در حسرت استالین شدن برای اتحاد جماهیر

سید محمود کمال آرا (زکریا)‪-‬ با اینکه اگر بخواهید راجع به برخی سیاستمداران و رهبران جهان صحبت کنید و یا بنویسید باید خیلی محتاطانه عمل کنید، اما پوتین هرگز حسرت خود را برای تاسیس مجدد یک اتحاد جماهیر شوروی به منظور عرض اندام در مقابل غرب پنهان نساخته است و حالا واکنش‌های خشونت بار او را در اوکراین میتوانیم ملاحظه کنیم که تمام آن‌ها از همین حسرت استالین شدن نشات می‌گیرد.
استالین به مشاجره و کشمکشی آشکار با غرب و طبق معمول به وجود دشمنانی احتیاج دارد. او به بهانه‌ی وجود تهدید جدید علیه سرزمین‌های شوروی می‌تواند از تظاهر کردن به استقرار دموکراسی در اروپای شرقی خودداری کند و بر خفقان در داخل کشور نیز بیفزاید.
چرچیل با سخنرانی معروف خود در فالتون به کمک استالین آمده و این بهانه را به او داده است. او حالا می‌تواند ادعا کند که شوروی دوباره تهدید به تجاوز شده است. تهدید جنگ همان چیزی است که استالین بشدت به آن نیاز دارد. برنامه‌های رادیویی در مورد تهدید امپریالیسم و آتش افروزان جنگ طوفانی در میان مردم به پا کرده اند.
دست‌های استالین باز شده و زمان تحقق یافتن رویاهای بزرگ بسیار نزدیک است. اما او خود را در شرایطی می‌بیند که ابتدا می‌بایست رعب و وحشت را در داخل کشور خود بیشتر کند.تصفیه‌های مکرر جامعه مدنی در اجتماعی خفقان بوسیله عملیات رعب و وحشت شکل گرفته است. داشتن وجهه «خدا- خدا استالین» میتواند تصفیه شده‌ها را به آخرین نبرد خونین واقعی و سرنوشت ساز هدایت کند. از نظر استالین تحقق یافتن رویای بزرگ نزدیک است و او می‌تواند با این پشتوانه، مردم خود را در حمله به دژ دشمن رهبری کند. حالا استالین به سوی تحقق رویای بزرگ، سومین و آخرین جنگ جهانی و پیدایش جمهوری شوروی جهانی پیش می‌رود.


> حامیان صلح، ماموران استالین
او در این بین یکی از ترفندهای دلخواهش را به کار می‌گیرد و در حالی که در تدارک جنگ می‌باشد به تحسین از حامیان صلح می‌پردازد. این حامیان صلح همان افرادی هستند که زیر نظر ماموران «کا گ ب» شوروی در کشورهای مختلف فعالیت دارند و می‌بایست به عوامل و مخبرین استالین در پشت جبهه‌ی دشمن بعدی تبدیل شوند. استالین می‌گوید در برخی کشورها مبارزه برای صلح به مبارزه برای سوسیالیسم توسعه پیدا خواهد کرد. در زبان سری فی مابین استالین و عوامل او در کشورهای دیگر، این حرف به این معنی است که: «ما از طریق جنبش صلح به قیام و انقلاب خواهیم رسید.»
استالین که همیشه در اندیشه رویای بزرگ بود می‌دانست دو عامل احساسی وجود دارد که میتواند جامعه شوروی را متحد سازد. خط داستانی که استالین آن را طراحی کرده مصمم بودن سازمان یهودی و منفور جوینت می‌باشد که درصدد است خلق روسیه را نابود کند. او این طور بیان می‌کند که روشنفکران وطن به دستور سازمان جوینت کار می‌کنند و از این طریق ایدئولوژی کشور را مسموم می‌کنند. پس استالین با دو عامل ترس و تنفر مردم از یهود، به اتحاد و صف آرایی خلق می‌پردازد.
ترفند او جهت متحد ساختن مردم نتیجه مثبت می‌دهد. او آن قدر با جاسوسی و القای ایدئولوژیکی در ذهن مردم نفوذ کرده است که آنان در راهپیمایی‌های خود تصاویر استالین را بالای سر خود تکان می‌دهند.
