عدالت و نا برابری اقتصادی

با وجود چند هزاره تحقیق و تفحص اندیشمندان با دیدگاه‌های مختلف، مرز‌های معنایی عدالت و نابرابری همچنان مشخص نیست. شاید بهتر باشد با نگاه به دو نظریه که می‌توان آن‌ها را هم راستا نامید واژه عدالت را برای خودمان شفاف‌تر کنیم.
نانسی فریزر، نظریه پرداز آمریکایی رسیدن به عدالت و برابری را در سه رویکرد می‌بیند:
این که در عرصه اجتماعی به رسمیت شناسی تکثر را بیشتر کنید، در عرصه سیاسی نمایندگی را بیشتر کنید و در عرصه اقتصادی باز توزیع را تقویت کنید. از نگاه او این سه اصل کیمیای رسیدن به عدالت است، اما نظریه دوم تفکرات نظریه پردازی، چون جان رالز هم به نوبه خود می‌تواند، تعریف دقیق‌تری از عدالت در عالم معنا بدهد. رالز به نوعی در شمار تساوی گرایان قرار می‌گیرد، اما در عین تساوی‌گرایی به لیبرالیسم معتقد است. عدالت در اندیشه رالز عبارت است از: حذف امتیازات بی وجه و ایجاد تعادلی واقعی در میان خواسته‌های متعارض انسان‌ها در نظر رالز هر نهادی که مخالف عدالت باشد باید از جامعه حذف شود. رالز نظریه خود را در قالب عدالت به مثابه انصاف بیان کرد. در نظریه رالز دو اصل پایه‌های عدالت را شکل می‌دهند: اصل آزادی و اصل تفاوت، اصل آزادی این طور تعریف می‌شود که آزادی کمتر بدون آن که ضرری به دیگری بزند نا‌معقول است. در اندیشه رالز آزادی را می‌توان تنها برای آزادی محدود کرد.
اما اصل دوم یعنی اصل تفاوت، چکیده این اصل این است مصالح جمعی بر مصالح فردی اولویت دارد. رالز عدالت در جامعه را ارزش مادر می‌نامد به این مفهوم که باید نهاد‌ها را با معیار عدالت بسنجیم. دو نوع نا‌برابری اساساً تفکرات رالز را توضیح می‌دهند. نا برابری در توزیع ثروت و نا برابری در مالیات است.


اگر نگاهی به دغدغه صاحب نظران ایرانی در ۲۰‌سال گذشته بیندازیم می‌بینیم که این دو نابرابری شاید بیش از هر نابرابری دیگری فضای اقتصادی ایران را مسموم کرده‌است.
در مورد نا برابری در توزیع ثروت باید بگوییم که دو مدل توزیع ثروت در گذشته مورد استفاده دولت‌های ایرانی قرار گرفته‌است:
یارانه بر کالا‌ها و یارانه مستقیم یا نقدی
اساساً فکر می‌کنم هر دو روش فوق ایرادات بنیادین زیادی دارد. روش توزیع یارانه بر کالا‌ها اصل عدالت را به جا می‌آورد، اما با مفهوم انصاف منافات دارد، زیرا برخوردش با دهک‌های مختلف جامعه یکسان است. از طرف دیگر همان طور که در مسئله ارز ۴ هزارو ۲۰۰‌تومانی دیدیم، این روش توزیع درآمد بسیار فساد بر انگیز است، در واقع ما از عاملی استفاده کردیم که عدالت را بسط دهیم غافل از این که به جای توسعه عدالت، فساد و رانت را گسترش دادیم.
همچنین پرداخت یارانه مستقیم هم که از اواخر دهه ۸۰‌شمسی رونق گرفت خالی از ایراد نیست. این مدل پرداخت رایانه نیاز‌مند جمع‌آوری اطلاعات دقیق جامعه است تا بتوان به مؤثرترین مدل ممکن انجام پذیرد. این جمع‌آوری داده از وضعیت مالی شهروندان عموماً به مذاق بسیاری از مردم و صاحب نظران خوش نمی‌آید، زیرا این موضوع را در تضاد با حفظ حریم خصوصی افراد می‌دانند. مورد دوم این که این نوع پرداخت در نهایت باعث افزایش سطح هزینه‌ها و تورم می‌شود، زیرا در اصل بابت این پرداخت‌ها کیک اقتصاد عملاً بزرگتر نشده و ارزشی به جامعه اضافه نمی‌شود. در کشور ما حدود ۳۰‌درصد از بودجه صرف یارانه‌های مستقیم و غیر‌مستقیم می‌شود که با دو روش فوق اجرا می‌شود، اما به نظرم اگر همین هزینه‌هایی که انجام داده‌ایم و موفق نبوده‌ایم را در راه سومی خرج می‌کردیم، احتمال پیروزیمان بیشتر می‌شد. فکر می‌کنم بهترین راه این باشد که دولت‌ها به جای پرداخت انواع یارانه، این هزینه‌ها را در اجرای طرح‌های عمرانی و پروژه‌های صنعتی و ملی بزرگ صرف بکنند. بدین ترتیب ارزش افزوده اقتصاد بیشتر می‌شود. تولید صورت می‌پذیرد و در ازای آن دستمزدی پرداخت می‌شود و با این روش می‌توان کاملاً اطمینان داشت که منابع هزینه شده و دستمزد داده شده به صورت بهینه تری به دست مستحقان این منابع رسیده‌است. پولی که شما مستقیماً به مردم می‌دهید در نهایت مصرف می‌شود و ریالی از آن در راه بازسازی و توسعه اقتصاد خرج نمی‌شود.
در مورد مالیات، اما می‌توان گفت رویکرد‌ها در دولت جدید بهتر شده و عزم مناسبی در دولت فعلی برای پایه‌ریزی یک نظام مالیاتی جدید و مدرن و البته کارآمد ایجاد شده‌است، اما موضوعی که به نظرم در مورد مالیات بسیار مهم است و کمتر در ایران روی آن مانور داده شده موضوع مالیات بر ثروت و دارایی است. مالیات بر ثروت باعث از بین رفتن بسیاری از تبعیض‌های اجتماعی و فرهنگی نیز می‌شود، اما نکته دیگر این نوع مالیات این است که باید حد وسط و معتدلی از این نوع مالیات را برقرار کرد، چون اگر سخت‌گیرانه وضع شود انگیزه ثروتمندان و طبقه ایجاد کننده ارزش را برای تولید و بهره‌وری بیشتر از بین می‌برد و ممکن است حتی باعث خروج سرمایه از کشور شود. همچنین عدم‌توجه به این مالیات هم باعث عدم تعادل و نابرابری در جامعه می‌شود. بنابراین که عدالت در ایران محقق شدنی است، فقط نیازمند نگاهی جدی و مجاهدانه نسبت به این موضوع است. اگر بتوانیم این انصاف و برابری را در نهاد‌های حکومتی و سپس غیرحکومتی ایجاد کنیم می‌توانیم امیدوار باشیم که موضوع عدالت و برابری به سان یک اپیدمی کل جامعه را فرا بگیرد.