فرصت‌سازی در افغانستان از دل تهدید

سردار شهید قاسم سلیمانی در یکی از سخنرانی‌هایش می‌گوید «من براساس تجربه می‌گویم که فرصت‌های حاصل از تلاش در مقابل تهدیدات، بسیار بیشتر و بزرگ‌تر است تا فرصت‌های درون یک فرصت.»
اگر بخواهیم برای رخداد‌های روز‌های گذشته در هرات و کابل افغانستان یک سطح تحلیل متکی به اطلاعات دقیق ارائه و فرصت‌های حاصل از آن را مورد توجه قرار دهیم، در مسیر اثبات و مصداق سخن شهید قاسم سلیمانی گام گذاشته‌ایم.
از ابتدای قدرت‌یابی طالبان، غرب‌زده‌های مارک‌دار و شناخته‌شده در داخل ایران همه انرژی رسانه‌ای و مجازی خود را بر ضرورت مقابله و برخورد با طالبان قرار داده و تلاش کردند دو کشور را درگیر نمایند. این پروژه در داخل افغانستان با کمی تأخیر در قالب شعار مقاومت! شروع شد تا افغانستان وارد گرداب جنگ داخلی شود و سرریز همه مشکلات و آسیب‌ها و مهاجران با میزان وسیع‌تری علیه ایران تحقق یابد. این پروژه تابه‌حال راه به جایی نبرده، ولی از مدت‌ها قبل بخش دوم این پروژه برای درگیر کردن دو ملت ایران و افغان شروع و در داخل ایران، افغان‌هراسی و در داخل افغانستان، ایران‌هراسی و بدرفتاری با مهاجران در فضای مجازی رواج پیدا کرد. همه این رخداد‌ها توسط رسانه‌های ماهواره‌ای پوشش داده شده و طبل بحران‌سازی از طرف ادوات رسانه‌ای شناخته شده نسل رسانه‌های انگلیسی و صهیونیستی و نفاق و وهابی زده شد. اوج این نفرت افکنی را با نمایش وحشیانه یک تکفیری مزدبگیر در به شهادت رساندن دو روحانی خدوم و زخمی کردن نفر سوم در حرم امام رضا (ع) نشان دادند. داستان این است که ایران یک بازیگر با ریشه‌های قدرتمند و پایگاه مردمی وسیع در بین تمامی اقوام افغانستان است و میزبانی ۴۰ میلیون آواره افغانی در ۴۰ سال گذشته که یک میلیون آواره جدید در هشت ماه گذشته به آن افزوده شده، نشانگر پیوند‌های عمیق مهم‌ترین بازیگر منطقه‌ای با افغانستان است. پاکستان در پروژه‌ای مشترک با انگلیسی‌ها و وهابی‌های سعودی، رویه‌های متنوعی از ابزار‌های بازگشت و سیطره بر افغانستان و بحران‌سازی در ابعاد منطقه‌ای را در دستور کار گذاشته و تحت یک مدیریت امریکایی، انگلیسی و اسرائیلی آن را عمل می‌کند. ترویج داعش و گسترش سازماندهی آن در شرق و جنوب شرقی و شمال شرقی و غربی افغانستان تا به حال دنبال شده است. برای حذف ایران و به رسمیت شناختن طالبان، باید فضای عمیق پیوند دو ملت و دو کشور آنچنان آلوده و ویران شود تا طرح پنهان انگلیس از طریق سرویس اطلاعاتی پاکستان و برخی دست‌های دیگر با طالبان از طریق عنوان لویی جرگه جدید شکل گیرد. مزاحم پروژه انگلیسی و امریکایی، ایران و پیوند عمیق با افغانستان است. برای این منظور طراحی امریکایی، انگلیسی و اسرائیلی با ادوات نفاق، وهابی، سرویس ISI پاکستان و غرب‌زده‌های افغانی و ایرانی به میدان آمده و با دلقک‌بازی ۲۰ نفره در مقابل کنسولگری ایران در هرات و سفارت ایران در کابل، آرزوی خالی را در سر گذراندند. پیامد و بازتاب‌های این اقدام وحشیانه در حرم رضوی و سپس سنگ‌پرانی مزدبگیر‌ها در هرات، آنچنان واکنشی در مهاجران افغان در ایران و در بین اقوام و مجامع وسیع مردمی و گروه‌های سیاسی از شیعه و سنی به‌وجود آورده که برخلاف انتظار برنامه‌ریزان انزوای ایران در افغانستان، حتی طالبان را که تماشاچی سنگ‌پرانی بود، حساس کرده و اجازه تظاهرات وسیع در هرات و کابل در حمایت از ایران را ندادند و بازنده رفتار‌های عوامانه که اسیر تولیدات عملیات روانی تاریک‌خانه‌های ماسونی و صهیونیستی شده بودند، قرار گرفتند. درواقع با هزینه‌های گوناگون مالی، بشری، تبلیغاتی و عملیات روانی ظرفیت‌های خفته یا به حاشیه رفته ایرانی در افغانستان یا در ایران را پیدا کرده، به‌شکلی که می‌توان با ظرفیت و انگیزه‌های آنان، گام‌های بزرگی در افغانستان در قبال طرح‌های شرورانه دشمنان برداشت.