استالین را با این جملات تکریم می‌کنند: «به دنبالت تا دوران شگفت‌انگیز می‌آییم، راه پیروزی را طی خواهیم کرد»
و حتی برخی با دست نوشته‌هایی دشمن او را تهدید می‌کنند: «یهودیان مراقب باشید! استالین بزودی بازخواهد گشت»
برای اینکه بتوان عمق نفوذ استالین و مکتب او را در ذهن مردم و اطرافیانش درک کرد، باید به زبارسکی رجوع کرد. او که بعنوان محافظ جسد لنین فعالیت می‌کند اظهار می‌دارد، به عنوان محافظ جسد بیست و چهارساعته با آرامگاه در تماس است و به همکارانش دستور داده که حتی اگر مگسی روی تابوت نشست به او تلفن بزنند و در غیاب او هر گونه تلاشی برای کنار زدن آن مگس ممنوع می‌باشد. زبارسکی مدعی است در تمام مدت زندگیش در خواب می‌دیده که به او تلفن شده تا خود را برای کنار زدن مگسی که روی تابوت نشسته است به محل برساند.
> فساد سیستماتیک شوروی
اما رهبری شوروی از این موفقیت‌های نفوذ به ظاهر چشمگیر و توخالی، نتیجه‌های غلطی می‌گیرد. چرا که نفوذِ خوب گاهی می‌تواند به عنوان یک نیروی تکثیرکننده عمل کند، اما کشورهایی که بطور موثر از آن استفاده می‌کنند نمی‌توانند ضعف نظامی را که بطور بنیادی فاسد است را جبران کنند. نظامی مانند اتحاد شوروی هم بطور سیستماتیک فاسد است. پس بنابراین طوری عنوان می‌گردد که بعضی از مشکلات کنونی شوروی از یک تهاجم خرابکارانه پنهان ناشی شده است. گناه بعضی از شکست‌های وحشتناک شوروی در انبار کردن گندم به گردن عملیات (نیست در جهان) سازمان سیا علیه گندم‌های وارداتی شوروی می‌افتد و از طرفی مشکلات مالی آنان به یک توطئه بانک‌های غربی برای تضعیف روبل نسبت داده می‌شود.
با تمام رویاهای بزرگ استالین، همه فرصت یافته‌اند تا قبل از تحقق رویای بزرگ او، شاهد از دست رفتن سلامت دیکتاتور باشند. نشست سران شوروی برای بررسی این مهم تشکیل می‌شود. بر روی تمامی ظروف قرار داده شده در سالن این نشست که حاوی غذا هستند، گواهی شده است که هیچگونه سمی یافت نشد. یک پزشک در فواصل منظم هوا سالن را آزمایش می‌کند. استالین میهمانانش را مجبور می‌کند
بیش از حد شراب بنوشند. آن‌ها جرات مخالفت ندارند چراکه اینکار به این معنی است که رازی برای پنهان کردن دارند و می‌ترسند بر اثر مست شدن آن را به زبان بیاورند. یکی از اعضای گارد محافظ او می‌گوید که او تنها است و دلش برای او می‌سوزد. تمامی حرکات او نشان می‌دهد که استالین پیر شده است. فرسودگی جسمانی در دفتر سیاسی خیلی شبیه به حالت سیاست شوروی در قبال جهان سوم بنظر می‌آید.
> پایان عصر جنون شخصیت پرستی استالین
اینجا در رسانه‌ی تک حزبی شوروی صدای وهم‌آور و تهدیدکننده گوینده رادیو مسکو برای مردم، جنون شخصیت پرستی و خودبینی استالین را یادآوری می‌کند. او اطلاعیه رسمی دولت را در مورد بیماری استالین قرائت می‌کند و مردم کشور با ترس مجبورند تا به اخبار مربوط به شمارش گلبول‌های سفید او گوش دهند. حکومت شوروی مدعی می‌شود تا به محض رسانه‌ای شدن خبر بیماری استالین، مردم با توصیه‌ها و پیشنهادهای عجیب و شگفت‌آور روزنامه‌ها را بمباران کرده‌اند و حتی سراسیمه حاضرند جان خود را بخاطر او از دست بدهند.
