تحلیلی بر دو روایت از یک ماجرا

جعفرگلابی روزنامه‌نگار گزارش صداوسیما از ماجرای مجروح شدن خانم گوهر عشقی مادر ستار بهشتی اگرچه ابهامات مهمی دارد و باید منتظر پاسخ این رسانه به این ابهامات ماند ولی اجمالا گزارش مذکور قابل تامل است. وقتی خانم گوهر عشقی خبرحمله دو موتورسوار به خود را منتشر کرد تقریبا هیچکس در صحت این خبر تشکیک نکرد و حتی رسانه‌های اصولگرا در برابر آن اغلب سکوت کردند. البته روشن است که پذیرفتن یک ادعا براساس اصل برائت صورت گرفت ولی همه ما کم وبیش با پذیرش صحت روایت خانم عشقی دچار یک قضاوت شدیم، قضاوتی که بسیار مشکل است و نیازمند اشراف به هر موضوع دارد. ظاهرا این خانم همچنان بر روایت خود مصر است ولی اگر روایت صداوسیما ثابت شود، می‌توان احتمال داد که خانم گوهر عشقی با فضای ذهنی که پس از مرگ فرزندش دارد هنگامی که تعادل خود را ازدست داده و به زمین می‌خورد تصور کرده که کسی او را هل داده است. همه ما هنگام وقوع آنی یک حادثه ممکن است، نسبت به منشاء آن دچار اشتباه شویم و با صداقت تصور خود را بیان کنیم. اما ماجرای مذکور هرگونه بوده است، تفاوتی در زمینه‌های بزرگ شدن این گونه حوادث ایجاد نمی‌کند. متاسفانه در بسیاری از مسائل ما با مردم صادق نبوده‌ایم و صدا وسیما هم هرگز نتوانسته اعتمادکامل بینندگان و شنودگان گوناگون راجلب کند و به متقاعد کردن طرفداران وضع موجود اکتفاکرده است. پخش گسترده انواع گزارش‌های یک جانبه و فراهم نکردن عرصه برای پاسخگویی همه طرف‌های یک ماجرا مرجعیت رسانه‌ملی را به‌شدت تضعیف کرده است و هم اکنون ما در داخل کشور با یک خلأ رسانه‌ای گسترده روبه‌رو هستیم. در ماجرای غم انگیز سقوط هواپیمای اوکراینی 3روز حقیقت موضوع مخفی نگاه داشته شد و خدا می‌داند که آن کتمان آشکار حقیقت چه بلایی بر سر اعتماد مردم آورده است و زخم آن کی و چگونه التیام پیدا خواهد کرد؟ افزون بر شکاف‌های عظیم رسانه‌ای نوع برخوردها با برخی از مسائل متاسفانه اقناعی و حق مدارانه و بزرگوارانه نیست. در بسیاری از موضوعات ابتدا تلاش می‌شود که صورت مسأله پاک شود و چون امکان آن وجود نداشته باشد تلاش دیگری آغاز می‌شود که نظر حاکمیت بر کرسی حقانیت نشانده شود و در بسیاری دیگر از حوادث موضوع میان زمین و آسمان رها می‌شود تا سرنوشت خود را پیدا کند. با این تفاصیل به نظر می‌رسد در جامعه ما اراده‌ای مستحکم، صاحب اندیشه و اصولی برای حل کردن واقعی مشکلات و مسائل وجود ندارد. گویی دلمان می‌خواهد بدون هزینه، بدون کار و تلاش و صداقت موانع برطرف و مسائل خودبه‌خود حل شوند! از ابتدای ماجرای سوزناک ستار بهشتی بسیاری از عقلا و دلسوزان خواستار رسیدگی دقیق و عادلانه و علنی و اقناعی به دادخواهی مادر داغدید شدند و اعتقاد داشتند که حق اولیاء دم پذیرفته شود و با دلجویی از این خانواده بلکه سازشی صورت گیرد و موضوع مثل بسیاری از پرونده‌های دیگر مختومه شود. برای دلجویی و التیام درد عمیق یک مادراقدام چندانی صورت نگرفت عوضش عده‌ای دورخانم گوهرعشقی را گرفتند و بعضا اهداف سیاسی خود را پیگیری کردند. کاش در یک فضای همدلانه و صرفا بر اساس اهداف انسانی همه تلاش کنند که این خانم محترم حداقل برای مدتی آرامش داشته باشد تا هر بار به‌وسیله‌ای غمش تازه نشود. اما در ابعاد کلی‌تر تاکنون اندیشه نشده است که تراکم زخم‌ها و مجادله‌ها و دوگانگی‌ها و رها شدن موضوعات مختلف به امان خدا با ذهن و دل مردم چه خواهد کرد؟ در بسیاری از مسائل روشن شد که خلأ بزرگی در عدم میدان داری نهاد‌های مستقل وجود دارد، نهادهایی که در مسائل گوناگون ذینفع نیستند و می‌توانند فیصله بخش اختلاف‌ها ودوگانگی‌ها باشند و به جامعه حس آرامش و امنیت را منتقل کنند. درهمین ماجرای به ظاهر کوچک اگر یک نهاد مستقل و بی‌طرف اجازه پیدا کند که موضوع را مورد بررسی دقیق قرار دهد و گزارش خود را به سمع و نظرمردم برساند قطعا از جولان بی‌حد وحصر رسانه‌های بیگانه جلوگیری به‌عمل خواهد آمد و مشکلی بر مشکلات افزوده نمی‌شود. هرچند درگزارش صدا وسیما صریحا دروغی به خانم گوهر عشقی نسبت داده نشد و صرفا به روایت ماجرا پرداخته شد ولی چه اشکالی داشت صدا وسیما برای تهیه گزارش خود چند خبرنگار از روزنامه‌های کثیرالانتشار با گرایش‌های متفاوت را با خود همراه می‌کرد، با مادر ستار بهشتی هم گفت‌وگو می‌شد و برای یکبار هم که شده گزارشی اجماعی تهیه و افکارعمومی به‌صورت کامل قضاوت خود را به‌دست می‌آورد؟ بخواهیم یا نخواهیم ما همه روزه با انواع مسائل بغرنج با ابعادگسترده روبه‌رو می‌شویم و دیگر امکان موفقیت فضای تک صدایی نزدیک به صفراست و دیر یا زود مجبورخواهیم بود یک سیستم اقناعی تهیه ببینیم و اذهان عمومی رابا انواع رنج‌های روانی در دریایی از خبرها وشایعه‌ها وشنیده ‌رها نکنیم. هر دولتی متوجه این واقعیت انکارناپذیر جهان امروز شود و به آن تن دهد و با اذهان عمومی تعامل مثبت کند، موفق خواهد بود و کشور را از بلبشوی ذهنی نجات خواهد داد.