رژیم صهیونیستی چرا باید از صحنه روزگار محو شود؟

بعد از بیش از یک قرن ترور و کشتار و تشکیل یک رژیم اشغالگر در یک سرزمین غصبی در فاصله‌ای نزدیک به ایران، احتمالاً همچنان برای برخی این سؤال مطرح باشد که چرا مسئله فلسطین این قدر برای جمهوری اسلامی ایران اهمیت دارد و چرا این رژیم منحوس، ایران را بزرگ‌ترین دشمن خود به شمار می‌آورد؟ البته پاسخ به این سؤالات مبسوط است و در این یادداشت صرفاً مقدمه‌ای برای آن نگاشته می‌شود.
دشمنی بین رژیم صهیونیستی و ایران، جوانب متعددی دارد و از منظر‌های متعددی می‌توان به آن نگریست. مسئله فلسطین برای جمهوری اسلامی ایران، ابعاد انسانی، حقوقی، دینی و راهبردی متعددی دارد، ولی شبکه رسانه‌ای وابسته به غرب در تلاش است برای انحراف در ابعاد ماجرا و روشن نشدن حقیقت موضوع، این مسئله را صرفاً یک مسئله ایدئولوژیک کاذب برای نظام ایران معرفی کند که سبب اتخاذ یک رویکرد بی‌فایده، دشمن‌ساز و ضدمنافع ملی توسط جمهوری اسلامی ایران شده است! این پروپاگاندای رسانه‌ای با هدف ایجاد مخالفت مردمی در برابر سیاست‌های ضدصهیونیستی نظام انجام می‌شود، در حالی‌که اگر ریشه این مسئله به درستی تبیین و تقلیل‌گرایی و انحراف در روایت ساخته شده در این رسانه‌ها روشن شود، هیچ ایرانی وطن‌دوست و غیروابسته به بیگانه، کم‌ترین تردیدی در لزوم مقابله با پروژه صهیونیسم و خباثت‌ها و دشمنی‌های این رژیم منحوس نخواهد کرد. نه تنها برای حمایت انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران از آرمان فلسطین و اهمیت مقابله با رژیم صهیونیستی بلکه در ضرورت ضدیت ایران و ملت ایران فارغ از نوع نظام حکومتی آن با این رژیم جعلی ده‌ها دلیل می‌توان برشمرد. از هر منظری که به مسئله نگاه کنیم باید در کنار فلسطین و در برابر رژیم صهیونیستی ایستاد. اگر از موضع اخلاقی به موضوع نگاه کنیم، این رژیم یک رژیم غاصب است که با ترور و کشتار یک سرزمین را غصب کرده و ظلم و ستم تاریخی به صاحبان آن روا داشته است. تشکیل این رژیم بر پایه ترور و کشتار مردم بنا نهاده شده و هم اینک نیز بزرگ‌ترین زندان جهان در باریکه غزه شکل گرفته که جمعیت کثیری از مردم فلسطین در یک جغرافیای کوچک تحت شدید‌ترین محاصره قرار داشته و روز‌های سختی را می‌گذرانند. پذیرش این اشغالگری، یعنی نادیده گرفتن واقعی ارزش‌های انسانی و حقوق اولیه انسان‌ها که در غرب با عنوان دروغین حقوق بشر موضوع پروپاگاندا علیه دیگران است. اگر از منظر حقوقی به مسئله نگاه کنیم با موضوع اشغالگری با زور مواجه هستیم که پذیرش و به رسمیت شناختن این اقدام غیرقانونی، زمینه را برای توسعه و تکرار آن در آینده فراهم خواهد کرد، به‌خصوص که این رژیم منحوس به طور رسمی و علنی داعیه‌دار مالکیت سرزمین حدفاصل بین رود‌های نیل و فرات بوده و در صورت مماشات با آن در آینده همسایه ایران شده و مدعی این سرزمین بزرگ و پرافتخار نیز خواهد شد!
اگر از موضع دینی و قرآنی به مسئله نگاه کنیم، به رغم هدایت‌گری گسترده خداوند نسبت به یهودیان و ارسال رسولان متعدد برای در مسیر حق قرار دادن آنان، این قوم با کفران نعمت و فسادطلبی، بیشترین زاویه را با آموزه‌های الهی ایجاد و بزرگ‌ترین دشمنی‌ها را با انبیای الهی کرده و تبدیل به بزرگ‌ترین دشمن اندیشه توحیدی شده است، به طوری‌که خداوند متعال به صراحت در قرآن مجید، یهودیان را دشمن‌ترین نسبت به مؤمنان برشمرده و مسلمانان را از دشمنی آنان برحذر داشته است.