استالین در همان جوی که خودش ایجاد کرده است، در میان رعب و وحشت و تظاهر از دنیا می‌رود. او بی‌حرکت در تالاری که غذاهایش توسط پیش مرگ‌ها و هوای سالنش بطور منظم توسط پزشکانش آزمایش می‌شد قرار می‌گیرد. هزاران نفر به خیابان‌ها آمده‌اند تا با خدایگان وداع کنند.
رفقای همرزمش که در طول این سال‌ها می‌دانستند هر گونه تلاش برای تصمیم‌گیری بدون مشورت با او، مجازات بی‌رحمانه‌ای خواهد داشت، حالا استالین را در حالت مرگ رها می‌کنند و به مسکو و مستقیما به دفتر او می‌روند تا به ادامه‌ی حیات شوروی و تقسیم قدرت بپردازند.
> حفظ متحدان با وجود فشار اقتصادی
آرام آرام مسکو متحدانش را در جهان سوم، بیشتر به عنوان بار سنگین زیر فشار اقتصادی خود می‌بیند. صادرات گسترده سلاح شوروی از پرو تا افغانستان، اقتصاد و وضعیت سیاسی جوامع دریافت‌کننده را در جهان سوم بی‌ثبات می‌کند. اتحاد شوروی چیز مهمی جز سلاح برای عرضه به جهان سوم ندارد و بیشتر دریافت کننده‌های آن هم توانایی مالی خرید آن را ندارند و حالا مسکو دیگر نمی‌تواند آن‌ها را کمک مالی کند.
با این حال شوروی برخی متحدان خود را در کنارش نگه می‌دارد. آن‌ها با تجهیز هواپیما، موشک و تانک‌هایی به ارزش ۱۲ میلیارد دلار، یک قاتل کشتار دسته جمعی در آفریقا را که نیم میلیون نفر از شهروندان بالغ خود را به نام مارکسیست لنینیست کشته بود همراه با خود می‌سازد.
در نهایت یاران استالین که گناه فروپاشی را گردن یک توطئه امپریالیستی به طراحی ایالات متحده می‌انداختند، مجسمه‌های خدایگان لنین را زیر پای مردم دیده و اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی، بزرگترین امپراتوری جهان با سرعتی سرسام‌آور خرد و تجزیه می‌شود. لیونف رئیس ارزیابی اطلاعاتی «کا گ ب» وقتی اتحاد شوروی شروع به فروپاشی و تجزیه می‌کند، ایالات متحده را به یک لاشخور تشبیه می‌کند که با سرعت بر سر اتحاد شوروی فرود آمده تا تنفر مردم ما را از یکدیگر برانگیزد و به آتش اختلاف‌های داخلی دامن بزند. آن‌ها می‌دانستند ضد آمریکایی و ضد امپریالیسم بودن حداقل در سطح خرافی جاذبه بیشتری از ضد کمونیست بودن دارد. جاذبه‌ای که برای تبلیغ رسمی شوروی و تدابیر ویژه «کا گ ب» مهم است. «کا گ ب» در یکی از گزارشاتش اعلام می‌دارد در یک گردهمایی، زنی از پشت بلندگو عنوان کرده است: (ما هیچ مسجدی نداریم، ما یک مسجد در گروزنی باز کردیم اما مسئولان آن را بستند. ما هر روز دعا کردیم و از خداوند خواستیم مسئول بدبختی‌های ما را مجازات کند. او دعای مارا شنید. آن‌ها یکی پس از دیگری مردند یا از صحنه خارج شدند- استالین، مالنکف، مولوتف و خروشچف. ما به دعای خود مخفیانه هر روز ادامه خواهیم داد.)
کمی می‌گذرد و دعای زنی که «کا گ ب» قبلا مناجات او را به دفتر مرکزی گزارش کرده بود، مستجاب می‌شود.
> ارگان‌های قدرت با هدایت پوتین
حالا کسی دیگر بر روسیه حکومت می‌کند. عناصری جایگاه‌های مهم قدرت را اشغال کرده‌اند و احتمال می‌رود از منابع فساد مالی خصوصی‌سازی بهره هم می‌برند. این خصوصی‌سازی نسبی نهادهایی است که آن‌ها را در اتحاد جماهیر شوروی سابق ارگان‌های امنیتی می‌خواندند. تعدادی از عناصر جاسوسی شوروی و FSB فعلی می‌توانند با تغییرات جدید تمامی اهرم‌های قدرت را به تصرف خود دربیاورند. اهرم قدرت نظیر قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی. اعضای FSB به عنوان یکی از سرویس‌های مخفی جایگزین «کا گ ب» دیگر نه در دولت بلکه در بخش خصوصی کار می‌کنند.
