ساختار شناسی سیاسی

پربیراه نیست اگر گفته شود عرصه اندیشه ورزی و تحلیل سیاسی دچار چالش جدی شده است. دهه هاست که بطور روزمره انبوهی از تحلیل‌ها و راهکارها توسط اذهان دلسوز و میهن دوست در انواع رسانه‌های گفتاری، نوشتاری و مجازی تولید و به عرصه پرچالش سیاسی عرضه می‌شود. اما واقعیت تلخ و انکار ناپذیر اینکه، انبوه تحلیل‌ها و راهکارهای سیاسی نتوانسته تاثیر مثبت و کاربردی بر بهبود فرآیندهای تصمیم سازی و تصمیم گیری مدیریت کلان داشته باشد. به بیانی بعد از دهه‌ها تلاش پیوسته دلسوزان ایران زمین، هنوز پلی برای انتقال اندیشه ها، تحلیل‌ها و راهکارهای سیاسی به اذهان پر مشغله تصمیم سازان و تصمیم گیران کلان ایجاد نشده است. اگر فقدان پل ارتباطی میان اندیشه ورزان و تحلیلگران میهن دوست و صاحبان قدرت، واقع بینانه تلقی شود، آنگاه بدیهی‌ترین پرسش این خواهد بود، چالش عدم پل ارتباطی چیست و کجاست؟
مختصر و کلی‌ترین پاسخ می‌تواند این باشد که اندیشه ها، تحلیل‌ها و راهکارهای تولید شده توسط دلسوزان وطن پرست، مبتنی بر چیستی، کارکرد و وظیفه ساختار مدیریت کلان نمی‌باشند. به عنوان مثال انبوهی از تحلیل‌ها و راهکارها پیرامون بهبود انواع چالش‌های سیاسی، اقتصادی، آموزشی، روابط خارجه، صنعتی، تجاری و... بطور روزانه در انواع رسانه‌های نوشتاری و مجازی تولید و عرضه می‌شود. اما این تحلیل‌ها و راهکار‌ها به ندرت به "ریشه‌های ساختاری انواع چالش‌های
اجتماعی و ملی" می‌پردازند. اگر بپذیریم که انواع چالش‌های اجتماعی و ملی منشاء داخلی و نه آسمانی یا خارجی دارند، آنگاه مسیر کاربردی برای حل و فصل انواع چالش ها، فهم عوامل(ساختاری) پدیدارآورنده چالش ها،
اولین گام در جهت اندیشه ورزی و تولید تحلیل‌ها و راهکارها می‌باشد.


هدف انواع ساختار‌های اجتماعی و سیاسی، تهیه و تامین انواع نیازهای(مادی، اجتماعی و روانشناختی) شهرندان می‌باشد. به عبارتی "ساختارهای اجتماعی برآیند و تابع انواع اهداف(جمعی، ملی) هستند". اینکه ساختار مدیریت سیاسی معطوف به مدیریت رفتار شهروندان و انواع منابع، ذخایر، دارایی ها، توانایی‌ها و...ملی به منظور تحقق اهداف جمعی(ملی) است. در واقع، چالش ساختاری ریشه، در چیستی هدف(اهداف) دارد. اساساً ساختارها(سیاسی) ابزار عینی و عملی به منظور تحقق اهداف خاص می‌باشند. به بیانی دیگر، صرف نظر از اشکال ساختار ها، منشاء ساختارهای اجتماعی و... تحقق اهداف گوناگون می‌باشد. به عبارتی با درک اهداف گوناگون می‌توان سازوکار انواع ساختارها را تبیین و درک کرد. یا برای "فهم امور و انواع چالش‌های اجتماعی" باید ساختارها را بررسی و برای درک چیستی، چرایی و عملکرد ساختارهای اجتماعی و سیاسی، به ضرورت باید هدف(اهداف) خاصی که مبنای ایجاد یک ساختار اجتماعی از هر نوعی است را درک کرد. مثلا، ایجاد کارخانه تولید اتومبیل برای تحقق هدف کسب سود و تامین برخی نیازهای اجتماعی و... می‌باشد. ایجاد بیمارستان با هدف درمان و پیشگیری انواع بیماریها و صیانت از شهروندان صورت می‌گیرد. یا تاسیس قوه قضائیه با هدف ایجاد حل و فصل
برخی اختلافات، تحقق عدالت و... میان شهروندان صورت می‌گیرد و... از آنجا که بطور کلی تنها دو هدف سیاسی شناخته شده، یعنی هدف تحقق منافع فردی، گروهی یا جناحی و هدف منافع ملی(جمعی) وجود دارد، می‌توان ساختارهای سیاسی را در قالب دو نوع ساختار درک، تحلیل و ارزیابی کرد.
یکی از چالش‌های اندیشه ورزی سیاسی، شیفتگی برخی اندیشه ورزان و تحلیلگران به مفاهیم غیر بومی است. "اصلاحات" یکی از این مفاهیم گمراه کننده می‌باشد. اصلاحات سیاسی مفهومی وارداتی توسط اذهان رومانتیک و مقلد و نه خلاق می‌باشد. چراکه اصلاح یک ساختار سیاسی، خطای تشخیص، اندیشه و تحلیل است. کاربرد و مفهوم اصلاح در امور اجتماعی(سیاسی) در بردارنده ابهام کاربردی
است. "اصلاح"، مفهومی متعلق به زیست شناسی
(اصلاح ژنتیکی)، شیمی(اصلاح، تفکیک یا ترکیب عناصر)، کشاورزی(اصلاح بدز) و ...و نه امور و پدیده‌های اجتماعی و سیاسی می‌باشد. به بیانی کلی و کاربردی "ساختارهای سیاسی تکامل(صرفا، دگرگون یا کارآمد می‌شوند) می‌یابند و نه اصلاح می‌شوند. اینکه ذگرگونی یا کارآمد شدن، سازوکار تکامل ساختارهای سیاسی می‌یابند". اگر استدلال فوق کاربردی تلقی شود، آنگاه می‌توان ادعا کرد که اصلاح طلبان ملغمه‌ای از افراد افسرده، فاقد توانایی تحلیل کاربردی شرایط سیاسی، فاقد خلاقیت، محافظه کار و... هستند. "تحلیل وقایع سیاسی و ارائه راهکارها بدون در نظر گرفتن ساختار کلان مدیریت سیاسی، حرکت در دایره خنثی و مانعی بر سر راه توسعه طبیعی یا صرفاً شعر خوانی می‌باشد".
در جهان خرد بنیاد معاصر برخلاف قرون پیشین ساختارهای مدیریت کلان سیاسی به ویژه در کشورهای توسعه یافته، سازوکار تحقق اهداف ملی (جمعی) می‌باشند. بی‌تردید یکی از اصلی‌ترین عوامل چالش‌خیز در کشورهای در حال توسعه عدم توسعه ساختارهای مدیریتی مبتنی بر تحقق اهداف ملی(جمعی) می‌باشد. بنابراین، به منظور برون‌رفت از شرایط پر چالش اجتماعی و ملی که حاصل عملکرد ساختار مدیریت کلان می‌باشد، ضروری است تا اندیشمندان، تحلیلگران و دغدغه‌مندان امور اجتماعی و سیاسی و آینده کشور، ساختار مدیریت کلان را موضوع تعمق، تحلیل و... قرار دهند و نه انواع چالش‌های گوناگون اقتصادی، سیاسی، روابط خارجه و...، تا از این طریق راهکارهایی به منظور ارتباط کاربردی میان اهداف جمعی(منافع ملی) و ساختار مدیریت کلان، تولید و به عرصه سیاسی عرضه کنند.