به بهانه ثبت یزد به عنوان شهر میراث جهانی در یونسکو

میراث در لغت یعنی آنچه از درگذشتگان به ارث رسیده است و به همین ترتیب وقتی یزد به عنوان میراث جهانی شناخته می‌شود، به طور ضمنی یعنی فرهنگ مادی و غیرمادی این شهر تنها متعلق به ساکنان این شهر یا ساکنان ایران نیست؛ بلکه بابد به همه جهان ارث برسد. هرچند این تعبیر در ظاهر گزافه‌گویی و تبلیغات یا شعاری دهن پرکن باشد اما وقتی در دلایل انتخاب یزد به عنوان میراث جهانی عمیق می‌شویم می‌فهمیم کارشناسان زبده جهانی بی‌دلیل دست به چنین انتخابی نزده‌اند و مطالعه و پژوهش درباره یزد می‌تواند در بهبود کیفیت زندگی بشر امروز موثر باشد.
روشن است یزد، به سبب نقطه طول و عرض جغرافیایی که در آن قرار گرفته به احتمال قوی هزاران سال است گرما و کم‌آبی، طوفان و خشکسالی را تجربه می‌کند و این پدیده‌ها با فراز و نشیب نسبی چیز جدیدی نیست اما
به سبب خرد جمعی یزدیان، آن‌ها به دانش و تکنیک‌هایی دست پیدا کردند که توانستند در برابر این امواج سهمگین و قهرآمیز طبعیت دوام آورده و کمر خم نکنند. نمود بیرونی و عینی این دانش در معماری، مهندسی آب، سبک زندگی و تغذیه یزدی‌ها تبلور یافته است؛ شهری که مردم و مزارع و باغات آن از گذشته‌های دور با قنات‌های دقیق سیراب می‌شدند، معماری حساب شده خانه‌ها و بادگیرهایی که مردم را از سوزش آفتاب در امان نگه می‌داشت و سبک زندگی متناسب با ویژگی‌های جغرافیای منطقه این شهر را به شهری زیست‌پذیر تبدیل کرده بود.
در حوزه اجتماعی نیز همزیستی مسالمت‌آمیز ادیان، اهالی این شهر را متمایز کرده است. به نحوی یزدی‌ها از سالیان دراز پذیرش عقاید مختلف را زندگی کرده‌اند. شاید در دنیای امروز این سبک زندگی عمومی شده باشد اما اگر تنها سیصد سال به عقب برگردیم تصور چنین همزیستی مسلمان، یهودی و مسحیی و زرتشتی کنار یکدگیر ناممکن بوده است. این بینش بلند مردمان یزد، این فرهنگ صلح‌جویانه باید مورد مطالعه دقیق قرار گیرد و حق این شهر و فرهنگ است که منادی گفت‌وگوی ادیان باشد.


بررسی این ایستادگی‌های خردمندانه، این رفتارهای مدبرانه، برای انسان مدرن و کنجکاو امروز سوال برانگیز است. به همین خاطر باستان‌شناسان و پژوهشگران میراث فرهنگی نمی‌توانند از این هوش جمعی یزدی‌ها چشم‌پوشی کنند چرا که به قول معروف: گذشته، چراغ راه آینده است؛ البته ناگفته نماند یزد تنها شهر ثبت جهانی شده در دنیا نیست، اما به هر صورت این قدمت فرهنگی، توجه هر محققی را به خود جلب می‌کند.
اما یزد قدیم چطور می‌تواند چراغ آینده امروز شهر ما باشد؟
به نظر می‌رسد این سوالی است که می‌توانستیم با برگزاری همایش‌هایی در طراز جهانی، دعوت از محققان برجسته و درگیر کردن افکار عمومی با میراث یزد به پاسخ آن دست پیدا کنیم. شایسته مردم یزد بود و هست تا میراث خود را به عنوان سرمایه زندگی بهتر خودشان در آینده بشناسند. سزاوار است یزدی‌ها و دنیا پیچیدگی‌ها و خرد مردمان گذشته را درک کنند و از باغ پر میوه خرد، تجربه و دانش، سبدی برای امروز خود پر کنند. میراث یزد به درستی می‌تواند مانند ارثی باشد که از درگذشت عزیزان به نسل بعد می‌رسد. بچه بی‌خرد می‌تواند مال به ارث رسیده را به تاراج بگذارد اما فرزند خردمند ماحصل اجداد خود را صرف بهبود زندگی خود و فرزندانش می‌کند تا این چرخه رفاه ادامه پیدا کند. به نظر می‌رسد ما باید همچون فرزند خردمند یزد، میراث اجدادمان را خرج کنی.
شاید اینکه ما امروز نمی‌توانیم بحران آب، شن‌های روان و زندگی در اقلیم گرم و خشک یزد را تاب بیاوریم به این دلیل است که به گذشته به دیده چیزی از مد افتاده نگاه می‌کنیم و باور نداریم، دستیابی به علم روز، به طور حتم از نقد گذشته عبور می‌کند و مع‌الاسف در این مدت، علیرغم اقبال جهانی به یزد، هیچ سندی برای هماهنگی توسعه شهر با میراث گذشتگان تهیه نشد. شهر آماده پذیرایی از گردشگران نشد و حتی غلط‌های تابلوهای گردشگری نیز اصلاح نشد.
و حتی این نگرانی روز به روز در حال افزایش است که با درهم گره خوردن مسائل معیشتی و زیست محیطی و بیماری کرونا حفظ میراث به چشم شهروندان و مدیران هزینه‌ای زائد یا غیرضروری برسد.
امیدوارم روزی که قدر ثبت جهانی را دریابیم که دیر نشده باشد...