگر از آینده خود نگران باشد زیرا بی‌ثباتی جامعه خصوصا در عرصه اقتصادی باعث بی‌برنامگی می‌شود. به گونه‌ای که جوانان نمی‌توانند برای آینده خود برنامه بلند مدت داشته باشند و سردرگم در این جامعه رها شده اند. اقتصاد به عنوان یکی از مقوله‌های مهم نقش تاثیرگذاری بر جنبه‌های مختلف زندگی افراد دارد که در این میان آرامش روانی را باید یکی از مهمترین آنها دانست؛ یعنی فرد اگر به لحاظ اقتصادی تامین نباشد در بسیاری از مسائل شخصیتی خود نیز دچار مشکل می‌شود، مسائلی که در وهله دیگر به صورت زنجیره وار بر دیگر جنبه‌های زندگی تاثیر‌گذار خواهد بود.اکنون مردم در کشور به علت‌های مختلف با فشارهای اقتصادی مواجه هستند، فشارهایی که خواه ناخواه به افزایش خشونت، حاشیه نشینی، طلاق، خودکشی و دیگر آسیب‌های اجتماعی منجر می‌شود. به همین علت این مشکلات باید به صورت ملموس و قابل فهم توضیح داده شود تا بتوان این آسیب‌ها را کاهش داد..فقدان ثبات علاوه بر تاثیرات گسترده بر سلامت روان افراد بر سلامت جامعه تاثیر‌گذار است. زیرا نسل آینده به دلیل بی‌ثباتی در دریایی از بی‌برنامگی غرق خواهد شد. ما ابتدا از منظر روانشناسی تاثیر بی‌ثباتی اقتصادی را بر روان جوانان بررسی کرده‌ایم و سپس از جامعه شناسان دلایل به وجود آمدن بی‌ثباتی در جامعه را پرسیده‌ایم و جویای آن شده‌ایم که آینده جوانان امروز تا چه حدی تحت تاثیر این بی‌ثباتی خواهد بود؟
‏nاضطراب فراگیر
محمدصالح نشان روانشناس و استاد دانشگاه در این باره به آفتاب یزد گفت: « انسان از دیرباز ذاتا میل به پیش‌بینی و محاسبه آینده دور و نزدیک برای خود دارد. پیش‌بینی باعث می‌شود که انسان با محاسبه مخاطرات و مشکلات پیش رو و برنامه ریزی برای آن از تبعات رفتارهای خود کم کند و مناسب‌ترین انتخاب را برای هر مسئله‌ای داشته باشد.این مسئله به نوبه‌خودش می‌تواند به یکی از اصلی‌ترین و حیاتی‌ترین نیاز‌های انسان یعنی نیاز به امنیت روانی پاسخ دهد. لازمه این وضعیت وجود ثبات و قطعیت نسبی در وضعیت‌های پیش روی فرد است. مسائل اقتصادی به عنوان یکی از مهمترین و تاثیرگذار‌ترین فاکتورها در زندگی روزمره ما از این قاعده مستثنی نیست. بنابراین زمانی که ما با عدم قطعیت و ثبات نسبی در مسائل اقتصادی رو به رو می‌شویم، توان پیش‌بینی خود را از دست می‌دهیم. این مسئله ما را با یک چالش رو به رو می‌کند که به جهت ناتوانی در کنترل و تاثیر آن بر زندگی خود دچار اضطرابی فراگیر در تمام مسائل زندگی خواهیم شد.از منظر علم روانشناسی اضطراب ریشه همه گرفتاری‌ها و مسائل زندگی است. اضطراب ناشی از بی‌ثباتی می‌تواند به اشکال گوناگون خود را در رفتارهای هر روزه
افراد نمایش دهد. افسردگی و ناامیدی از آینده معلوم‌ترین شکل


بروز آن است. در برخی افراد این موضوع خود را به شکل مکانیزم دفاعی و به صورت پرخاشگری نشان می‌دهد. تشویش، بی‌قراری، حواس پرتی و عدم تمرکز همگی صورت‌های دیگری از بروز این وضعیت آزار‌دهنده است. »
‏nزندگی از پیش باخته
این کارشناس تصریح کرد:« مشکل اینجاست که ماجرا به همین جا ختم نمی‌شود. تمامی رفتارهای فوق در بعد خانوادگی و اجتماعی به تلخی جلوه گر می‌شود و تبعاتی همچون اختلافات خانوادگی، نارضایتی از زندگی، میل به اعتیاد، خوشگذرانی‌های آسیب زا به جهت فرار از اضطراب، رفتار‌های هیجانی و ریسک پذیری‌های مخاطره آمیز اقتصادی، خودکشی، خشونت‌های خانگی و طلاق را رقم خواهد زد. امروزه متاسفانه به وفور ما شاهد این موارد هستیم. از سوی دیگر این مسئله منجر به تغییر سبک زندگی، افزایش سن ازدواج و مسائلی از این دست می‌شود. امروزه بسیاری از جوانان ما یا در وضعیت انفعال و عدم فعالیت در ارتباط با مسائل زندگی خود به سر می‌برند یا اقدام به رفتارهای سطحی یا خوشگذرانی‌های زودگذر می‌کنند که این به شدت وضعیت اسفناکی را برای آینده جامعه ما در پیش خواهد داشت. اگر برای این موارد برنامه ریزی مناسبی نشود و مسائل مرتبط با بی‌ثباتی اقتصادی اگر چاره جویی و درمان نشود، ما در آینده با نسلی مواجه خواهیم بود که یک بخشی از دوران زندگی خود را از دست داده است و وارد وضعیتی می‌شود که زندگی خود را از پیش باخته می‌بیند و طبیعتا گرفتاری‌های اشاره شده به شدت منجر به بهم ریختگی‌های اجتماعی شدید خواهد شد. »
