ترور سیاسی روحانی

ابوالفضل فاتح*جریانی که سالهاست بر هر چه نماد وحدت است آتش میکشد در اقدامی هماهنگ راهپیمایی روز قدس این یادگار امام عظیمالشان را هدف قرار داد.
معترضان به ریٔیسجمهوری افراد معدودی بیش نبودند و بیشتر به عوامل میدانی دستهای مرموز شباهت داشتند. انتقاد و اعتراض به ریٔیسجمهوری و دولت امری مشروع و قانونی است. اگر همه آنها که به آقای روحانی رای ندادند به خیابان بیایند نیز بلااشکال است همچنان که اگر هواداران او اقدام به راهپیمایی و شعارهایی به نفع ریٔیسجمهوری کنند نیز مشروع و قانونی است چرا که اساس اعتراض مدنی و شعار علیه یا له سیاستمداران پذیرفته است البته لازم است اولا برای همه و درباره همه آزاد باشد و ثانیا لوازم منطقی و قانونی آن رعایت شود. آنچه دیروز رخ داد انتخاب شعارهایی موهن و غلط و دربرنامه و زمانی غلطتر بود. استفاده از یک راهپیمایی عمومی آن هم روز قدس و به ویژه تحتالشعاع قرار دادن آن برای اهداف خاص فردی یا حزبی امری ناصواب است. آنها میتوانند به اجتماعات خاص خود دعوت و دیدگاههای خود را بیان کنند. پذیرش تنوع سیاسی و فرهنگی در
چارچوب قانون اساسی یک ضرورت است. آنچه رخ داد از دیدگاه هیچ یک از مخالفان یا طرفداران چنین حرکاتی یک اقدام
مدنی و خودجوش تلقی نمیشود بلکه شدت و حدت شعارهای موهن و عنوان «آخوند آمریکایی» به نوعی ترور سیاسی شبیه ترورهای مقدماتی سالهای شصت از سوی گروهک نفاق را یادآور میشد که پیشتر در حق شهید بهشتی و شهید


مطهری و نهایتا در حق آیتالله هاشمی شاهد بودهایم. آنانی که به روز قدس امسال حملهور شدند ناشناخته نیستند و همه میدانند
که اگر نهادهای ذیربط همت کنند، میتوانند آنها را سرجایشان بنشانند. اما متاسفانه به خوبی میدانیم برخی از کسانی که باید در برابر چنین رفتارهایی موضع سنجیدهای اتخاذ کنند خود از حامیان تیٔوریک یا سیاسی و پشت پرده این جریانات بوده و یا هستند و چندان از ایجاد چنین بحرانهایی ناخرسند
نمیباشند. آنها نگران قطبی شدن کشور نیستند بلکه اتفاقا به قطبی شدن آن دلبستهاند تا
از بحرانهای فرضی ماهی خود را شکار کنند و شکستهای اجتماعی و انتخاباتی را جبران نمایند. آنها میدانند که نمیتوانند از روحانی بنیصدر بسازند، اما در جستجوی بنیصدرسازی با ایجاد بحرانهای مصنوعی هستند. روحانی هیچ گاه بنیصدر نخواهد شد اما آنها بدانند چه بسا راهی که میروند همان است که گروههای نفاق رفتهاند و به نام انقلاب و اسلام اما با اندیشه و شیوهای انحرافی،
بهشتیها و مطهریها را هدف گرفتند. در تحلیل ریشه این اقدامات، میتوان به جریانهایی اشاره کرد که اولا درک
درستی از دلایل انقلاب اسلامی و سه ارزش بنیادی آن (استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی) ندارند و ثانیا قادر نیستند از طریق سالم و رقابتی، برنامه و سیاستهای خود را به پیش ببرند و مجبور میشوند تا به اقداماتی جنجالی دست یازند و از پروژههای تهاجمی و عصبانی یا منفعلانه از پیش شکست خورده،
پردهبرداری کنند. این اقدامات نتیجه گم شدن مبنا در برد و باختهای سیاسی است. جریانات
موثری که اصول و مبناهایشان را بر اساس برد و باخت سیاسی شان تنظیم میکنند به تیٔوریپردازیهایی روی میآورند که نتیجهاش هتاکیهای صورت گرفته از سوی محافل پشت پرده و عوامل میدانی شان آن هم در روزهایی نظیر
رحلت امام یا روز قدس شریف است. با این حال باید مراقب بود که پاسخ به رفتارهای این گروههای دستآموز نیازمند
دقت مضاعف است. آنها دنبال ایحاد زاویههای مسیٔلهساز در ساختار کشور هستند و تلاش میکنند دولت را درگیر موضوعات حاشیهای بعضا تیٔوریک و غیر مهم در شرایط امروز جامعه کنند تا بتوانند دولت و عموم مردم همراه را هدف حملات
ابوالفضل فاتح*
جریانی که سالهاست بر هر چه نماد وحدت است آتش میکشد در اقدامی هماهنگ راهپیمایی روز قدس این یادگار امام عظیمالشان را هدف قرار داد.
