امروز هیچ عُذری برای ما نیست



دفتر پژوهش‌های مؤسسه کیهان
«... سپاس خداوند متعال را که ملت ما را در سومین انقلابش پیروز کرد و اینک کشوری اسلامی، مجلسی اسلامی، ملتی مسلمان، رهبری جانشین به حق پیامبر و امام و در کنارشان رییس جمهوری با دو ویژگی مقلد امام و فرزند ملت ایستاده است...»1


این بخشی از سخنرانی شهید محمدعلی رجایی بود که در انتخابات 2 مرداد 1360 با کسب بیش از 90 درصد آراء شرکت کنندگان، مورد اعتماد آحاد ملت برای پست ریاست جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت. کسی که خود فردی درد کشیده و رنج دیده از همان آحاد ملت بود.
خودش این‌گونه زندگیش را شرح می‌داد:
«... به طور خیلی خلاصه همان طور که هم‌میهنان می دانند اهل قزوین هستم، چهار سالم بود که پدرم فوت کرد، از یک خانواده متوسط، مذهبی و در عین حال در یک زندگی نسبتا آبرومندی بزرگ شدم . سیزده ساله بودم که آمدم تهران، در تهران دستفروشی کردم و شاگردی کردم در بازار و بسیار خوشحال هم هستم، برای اینکه در سنین کودکی با زندگی کوره‌پزخانه‌ها و جنوب شهر تهران کاملا آشنا شدم، بعد به علتی دستفروش ها را جمع کردند و من با داشتن ششم ابتدایی رفتم نیروی هوایی. در نیروی هوایی ضمن خدمت، تحصیل کردم و دیپلمه شدم... در این فاصله با آقای طالقانی آشنا شدم. ایشان مرا به دبیر شدن راهنمایی کردند، با اینکه می شد افسر هم بشوم ... بعد از ارتش استعفا کردم، آمدم بیرون، یک سال هم معلم بودم و بعد لیسانسه شدم و شروع کردم به دبیری... دوره فوق لیسانس شرکت کردم، فوق لیسانس آمار، یک سال هم فوق لیسانس را خواندم... در حالی که دبیر بودم ولی گاهی می شد که 10 تومان هم پول نداشتم که برای زندگی روزمره‌ام باشد. اما خوشحال بودم، چون سعی می‌کردم از یک زندگی اقتصادی سالمی برخوردار باشم...»2
همین مسئله باعث شده بود که شهید رجایی در همه دوران مسئولیتش چه زمانی که یک معلم بود، چه وقتی که وزیر و نخست وزیر شد و چه در دوران ریاست جمهوری یک جور زندگی کرد و روش و سبک زندگیش تغییری نکرد.
فیلم مستند معروفی از یک روز زندگی شهید رجایی وجود دارد که در همان ایام شروع دوران ریاست جمهوری او از تلویزیون پخش شد. فیلمی که دوربینش حتی به اتاق پستوی خانه شهید رجایی هم رفت که باعث شد رجایی با اعتراضی دوستانه و صمیمانه بگوید «خاموش کنید. بگذارید ما به زندگی معمولی‌مان برسیم»! و بعد خندید.
در این فیلم شهید رجایی از محل کار به خانه باز گشته و پس از استقبال بچه ها، همراه سایر اعضای خانواده بر سر سفره شام ساده ای برروی زمین نشسته و همسرش مقداری غذا از قابلمه برایش در بشقاب می ریزد، لحظه ای او می پرسد که «آیا این مقدار زیاد نیست» و همین باعث می‌شود که همسر، مقدار غذایی که او مدعی است زیادی بوده را از سهم او کم کرده و به قابلمه بازگرداند!