‏nمسئله بی‌ثباتی اقتصادی
در ادامه سعید معدنی جامعه شناس و استاد دانشگاه در این باره به آفتاب یزد گفت: «سال هاست که جامعه ما دچار این بیماری مزمن شده است یعنی جامعه ما ثبات خاصی ندارد. در برهه‌های کوتاهی مقداری رونق اقتصادی به وجود آمده است اما در کل دوره با ثبات نداشته ایم. به همین دلیل تقریبا عادت کرده‌ایم که نتوانیم برای آینده برنامه داشته باشیم. من فکر نمی‌کنم که در این چند دهه نسلی بوده باشد که بتواند برای آینده خود برنامه بلند مدت داشته باشد. الان هم به همین شکل است.در جامعه شناسی دو مفهوم آسیب اجتماعی و مسئله اجتماعی وجود دارد.آسیب اجتماعی یک انحرافی است که متخصصان بعد از بررسی برای آن راه حل‌هایی پیدا می‌کند.اما مسئله اجتماعی زمانی به وجود می‌آید که مردم به آن عادت کرده‌اند و با آن زندگی می‌کنند و تنها متخصصان قادر به فهم عمق فاجعه هستند. در آسیب شاید یک پدر و مادر از فاجعه باخبر باشند اما در مسئله بیشتر محققان هستند که نگران می‌شوند که یک جامعه در آینده به چه وضعیتی خواهد رسید. به همین ترتیب بی‌ثباتی اقتصادی تبدیل به یک مسئله در کشور ما شده است. یعنی ما به بی‌ثباتی اقتصادی عادت کرده ایم.از سوی دیگر ما امیدوار هم نیستیم که این بی‌ثباتی در آینده از بین برود.چراکه ما در مسیری گام برداشته‌ایم که همیشه این بی‌ثباتی با ما همراه خواهد بود. »
‏nسوق دادن جوانان به سمت انحرافات اجتماعی
این محقق ادامه داد: « برخی از جامعه شناسان از تعبیر جامعه رها شده
استفاده کرده‌اند که برنامه‌ها و شعارها در این جامعه امکان تحقق ندارد. روز به روز امید زیست برای آینده در این جامعه کاهش پیدا می‌کند.عدم ثبات باعث شده است که ما نتوانیم برای آینده برنامه ریزی داشته باشیم. بی‌ثباتی در جامعه ما به بیماری مزمن تبدیل شده است که باید شهروندان با این بیماری مزمن سازگاری کنند. از سوی دیگر بی‌ثباتی اقتصادی و بی‌برنامگی باعث افزایش بزهکاری در جامعه می‌شود و جوانان به سمت انحرافات اجتماعی سوق داده می‌شوند. در یک جامعه با ثبات می‌توان از جوانان انتظار داشت که جرم مرتکب نشوند. در جامعه‌ای که اکثر جوانان فارغ التحصیل بیکار هستند زمینه برای افزایش بزهکاری فراهم می‌شود. »
‏nحقیقت تلخ موجود نه سیاه‌نمایی
در آخر جعفر بای جامعه شناس و محقق اجتماعی در این خصوص به آفتاب یزد گفت:« ابتدا باید به علل بی‌ثباتی جامعه ایران اشاره کنم. زیرا جامعه ما یک جامعه کاملا پایداری بود. اما متاسفانه عزل و نصب‌های بدون کارشناسی، مدیریت‌های اتوبوسی و... باعث بی‌ثباتی جامعه شده است. درست است که در جهان امروز تغییرات فرهنگی اجتماعی شتاب فوق العاده زیادی دارد و تغییر فی النفسه بد نیست اما مشکل این است که تغییرات جامعه ما به سوی رکود و کندی بوده است. جوان امروز ما بی‌برنامه و بی‌انگیزه شده و آرمان‌ها و آروزهای خود را از دست داده است و نمی‌تواند برای خود یک آینده روشن را متصور شود. این سیاهنمایی نیست یلکه حقیقت تلخی است که باید مورد پذیرش قرار گیرد. ما کشوری مملو از استعداد و توانایی هستیم و افتخار بزرگ ما داشتن سرمایه عظیم نیروی انسانی است. اگر این سرمایه عظیم به درستی مورد خدمت قرار بگیرد می‌تواند منشا تغییر و تحولات عظیم در جامعه باشد. جوانان به دنبال ساختن آینده خود و مملکت خودشان باید باشند و دنیای آرمانی آن‌ها دنیای زیبایی است.باید به نسل جوان کمک کنیم تا به آرمان‌های خود برسند و این با وضعیت امروزی جامعه ما همخوانی ندارد. شکاف طبقاتی جامعه ما به دلیل اقتصاد بیمار به وجود آمده و باعث نابودی آرمان‌های جوانان شده است. امروز جوان ما ثباتی را برای آینده خود نمی‌بیند. حباب اقتصادی در یک جامعه بیمارگونه اتفاق می‌افتد و این حباب‌ها ویرانه‌ها را به دنبال دارد. به همین دلیل تغییرات جامعه ما ویرانگر و مایوس‌کننده هستند و باعث ناامیدی در جوانان می‌شود. »