ورای ابعاد گفته شده فوق، برای فهم بهتر ماهیت رژیم صهیونیستی و تبیین بهتر چرایی شکل‌گیری آن، مطالعه تاریخ شکل‌گیری آن ضروری است. در تاریخ ۲ نوامبر ۱۹۱۷ جیمز بالفور، وزیر خارجه وقت بریتانیا خطاب به والتر روتشیلد، سیاستمدار یهودی عضو مجلس عوام بریتانیا بیانیه‌ای نوشت و در آن از «موضع مثبت» دولت بریتانیا برای «ایجاد خانه ملی برای یهودیان در سرزمین فلسطین» خبر داد. این بیانیه را باید سرآغاز تلاش بین‌المللی قدرت‌های غربی و به ویژه نحله آنگلوساکسون آن برای تأسیس کشور جعلی اسرائیل دانست. بعد از این بیانیه بود که سیل حمایت‌های دولت‌های غربی برای تشکیل دولت یهودی در سرزمین فلسطین آغاز و در سال ۱۹۴۸ با حمایت همین دولت‌ها این رژیم منحوس در سازمان ملل به رسمیت شناخته شد!


به گواه واقعیت‌های تاریخی و به‌رغم توجیهات ایدئولوژیک حامیان رژیم صهیونیستی، این رژیم اشغالگر در بدو شکل‌گیری طی یک برنامه هدفمند و با حمایت مستقیم قدرت‌های غربی به ترور و کشتار روی آورد و با چراغ سبز و حمایت انگلستان که سرزمین فلسطین تحت قیمومیت‌اش بود، ریشه دوانید. البته اندیشه ضدالهی و ضدانسانی صهیونیسم پیش از این شکل گرفته بود و پیش از غصب سرزمین فلسطین از طریق ترور و کشتار روزانه و بیرون راندن این مردم بی‌دفاع از سرزمین آباء و اجدادی خود به زور گلوله و تفنگ، مقدمات ایدئولوژیک و راهبردی آن فراهم شده بود. تلاش و حمایت قدرت‌های غربی برای تشکیل دولت غاصب و جعلی اسرائیل و حمایت‌های بی‌دریغ و دائمی آنان از این رژیم تا به اکنون نشان می‌دهد که علل و انگیزه‌های تشکیل این رژیم، فراتر از انگیزه‌های صرف قوم یهود و «ایجاد خانه ملی برای یهودیان» بوده و پشت آن، انگیزه‌های استعماری و سلطه‌جویانه قدرت‌های غربی کاملاً آشکار است. البته تشکیل اندیشه ضدتوحیدی صهیونیسم و پیوند آن با دیدگاه شرک‌آمیز مسیحیت غربی دارای پیچیدگی‌های خاص خود است، ولی ساده‌لوحانه‌تر از این نمی‌توان به این پیوند نگاه کرد که رژیم صهیونیستی و دولت جعلی اسرائیل را عامل اصلی هجمه‌های غرب علیه ایران و جهان اسلام دانست و غرب را گروگان این رژیم دید! «ایجاد خانه ملی برای یهودیان در سرزمین فلسطین» در واقع رمز ایجاد «پادگان نظامی گسترده غرب در منطقه» و «تشکیل یک رژیم تروریست آماده جنایت» برای پیشبرد اهداف سلطه‌جویانه و ضد انسانی و اسلامی غرب دانست.
به عبارت دیگر فارغ از ابعاد انسانی و ظلم و ستم بزرگی که در حق مردم و صاحبان یک سرزمین در فلسطین روا داشته شده، مسئله فلسطین و تشکیل رژیم جعلی اسرائیل ابعاد راهبردی و ژئواستراتژیک و به صورت دقیق‌تر ابعاد تمدنی دارد. اولین گام در فهم درست ماجرای فلسطین توجه به این نکته و فهم درست روابط رژیم اسرائیل با غرب و هدف غربی‌ها از کاشتن این غده سرطانی در منطقه غرب آسیا است. دولت جعلی اسرائیل برای مشغول‌سازی تمدن اسلامی و جلوگیری از قدرت‌یابی آن و تحت سلطه کامل درآوردن کشور‌ها منطقه به وجود آمده است. از این منظر راز ترس این رژیم از انقلاب اسلامی و دشمنی آن با جمهوری اسلامی کاملاً روشن است. انقلاب اسلامی برای استقلال ایران و ملل مسلمان و نفی سلطه و تعالی تمدن اسلامی به وجود آمد و جمهوری اسلامی پرچمدار این آرمان است و طبیعی است که تضاد ذاتی بین یک رژیم جعلی که با هدف سلطه‌جویانه به وجود آمده و یک ملت و یک کشور که به دنبال استقلال و تعالی خود و سایر ملل است وجود داشته باشد. «دولت جعلی اسرائیل» نماینده تمدن ضدتوحیدی و ضدانسانی غرب در منطقه غرب آسیا و محل منازعه تمدن ضدانسانی غرب و انسانیت است و راز حمایت‌های بی‌دریغ غرب از این رژیم نیز همین است که «پایان صهیونیسم» در واقع «پایان سلطه غرب بر منطقه غرب آسیا» و «شکل‌گیری تمدن نوین اسلامی» خواهد بود.