معترضان به ریٔیسجمهوری افراد معدودی بیش نبودند و بیشتر به عوامل میدانی دستهای مرموز شباهت داشتند. انتقاد و اعتراض به ریٔیسجمهوری و دولت امری مشروع و قانونی است. اگر همه آنها که به آقای روحانی رای ندادند به خیابان بیایند نیز بلااشکال است همچنان که اگر هواداران او اقدام به راهپیمایی و شعارهایی به نفع ریٔیسجمهوری کنند نیز مشروع و قانونی است چرا که اساس اعتراض مدنی و شعار علیه یا له سیاستمداران پذیرفته است البته لازم است اولا برای همه و درباره همه آزاد باشد و ثانیا لوازم منطقی و قانونی آن رعایت شود. آنچه دیروز رخ داد انتخاب شعارهایی موهن و غلط و دربرنامه و زمانی غلطتر بود. استفاده از یک راهپیمایی عمومی آن هم روز قدس و به ویژه تحتالشعاع قرار دادن آن برای اهداف خاص فردی یا حزبی امری ناصواب است. آنها میتوانند به اجتماعات خاص خود دعوت و دیدگاههای خود را بیان کنند. پذیرش تنوع سیاسی و فرهنگی در
چارچوب قانون اساسی یک ضرورت است. آنچه رخ داد از دیدگاه هیچ یک از مخالفان یا طرفداران چنین حرکاتی یک اقدام
مدنی و خودجوش تلقی نمیشود بلکه شدت و حدت شعارهای موهن و عنوان «آخوند آمریکایی» به نوعی ترور سیاسی شبیه ترورهای مقدماتی سالهای شصت از سوی گروهک نفاق را یادآور میشد که پیشتر در حق شهید بهشتی و شهید
مطهری و نهایتا در حق آیتالله هاشمی شاهد بودهایم. آنانی که به روز قدس امسال حملهور شدند ناشناخته نیستند و همه میدانند
که اگر نهادهای ذیربط همت کنند، میتوانند آنها را سرجایشان بنشانند. اما متاسفانه به خوبی میدانیم برخی از کسانی که باید در برابر چنین رفتارهایی موضع سنجیدهای اتخاذ کنند خود از حامیان تیٔوریک یا سیاسی و پشت پرده این جریانات بوده و یا هستند و چندان از ایجاد چنین بحرانهایی ناخرسند
نمیباشند. آنها نگران قطبی شدن کشور نیستند بلکه اتفاقا به قطبی شدن آن دلبستهاند تا
از بحرانهای فرضی ماهی خود را شکار کنند و شکستهای اجتماعی و انتخاباتی را جبران نمایند. آنها میدانند که نمیتوانند از روحانی بنیصدر بسازند، اما در جستجوی بنیصدرسازی با ایجاد بحرانهای مصنوعی هستند. روحانی هیچ گاه بنیصدر نخواهد شد اما آنها بدانند چه بسا راهی که میروند همان است که گروههای نفاق رفتهاند و به نام انقلاب و اسلام اما با اندیشه و شیوهای انحرافی،
بهشتیها و مطهریها را هدف گرفتند. در تحلیل ریشه این اقدامات، میتوان به جریانهایی اشاره کرد که اولا درک
درستی از دلایل انقلاب اسلامی و سه ارزش بنیادی آن (استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی) ندارند و ثانیا قادر نیستند از طریق سالم و رقابتی، برنامه و سیاستهای خود را به پیش ببرند و مجبور میشوند تا به اقداماتی جنجالی دست یازند و از پروژههای تهاجمی و عصبانی یا منفعلانه از پیش شکست خورده،
پردهبرداری کنند. این اقدامات نتیجه گم شدن مبنا در برد و باختهای سیاسی است. جریانات