بزرگترین شرکت‌های روسیه اکنون تحت کنترل ماموران سابق «کا گ ب» قرار دارند. بطور مثال فردی مورد حمایت FSB و با مداخله پلیس ویژه روسیه موفق شد به مدیریت شرکت «ترانس نفت» دارنده انحصاری خطوط نفت روسیه منصوب گردد. اینان متحدان طبیعی راس قدرت در روسیه به حساب می‌آیند، زیرا قدرتشان را مدیون رئیس جمهور می‌دانند.
با انتخاب پوتین این «کا گ ب» است که بعد از چند سال غروب، مجددا تا رده اول قدرت در کشور بالا می‌آید. او به صورت مرد تازه‌ای ظاهر می‌گردد که گذشته حرفه‌ای‌اش کاملا مبتنی بر وفاداری به مرام و آیین وطن بوده است.
> قدرت مشاوران پوتین در کرملین
تصمیم الحاق کریمه ظاهرا توسط گروه کوچکی از افراد از جمله سرگئی ایوانف، ویچسلاو ولودین، ولادیسلاو سارکوف، الکساندر دوگین، ماکسیم اورشکین، سرگئی شویگو که سابقا وزیر اضطراری و فرماندار مسکو و حالا وزیر دفاع است، سرگئی لاوروف و روسای سرویس‌های امنیتی که همه از مشاوران کلیدی پوتین محسوب می‌شوند، گرفته شده بود. جالب آنجاست که از بین تمامی این شخصیت ها، تنها لاورف و شویگو و روسای سرویس‌های امنیتی نماینده نهادهای سیاسی-امنیتی روسیه بوده و بقیه مشاوران شخصی پوتین محسوب می‌شوند. به گفته برخی منابع، تیم مشاوران پوتین معتقدند: «هیچ حقیقتی وجود ندارد و همیشه حقایق جایگزین وجود دارند.»
> ولادیسلاو سارکوف و تنش با اوکراین
حالا که بحران اوکراین به اوج خود رسیده است و تنش‌ها در مرزهای شرقی اوکراین بالا گرفته، بد نیست تا به یکی از مشاوران کلیدی و سابق پوتین در حوزه اوکراین هم بپردازیم. ولادیسلاو سارکوف مهارت هایش‌ها را در فریبکاری و گمراه‌سازی در تقاطع مبهم تجارت و سیاست پرورش داد. خیلی پیشتر از آنکه سیاستمداران غربی از اصطلاح «اخبار جعلی» به عنوان حربه استفاده کنند، سارکوف در حال بسترسازی برای این موضوع بود و روسیه امروز از آن تکنیک‌ها برای ایجاد آشفتگی در روش‌های حکومتی غربی استفاده می‌کند.
«هنر سیاست، هنر امر ممکن» و با این کلید واژه، سارکوف خود را به عنوان کسی می‌دید که نمایش را اداره می‌کند که در تلاش است تا برای همه بازیگران نقشی در نمایش نامه خود پیدا کند. برخی پژوهشگران غربی معتقدند سارکوف دموکراسی مستقل را ابداع کرد، سیستمی که در آن سر و صدای انتخاب دموکراتیک فقط یک نتیجه داشت: ادامه حکومت پوتین.
ولادیسلاو سارکوف دو سال پیش با اطلاعیه‌ای که رسانه کرملین آن را در اختیار عموم قرار داد، از سمت خود برکنار شد.
با اینکه اگر بخواهید راجع به برخی سیاستمداران و رهبران جهان صحبت کنید و یا بنویسید باید خیلی محتاطانه عمل کنید، اما پوتین هرگز حسرت خود را برای تاسیس مجدد یک اتحاد جماهیر شوروی به منظور عرض اندام در مقابل غرب پنهان نساخته است و حالا واکنش‌های خشونت بار او را در اوکراین میتوانیم ملاحظه کنیم که تمام آن‌ها از همین حسرت استالین شدن نشات می‌گیرد.