می‌گویند باید ازدواج کنی تا بگذاریم ماهیگیری کنی!


آفتاب یزد: جزیره هنگام به واسطه جاذبه‌های شگفت‌انگیزی که دارد در سال‌های اخیر به شدت مورد توجه گردشگران قرار گرفته و همین امر زمینه درآمدزایی و رونق اقتصادی برخی خانوارها در این جزیره را فراهم کرده است. جزیره هنگام دارای ساحل شنی و صخره‌ای است. قسمت‌هایی از ساحل نیز به دلیل وجود نوعی کانی در ماسه‌ها، درخشان به نظر می‌رسد. با فرارسیدن شب نیز به دلیل وجود فیتوپلانکتون‌ها به رنگ آبی درخشان دیده می‌شود. اولین مزرعه پرورش کروکودیل در ایران به نام «پارک کروکودیل نوپک» نیز در این جزیره ساخته شده است. این جزیره سه روستا به نام‌های هنگام قدیم، هنگام جدید (ماشی) و هنگام غیل دارد که نه جاده‌ای دارند و نه ماشینی در آن وجود دارد. مردم جزیره نیز بسیار ساده، صمیمی و مهمان‌نواز هستند.
اما جزیره هنگام یک جذبه منحصربفرد دیگری هم دارد، هنگام تنها جایی است که زنانش از قدیم تا به حال، بدون کمک مردان ماهیگیری می‌کنند و اقتصاد جزیره روی دست آن‌ها می‌چرخد. آن‌ها با دستان کوچشان آرزوهای بزرگی در سر می‌پرورانند اما بزرگترین مشکل اینجاست که هیچ گونه حمایتی از آن‌ها صورت نمی‌گیرد و به جای آن تا دلتان بخواهد سنگ لای چرخشان می‌گذارند. در ادامه گفتگوی آفتاب یزد با یک دختر ۲۲ساله که یکی از ماهیگیران جزیره هنگام به شمار می‌آید را می‌خوانید.
خودتان را معرفی کنید؟
من خدیجه قدسی نژاد هستم، متولد سال ۱۳۷۸ در جزیره هنگام. مادرم هم اینجا دنیا آمده و پدرم زاده بندر عباس است اما در حال حاضر ۴۰ساله که اینجا زندگی می‌کنیم.


چندساله که ماهیگیری می‌کنید و این کار را چطور شروع کردید؟
من از وفتی که بچه بودم با مادرم به دریا می‌رفتم، در واقع از بچگی کار میکردیم. قبلا یک قایق کوچک داشتیم اما الان توانستیم بزرگترش کنیم و به همراه مادرم دوتایی صیادی می‌کنیم.
از سختی‌های کارتان بگوئید؟ این کار برای شما به عنوان یک زن چه سختی‌هایی دارد؟
این کار برای آقایان هم کار راحتی نیست چه برسد به خانم ها. شما فکر کنید در گرمای ۵۰ درجه مجبور هستی که به دریا بروی و هزاران اتفاق پیش‌بینی نشده پیش رویت وجود دارد و هر لحظه امکان دارد دریا طوفانی شود! از طرفی جمع کردن لنگر خودش به تنهایی یکی از سخت‌ترین کارهایی است که ما هر روز باید انجام بدهیم.
به غیر از شما چند زن هستند که این کار را انجام از طریق ماهیگیری امرار معاش می‌کنند؟
خاله‌ها و عمه‌هایم هم همراه با ما ماهیگیری می‌کنند، تقریبا ۱۰ -۱۲ نفر دیگر هم هستند ک خودشون تنها به دریا می‌روند. علاوه بر این چند تا خانوم دیگر هم هستند که با همسرانشان به دریا می‌روند.
درآمدتان چطور است و محصولات دریایی خود را چگونه به فروش می‌رسانید؟
ممکن است یک روز ۱۰ کیلو ماهی بگیریم و ممکن است یک هفته دریا طوفانی شود و اصلا درآمدی نداشته باشیم، خدارو شکر درآمد
در حد مایحتاج روزانه درمیاد و ماهی‌ها را علاوه بر بازار چه‌های محلی در صفحات مجازی و اینستاگرام به فروش می‌رسانیم.
آیا تا به حال اتفاق افتاده که در کار با مشکلی از جانب اهالی مواجه شوید؟
واقعیت این است که هنگام یک چزیره کوچک است و همه اهالی همدیر را می‌شناسند بنابراین مثل خواهر و برادر هستیم و همه در این کار به همدیر کمک می‌کنیم.
