دوگانه برجام و قیمت بنزین

هادی حق‌شناس اقتصاددان واقعیت موجود امروز اقتصاد ایران با ابهام‌ها و سوالات مختلفی مواجه است. از یک‌طرف اصلاح ساختاری که باید در سنوات گذشته انجام می‌گرفت به دلایل مختلف انجام نگرفت یا به بهانه شرایط بعد از جنگ بود یا به دلایل شرایط تحریم یا به دلایل سوءتدبیرها و انواع دلایل مختلف اصلاح ساختاری که باید انجام می‌شد، توجهی که باید به بخش تولید در بخش‌های صنعت و کشاورزی می‌شد، نشد. اگر امروز خودروسازان ما خودروی با کیفیت تولید می‌کردند، اگر در بخش کشاورزی از آبیاری تحت فشار استفاده می‌شد، اگر در ساخت و ساز و معماری شهرها و مسکن، اتلاف منابع در حداقل انجام می‌گرفت، شاید امروز نه با بحران انرژی، نه با بحران آب و نه با بحران ناکارآمدی در بخش‌های مختلف مواجه بودیم. ما امروز با تکالیف انباشته شده گذشته مواجهیم. حتی بودجه که قرار بود بر مبنای عملکرد در سنوات گذشته تنظیم شود، آن‌هم نشد. حتی بودجه‌ها را در ظاهر بدون کسری بستیم ولی امروز به وضوح پیداست که کسری بودجه در سنوات مختلف داشتیم ولی یا سراغ استقراض از بانک رفتیم یا استقراض از مردم و یا شیوه‌های دیگر به کار بردیم. بنابراین ما با انباشت مسائل مواجهیم. از سمت دیگر، با یک مشکل بین‌المللی هم به عنوان پرونده هسته‌ای ایران مواجه هستیم. چه دل‌مان بخواهد و چه نخواهد، ضربه‌ای که ترامپ به اقتصاد ایران در سال 97 وارد کرد، منجربه این شد که رشد اقتصادی ایران متناسب با ظرفیت اقتصاد ایران شکل نگیرد. ما در یک دهه گذشته نصف سال‌های آن را در تحریم بودیم و بقیه سال‌های دیگر را تحت تاثیر تحریم بودیم. لذا مسائل اقتصاد ایران هم متاثر از تصمیمات نادرست داخلی بوده و هم تحت تاثیر مولفه‌های خارجی بوده است. امروز به این نقطه رسیدیم که کسری بودجه و به ظاهر اتلاف منابع انرژی را چگونه باید ساماندهی کنیم. دوباره از یک سمت به سراغ افزایش قیمت فرآورده‌ها رفتیم و از سمت دیگر هم درگیر مذاکرات هسته‌ای هستیم. به نظر می‌رسد که باید تصمیمات سخت گرفت اما قبل از تصمیمات سخت، اقناع‌سازی بایدشرط لازم و کافی باشد. چون حداقل از سال 1389 که بحث هدفمندکردن یارانه‌ها مطرح شد، فقط یک جنبه هدفمندکردن یارانه‌ها تحقق پیدا کرد که آن‌هم افزایش قیمت حامل‌های انرژی بود. در هدفمند کردن یارانه‌ها قرار بود که حمل و نقل عمومی گسترش پیدا کند، قرار بود که کیفیت خودروها بهبود یابد، امروز اگر بخواهیم مقایسه کنیم حمل و نقل عمومی و همچنین بهبود کیفیت خودرو را با سال 89 طبیعتا تفاوت آن‌چنانی در کلانشهرها حداقل ندارد. یعنی مردم دسترسی آسان به مترو یا حمل و نقل عمومی ندارند که ماشین شخصی به خیابان نیاورند. یا کیفیت خودرو آنچنان تغییر نکرده که بگوییم مثلا مصرف بنزین در خودروها 20 یا 30 درصد کمتر یا بیشتر کاهش پیدا کرده. لذا منجر به این شده که اعتماد عمومی در پی حداقل یک دهه گذشته با اهدافی که دولت‌های مختلف در افزایش قیمت انرژی داشتند، تحقق پیدا نکند. یعنی سرمایه اجتماعی افزایش پیدا نکند. کار بسیار سختی است که دولت بخواهد راجع به بنزین تصمیم بگیرد و حتی چه بخواهد راجع به برجام تصمیم بگیرد. چون درخصوص دولت‌های مختلف نقدهای جدی درخصوص هم برجام و هم اصلاح قیمت حامل‌های انرژی وجود داشته است و مردم هم در طول یک دهه گذشته نظاره‌گر رفتار سیاسیون بوده‌اند. از این‌رو تا زمانی که یک اقناع اطمینان‌بخش ایجاد نشود هر نوع تغییر سیاست در خصوص حامل‌های انرژی و به‌طور مشخص بنزین ممکن است عوارض تلخی را به دنبال داشته باشد.