در همان فیلم شهید رجایی خاطره ای نقل می کند از مسافرتش به مشهد در زمان نخست وزیری:
«... یادم هست اولین سفری که در هنگام نخست وزیری رفتم مشهد، آنجا برای مردم توی صحن سخنرانی کردم و شدید از اینکه ما مدافع مستضعفین هستیم، حرف زدم. ظهر بود... بعد رفتیم داخل مهمانسرا، سفره پهن کرده بودند که ناهار بدهند. وقتی آنجا پای سفره نشستم، دیدم که پلو و خورشت و نوشابه و میوه و ماست و انواع خوراکی‌ها بود. آنجا از خودم پرسیدم که آیا تو آن حرف هایی که به آنها می‌گفتی (سخنرانی در صحن) را راست می‌گفتی؟ یا این کاری که اینجا داری می‌کنی؟ این بود که اصرار کردم سفره را از آن رنگین بودند، بیرون بیاورند. حقیقتش این است حالا که ما سِمت داریم و پست داریم، چون می رویم با مردم صحبت می‌کنیم و می گوییم ان‌شاالله درست می شود، اگر ندارید، صبر کنید و طاقت بیاورید ... خب، این درست نیست که ما خودمان کمتر از همه طاقت داشته باشیم...»3
این ساده‌زیستی واقعا فقط شعار و سخنرانی و جلوی دوربین های تلویزیونی نبود، شهید رجایی با پوست و گوشتش محرومیت و مظلومیت این مردم را حس کرده بود و نمی‌توانست به جز آنچه حس کرده را زندگی کند. به طوری که شاید حتی سخنرانی ها و تصاویر تلویزیونی نیز نمی توانستند عمق آن حس و شیوه زندگی مردمی او را نشان دهند.
چنان که حضرت امام خمینی (رحمه‌الله‌علیه) در آستانه اولین سالگرد شهادت شهیدان رجائی و باهنر و گرامیداشت هفته دولت (۷ شهریور ۱۳۶۱) درباره مردمی بودن مسئولان در نظام اسلامی و لزوم خدمت کردن آنان به مردم، فرمودند:
«... من فیلمی که دیشب از مرحوم رجایی گذاشته بودند و منزلش را نشان می‌دادند – یک دفعه دیگر هم مثل اینکه دیدم این را – بعضی از اشخاصی که پیش من بودند، می‌گفتند: ما رفتیم منزل آقای رجایی... آنجا به این اندازه نیست؛ واقع مطلب این‌طور نیست. این یک چیز بزرگی کانّه نشان دارد می‌دهد و حال آنکه ما که رفتیم منزلشان دیدیم که، مسئله این‌طور هم نیست. وقتی بنا شد که یک نفر رئیس جمهور شده یا یک نفر نخست وزیر است، آقا منزلش آن‌طوری است و وضع عادی‌اش این طوری است، این دیگر نمی‌شود که از یک قدرت بزرگی بترسد. برای چه بترسد؟ این را که از او نمی‌گیرند. آن باید بترسد که می‌خواهد چپاول کند و می‌خواهد یک حکومت کذایی بکند، آن باید بترسد. اما رجایی – خدا رحمتش کند – و امثال اینها و باهنر و اینهایی که ما از دست دادیم، که این‌طور نبودند که زندگیشان جوری باشد که مبادا یک وقتی از دست ما برود؛ خاضع بشوند پیش دیگران و برای اینکه زندگی را بیشترش بکنند زورگویی کنند به مردم...»4
از همین روی شهید رجایی به هیچ روی از قدرتمندان و زورگوها هراسی نداشت، همان‌گونه که در زمان شاه نترسید و وحشیانه ترین شکنجه‌های ساواک را تحمل کرد، در دوران نخست‌وزیری‌اش هم به سازمان ملل رفت و با شجاعت در میان نمایندگان همه قدرت‌های بزرگ و همان ها که شاه و ساواک را بوجود آورده و حمایت کرده بودند، از شکنجه های ساواک و نشانه‌هایش گفت و آن قدرت‌ها را به چالش کشید.
