چهره های تکراری تصمیمات تکراری

سال هاست مسئولانی با چهره های تکراری همچنان تصمیم گیر هستند «بد» است و «بدتر» آن است که این چهره ها غالبا عملکرد ضعیف و کارنامه پر ابهامی داشته اند.
به نظر می رسد این نقیصه جدی باید حلاجی وبررسی شود.این بحث قطعا جناحی و حتی سیاسی نیست.موضوعی بیشتر فنی است که چرا باید این دایره قدرت اینقدر بسته و تنگ باشد که افراد علیرغم عملکردهای اشتباه و زیانبار
باز هم براحتی وزیر و وکیل شوند؟!
آیا کسی و جریانی و یا محققی بررسی نموده این مسئله چه تاثیری بر اعتماد اجتماعی می گذارد؟آیا مشخص شده موضوع بدبینی تام و تمام مردم نسبت به سیاسیون که نشات گرفته از همین مسئله است در آینده و همین حالا چه تاثیراتی می گذارد و گذاشته است؟


اجازه دهید با توجه به ایامی که در آن قرار داریم مثالی بیاورم.فردی نیست در این ملک که نداند در آبان سال 1398 چه رخ داد.این حادثه چرا به وقوع پیوست؟ نقش بی اعتمادی جامعه و بی‌تدبیری مسئولان تکراری چقدر بوده است؟اگر از من بپرسید صد در صد این دو عامل در شروع بحران نقش داشتند.یعنی ، اولا جامعه گوشش بدهکار سخن مسئولان تکراری نیست و ثانیا بنزین با بی تدبیری و سهل انگاری به نوعی گران شد که جامعه منفجر شود.
حال سوال این است:آیا دولت رئیسی طی 4 و 8سال آینده قصد ندارد قیمت حامل های انرژی را افزایش دهد؟
با توجه به شرایط اقتصادی کشور قطعا این دولت هم ناچار است دیر یا زود قیمت ها را افزایش دهد تا به اصطلاح دخل اش به خرج اش بخورد.با توجه به وضعیت اعتماد عمومی جامعه و حضور مسئولانی که تکراری هستند و تصمیمات تکراری گرفته اند
چه تضمینی وجود دارد خدای ناکرده حادثه آبان ماه 98 تکرار نشود؟!
آری؛ بنده نیز این نکته بدیهی را می پذیرم
که مسئولان با تجربه و سرد و گرم چشیده نظام به نوعی سرمایه هستند و نباید آنان را حاشیه نشین کرد و
از دست داد اما باید قبول کرد و پذیرفت که این نگاه به شکل افراطی حاکم شده و بسیاری در حال سوء استفاده از این موضوع هستند!
راه حل روشن است و تکراری:دایره قدرت باید باز شود و چهره های جدید،علمی ،پاکدست و با انگیزه وارد میدان شوند.تاکید بنده بر علمی بودن چهره های جدید به این دلیل است
که این مطالبه به معنی ورود داماد های
جوان نیست ؛خیر.آنها بزرگترین حسن شان ازدواج با دختران اهالی قدرت است و هنر دیگری ندارند!کم نیستند جوانانی که پشت دیوارهای رانت ،خویش سالاری و جناح بازی مانده اند و از دست می روند.آنان
سرمایه هایی هستند که اگر ژرف نگر باشیم نسبت به شرایطی که دارند باید بسیار اندوهگین باشیم.آیا چنین است؟