آیا حمایت‌های ارگان یا سازمانی تا حالا از شما صورت گرفته؟
من سالهاست به اکثر ارگانهای دولتی و گردشگری مراجعه کرده‌ام، حتی شاید به هر ارگان چند بار هم سر زده باشم. واقعیت این است که هدف من از این مراجعات این بود که با کمک‌های دولتی بتوانم یک اقامتگاه بومگردی به راه بیندازم، تا ماهی‌هایی که به سختی صید می‌کنیم را به جای اینکه خیلی ارزان به پاچال و بازار‌های محلی بفروشیم خودمان برای مسافرانی که به هنگام می‌آیند سرو کنیم. اگر این اتفاق می‌افتاد و این رویا عملی میشد هم از طریق اسکان و هم از طریق گردشگری و هم از طریق سرو ماهی‌ها کمک شایانی به من و خیلی از جوانان جویای کار در منطقه هنگام می‌شد. ما سرمایه و زمین برای چنین کاری نداریم به همین دلیل هم به ارگانهای مختلف مراجعه کردم تا زمین یا وامی برای شروع این‌کار به ما بدهند اما دریغ از حمایتی که از یکی از این ارگانها صورت بگیرد.
واکنش و نگاه بقیه نسبت به کار شما چگونه است؟
واکنش‌ها و نگاه اطرافیان نسبت به کاری که ما انجام می‌دهیم متفاوت است، خیلی‌ها باور نمی‌کنند و می‌گویند این زن با این جثه کوچک و ظرافتش چطور ماهیگیری می‌کند اما همان‌ها وقتی کار ما را از نزدیک می‌بینند تحسینمان می‌کنند. برخی معتقدند که این کار زنانه نیست، بعضی‌ها هم می‌گویند برای اینکه ماهیگیری کنی باید ازدواج کنی یا ۳۷سالت بشود بعد ماهیگیری کنی اما من نمی‌توانم برای تحقق رویاهایم منتظر بمانم تا ۳۷ساله بشوم یا اینکه یکی در خانمان را بزند و ازدواج کنم!
هدفتان از این کار چیست؟ آینده پیش رو را چطور می‌بینید؟
هدف من از این کار این است که بتوانم یک اقامتگاه برای مسافرانی که به جزیره هنگام می‌آیند راه‌اندازی کنم. به این صورت هم می‌توانم برای جوانان اشتغال ایجاد کنم و هم می‌توانم ماهی‌هایی که صید می‌کنیم را به جای اینکه با قیمت‌های ارزان به پاچال و یخچال‌ها بفروشم برای مسافران سرو کنم. به زبان ساده‌تر به جای اینکه مثلا یک ماهی را کیلویی ۴۰ هزار تومان به پاچال بفروشیم، آن را خودمون برای مسافران در اقامتگاه خودمان سرو می‌کنیم و در کنارش از اسکان و گشت جزیره مسافران در همان اقامتگاه به هدفمان می‌رسیم. در حال حاضر هم من و هم سایر زنان ماهیگیر صرفا برای مایحتاج روزانه خودمان به دریا می‌رویم که این کار بسیار سخت و در آمد آن هم بسیار ناچیز است.
همین حالا من به جای اینکه ماهی‌هایی که صید می‌کنیم را مفت به پاچال بفروشم از طریق یک صفحه در اینستاگرام به صورت آنلاین می‌فروشم و به دست مشتریان در شهرستان‌ها می‌رسانم تا سود بهتری به دست بیاوریم. البته این کار سختی‌های خاص خودش را دارد و من تازه در حال دست و پنجه نرم کردن با این سختی‌ها هستم.
من نه زمین دارم و نه سرمایه، برای اینکه بتوانم یک اقامتگاه کوچک داشته باشم ۳ سال است که به هر دری زده ام، اداره، ارگان و سازمانی نبوده که به آن سر نزده باشم اما هیچ حمایتی از آن‌ها نشدم. جزیره هنگام تقریبا ۹۰۰ نفر جمعیت دارد. من و مادرم هنگام به دنیا آمده‌ایم و پدرم ۴۰ سال است که اینجا زندگی می‌کند. با این همه وقتی برای زمین برای ساخت اقامتگاه اقدام میکنم به من می‌گویند چون دختری یا باید ازدواج کنی یا صبر کنی تا ۳۷ سالت شود و من به جرم زن بودن باید آرزو‌هایم را تا سن ۳۷ سالگی نگه‌دارم تا اگر عمری بود و زنده بودم در آن سن برای تحقق آرزو‌هایم اقدام کنم.