او به دنبال پست و مقام نبود و همان پست معلمی را از هر مقام و خدمتی بالاتر می دانست اما وقتی که می دید با همه استعداد و ظرفیت این ملت و مملکت و با آن رهبری پیامبرگونه امام، بعضا مسئولینی نالایق و به دور از مردم، زمام امور را به دست می گیرند، ناراحت بود. خودش درباره انگیزه‌های نامزد شدن برای نخست وزیری و بعد هم ریاست جمهوری گفت:
«... وقتی دوره نخست وزیری مهندس بازرگان تمام شد، من خیلی دلگیر و دلخور بودم که یک انقلابی شده... مردم این همه حاضرند کار کنند و ما برای نخست وزیر شدن در این جامعه این همه اشکال و ایراد داریم. این بود که یک روزی با برادرمان آقای خامنه‌ای در یک نشستی صحبت شد، من این مطلب را گفتم که واقعا کار این‌قدرها ... سخت نیست و جامعه ما می تواند همان طور که انقلاب کرده، می تواند حکومت کند، همان‌طور که خراب کرده می تواند بسازد. آقای خامنه ای هم گفتند بله تو هم می توانی نخست وزیر باشی. گفتم بله هیچ اشکال ندارد، می توانم باشم. من که در وزارت آموزش و پرورش تجربه کرده بودم و فکر می کردم اگر انسان واقعا به این انقلاب معتقد باشد، انقلاب را قبول داشته باشد، رهبری اش را به خصوص به عنوان مرجع تقلید پذیرفته باشد، کار برایش بسیار ساده است و آن را در وزارت آموزش و پرورش امتحان کرده بودم، در نخست وزیری یک بار دیگر امتحان کردم، نظر خودم این بود که کاملا موفق هستم و امیدوارم که ریاست جمهوری را به همان شکل بتوانم به پایان برسانم ...»5
شهید رجایی علی‌رغم نخست وزیری کوتاه مدت و بعد دوره 28 روزه ریاست جمهوری و با وجود تحمیل شدن یک جنگ تمام عیار به کشور که هزاران کیلومتر مربع از میهن اسلامی را در زیر چکمه های دشمن بعثی قرار داده بود و ناگزیر بایستی امکانات بسیاری از کشور صرف دفاع می گردید اما در طول همان مدت کم، حتی یک دم از خدمت برای مردم باز نایستاد چرا که امامش فرموده بود:
«... ‎‏هیچ عذری برای ما نیست‏‎ ‎‏امروز. چنانچه یک خرابی در مملکت واقع بشود و دنبال اصلاحش نرویم، عذری‏‎ ‎‏نداریم. همۀ ما، چه آنهایی که لشکری هستند و اینجا هستند و نیستند و چه آنهایی که در‏‎ ‎‏کشور خدمت می‌کنند و چه مردم دیگر، همۀ ما مسئول هستیم ... همۀ ما در مقابل خدا جواب باید بدهیم، باید فکر این کشور‏‎ ‎‏باشیم، فکر این اسلام که در کشور ما تشریف آورده اند و قدمشان روی چشم، باشیم...»6
شهید رجایی در دوران نخست وزیری در حالی که با میراث کمبود بودجه ای بالغ بر 420 هزار میلیارد ریال مواجه بود اما بنا به فرموده امام که امور جنگ را اولویت اول کشور می دانستند، علاوه بر قراردادن همه امکانات کشور در خدمت دفاع مقدس، برای رسیدگی به وضع اقتصادی کشور و جلوگیری از سوء استفاده های مالی و احتکار، ستاد بسیج اقتصادی را تشکیل داد و علاوه بر تهیه و تدارک بسیاری از کالاهای اساسی، آنها و همچنین حامل های انرژی را سهمیه‌بندی کرد که این موضوع به تهیه و توزیع عادلانه این کالاها در شرایط جنگی و بهره مندی اکثریت مردم، بسیار کمک نمود.
دولت شهید رجایی، به واقع دولت مردم بود و سعی داشت در کنار شرایط تحمیلی جنگی که حجم عظیمی از بودجه مملکت را به خود اختصاص می داد، تا جایی که می تواند خدمتی برای مردم و گشایشی حداقلی برای اقشار محروم جامعه فراهم آورده و از طرف دیگر فاصله طبقاتی را به حداقل برساند. از همین روی حقوق کارگران از 500 تومان به 1500 تومان افزایش یافت و حقوق وزرای دولت از 25 هزار تومان به 7 هزار تومان کاهش پیدا کرد.
طرح حمایت از اقشار ضعیف کم درآمد خصوصا در سن 60 سال به بالا از جمله اقدامات اقتصادی شهید رجایی بود که به نام طرح شهید رجایی موسوم شد و هنوز هم به نام ایشان، موجب کمک های مستمر مالی و مادی به این دسته از اقشار جامعه می گردد. همچنین تلاش برای اجرای اصل 44 قانون اساسی که شکوفایی اقتصاد کشور را به همراه داشت، از دیگر فعالیت‌های دولت شهید رجایی در همان مدت زمان کوتاه و علیرغم شرایط جنگی کشور بود.
____________________________
1- سخنرانی شهید محمدعلی رجایی – مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری – 11 مرداد 1360
2- فیلم مستند «من رجایی هستم» – شبکه مستند
3- همان
4- صحیفه امام، جلد ۱۶، صفحات ۴۴۲ تا ۴۵۴
5- آقای رئیس جمهور – قسمت اول – بنیاد روایت فتح
6- سخنرانی امام خمینی در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری شهید رجایی- 11 مرداد 1360 –
صحیفه امام – جلد 15