موثری که اصول و مبناهایشان را بر اساس برد و باخت سیاسی شان تنظیم میکنند به تیٔوریپردازیهایی روی میآورند که نتیجهاش هتاکیهای صورت گرفته از سوی محافل پشت پرده و عوامل میدانی شان آن هم در روزهایی نظیر
رحلت امام یا روز قدس شریف است. با این حال باید مراقب بود که پاسخ به رفتارهای این گروههای دستآموز نیازمند
دقت مضاعف است. آنها دنبال ایحاد زاویههای مسیٔلهساز در ساختار کشور هستند و تلاش میکنند دولت را درگیر موضوعات حاشیهای بعضا تیٔوریک و غیر مهم در شرایط امروز جامعه کنند تا بتوانند دولت و عموم مردم همراه را هدف حملات خود قرار دهند و بخشی از طرفداران خود را با تحمیل هزینههای سنگین بهکشور بسیج کنند. لذا هر اقدام و پاسخی که دولت و حامیان آنها را به چنین فضایی وارد کند عملا آب به آسیاب فضاسازیهای مجعول است. در زمانهای که میدانیم بسیاری از آنها که وظیفهشان برخورد است چنین عزمی ندارند نباید وارد میدان بازی آنان شد. بهترین پاسخ دولت به چنین فضاهایی در این شرایط از یک سو شفافسازی و معرفی دستهای پیدا و پنهان باندهای مافیایی به افکار عمومی و مطالبه اقدام موثر از نهادهای امنیتی و قضایی با زبان حقوقی و از سوی دیگر پرهیز از مشغولیتهای مزاحم حاشیهای، بالا بردن سطح کارآمدی و توجه به موضوعات حساس اقتصادی و بینالمللی به ویژه با توجه به شرایط و تحولات نسبتا خطرناک و پرعارضه منطقه است. در عرصه شخصی نیز اتخاذ شیوه «و اذا مروا باللغو مروا کراما» و همچنین «قالوا سلاما» بهترین شیوه برای شخصیتهای
هدف ترور سیاسی است. مردم به خوبی دریافتهاند کدام مافیا مشغول تغذیه و تدارک بحران است. پاسخ
اینان را باید به بیداری عمومی و آگاهی سیاسی مردم سپرد و به شیوههای تدریجی، مدنی و قانونی چنان که در چندین انتخابات اخیر شاهد بودهایم پیام روشنی به آنها داد. عبور از هر خط قرمزی به ویژه از سوی حامیان دولت منجر به
خشونت و خدمت به بحران است. نهایتا انکاری نیست که این بحرانها عوارض خود را برای کشور دارد. چنان
که در داستان سفارت سعودی شاهد بودیم. خواه نا خواه سکوت به همراه رضایت و توجیهات داخلی برخی حامیان این اقدامات و برخورد سهلگیرانه بسیاری از نهادهای ذیربط با این جریانات، متاسفانه نوعی ناامنی سیاسی را به دنبال داشته و دامنگیر موافق و مخالف خواهد شد. بابهای ناصوابی گشوده و آسیبهایی در پی خواهد داشت. روشن شدن ابعاد این اقدامات غلط و همین موجهای محکومیت در نزد نخبگان و مطالبه پیوسته از نهادها و مقامات مسیٔول برای اقدام عملی و رها نکردن آنان تا پاسخگویی کامل چاره ساز است. پیشرفت کشور و صیانت از نظامی که یادگار امام عظیمالشان است نیازمند عبور خردمندانه از این بحرانهاست، چنان که بسیاری از ملتهای جهان با افراطگرایان عمل کرده و آنها را کنترل و هضم کردهاند. هزینه کنترل و هضم، قطعا کمتر از خشونت است. زمانه این جریانات و حامیانشان را یا بیدار و یا رسوا و سر جایشان خواهد نشاند، چنانکه خیلی زود پرده از تزویر پیشینیان برداشت.
* منبع: جماران