زير پوست حوادث مشهد

موضوع برخورد با بانوان ايراني در مشهد و در جريان بازي ايران و لبنان طي روزهاي اخير بازتاب‌هاي فراواني در افكار عمومي و شبكه‌هاي اجتماعي پيدا كرده است. كارشناسان حوزه‌هاي گوناگون هر كدام ابعاد گوناگون ماجرا را حلاجي كرده و راهكارهاي موثر براي عبور از اين مشكلات را ارايه كرده‌اند. شخصا معتقدم، بخشي از اين فضا، متاثر از انديشه‌هاي آقاي علم‌الهدي و نوع نگاه فرهنگي خاص ايشان به موضوع زيارت، وجود بارگاه امام رضا(ع) در مشهد و ديدگاه‌هاي خاصي كه درخصوص بحث حجاب و ساير گزاره‌هاي فرهنگي و سياسي دارند، شكل گرفته است. به نظرم حرف تازه‌اي در اين زمينه نمي‌توان مطرح كرد و اكثريت قريب به اتفاق ايرانيان با ديدگاه‌هاي خاص ايشان در امور فقهي، فرهنگي و ديني آشنايي دارند. تفاوت عمده‌اي كه در اين بحث وجود دارد آن است كه اغلب آزادانديشان و متفكران، خراسان را به عنوان يك كانون فكري و فرهنگي و محل نشو و نما و بروز آرا و نظرات فرهنگي و سياسي در طول زمان‌هاي مختلف مي‌شناسند. واقعيت‌هاي ملموسي كه با نوع آرا و انديشه‌هاي آقاي علم‌الهدي در تعارض است و رفتاري پارادوكسيكال را در ساحت‌هاي فرهنگي، هنري و سياسي ايجاد مي‌كند. ديدگاه‌هايي كه نه با سبقه‌هاي فرهنگي و تاريخي مشهد سازگار است و نه با قوانين موضوعي كشور تطابقي دارد. ضمن اينكه اگر قرار باشد، خراسان با نگاه آقاي علم‌الهدي اداره شود، تعارض‌هاي جدي با قانون ايجاد مي‌شود، چراكه قانون، داراي شمول و عموميت است و نمي‌توان بخشي از كشور را به خاطر فرد يا گروهي از گردن نهادن به قانون مستثني كرد. 
البته اين نوع نظرات افراطي، حتي در مشهد نيز پايگاه مردمي قابل توجهي ندارد. اما اگر قرار باشد بنا به هر دليلي، كشور يا بخشي از كشور، براساس ديدگاه‌هاي فقهي اداره شود، اين نظر فقهي ولي فقيه است كه حداقل به صورت عرفي بايد پيگيري شود نه نظرات آقاي علم‌الهدي يا هر فرد ديگري. در تهران به عنوان ‌ام‌القراي ايران، قانون و ديدگاه‌هاي فقهي مساله موسيقي و برگزاري كنسرت را حل كرده است، اما مردم مشهد، همچنان از نظرات و ديدگاه‌هاي رهاتر و مردمي‌تر رهبر انقلاب درخصوص موضوعات مختلف، فرهنگي، اجتماعي و هنري محروم هستند. با عبور از اين ديدگاه‌هاي كلي، رخدادي كه طي روزهاي اخير، يك‌بار ديگر مشهد را بر سر زبان‌ها انداخت، نيازمند بررسي‌هاي دقيق‌تري است. به نظر مي‌رسد، برخي رويكردهاي توطئه آميز در بطن اين ماجرا وجود دارد كه بايد ابعاد آن را بررسي كرد. در بطن اين موضوع چند پرسش جدي وجود دارد كه بايد به آنها پاسخ داده شود. نخست اينكه چرا اين مسابقه به جاي تهران در مشهد برگزار شد؟ كمتر سابقه دارد كه يك مسابقه ملي در سطح مقدماتي جام جهاني فوتبال در شهري مانند مشهد برگزار شود. ابهام بعدي، متولي برگزاري اين بازي است. براساس قانون، متولي رسمي برگزاري اين مسابقه در وهله نخست، فدراسيون فوتبال و در مرحله بعدي، وزارت ورزش است. بايد ديد چرا اين متوليان مسووليت برگزاري و اداره اين بازي را به برخي افراد خاص و نزديكان آقاي علم‌الهدي سپرده‌اند. ابهام بعدي آن است كه بايد مشخص شود كه در اين ماجرا، آقاي علم‌الهدي و نزديكان ايشان چه نقشي داشته‌اند؟ چه كسي مي‌تواند اثبات كند كه ايشان خواستار يك چنين برخوردي بوده‌اند. حتي نقيض اين موضوع هم شنيده شده كه آقاي علم‌الهدي در ايران نبوده‌اند و در كربلا حضور داشته‌اند. به هر حال اين گزاره‌ها ابهاماتي است كه در بطن اين ماجرا وجود دارد و بايد در خصوص آن روشنگري صورت بگيرد. به نظر مي‌رسد برخي افراد و جريانات مايلند كه از طرق مختلف آرامش فكري جامعه را به هم بريزند و به آن لطمه بزنند. مطابق قانون بايد با اين افراد و جريانات برخورد شود. اينكه در آستانه ورود ايران به جام جهاني كه اركان مختلف كشور را به شعف واداشته، برخي افراد و جريانات دست به اقداماتي بزنند كه آرامش جامعه را مختل كند و باعث التهاب در فضاي فكري جامعه شوند، قابل قبول نيست. همزمان با اين رخداد غلط برخي بدخواهان كشور نيز بهانه به دست آوردند و بر طبل تعليق فوتبال ايران و محروميت از حضور ايران در جام جهاني كوفتند. برخي جريانات نيز كه اغلب دم از آزادي و حقوق عمومي مي‌زنند، اعلام مي‌كنند كه به دليل عدم حضور زنان در ورزشگاه‌ها، تيم فوتبال مردان ايران نيز بايد محروم شود. اين نوع رفتارها نيز رفتارهاي هيجاني، غيرمعقول و غيرمنطبق با گفتمان‌هاي ملي است. يك گفتمان ملي بايد منافع آحاد ملت را مورد توجه قرار دهد و اين نوع گفتمان‌ها، ويژگي‌هاي لازم براي جلب‌توجه اكثريت افكار عمومي را نخواهند داشت. گفتماني كه بايد تلاش كند، حقوق حقه بانوان را به آنان بازگرداند نه اينكه مردان را نيز از حقوق طبيعي خود محروم كند.