آویختن از توهم تدین سکولار!

در پیشینه ادب فارسی ما، مثلی فراوان استفاده می‌شود، به قرار «آتش زدن قیصریه به خاطر یک دستمال». مانند یا شبیه دیگری نیز برای آن وجود دارد، بدین ترتیب «دیگی که برای ما نمی‌جوشد، بگذار در آن کله سگ بجوشد». این دو معمولاً برای فهم وقایعی به کار می‌روند که نویسنده می‌کوشد تصور و اوهام خویش را به همه چیز تعمیم و اگر روال جاری خلاف آمد وی بود، نه من شیر را هدر دهد! یکی از مصادیق این مثال‌ها، توئیت محمد علی ابطحی در مصادره دسته عزاداری پرقدمت زنده یاد آیت‌الله لطف‌الله صافی گلپایگانی در مشهد به مناسبت شهادت امیرمؤمنان (ع) به نفع سکولاریسم است که هرساله با سخنرانی آیت‌الله سید جعفر سیدان آغاز می‌شود. عباس عبدی نیز بر خلاف ابطحی و احتمالاً با بی خبری از چند وچون ماجرا، آن را شاهدی بر سیاهه اعمال خود در سالیان اخیر یافته و با خوشحالی آن را بازنشر کرده است! هرچند این اظهار لحیه‌های کم عیار را نباید به چیزی گرفت و باید به ایشان گفت شاید هجمه به نظام اسلامی، قواره تن شما باشد، اما دفاع از دین اصلا به شما که دینداری‌تان را در وقت مقتضی و در بزنگاه‌ها دیده‌ایم نمی‌آید! اما اگر همین خرده اتفاقات، محملی برای تذکار به واقعیت‌ها باشد، می‌توان از آن‌ها سود جست. هم از این روی، تذکار به نکات ذیل ضرور می‌نماید:
۱. برای هزارمین بار تکلیف خود را معلوم می‌کنیم که نه عزاداران علوی و نه اساسا هیچ شیعه و مسلمانی نمی‌تواند سکولار باشد، چون مستلزم آن است که منویات فرافردی دین را از حجیت بیندازد یا الی الابد به کناری نهد و ما در میان عالمان دین و مسلمانان آگاه و تعهدگرا، چنین کسی را نداریم! اگر علی (ع) مقدس و الگو شمرده می‌شود، علاوه بر اتصال به ذات باری، به خاطر توفیق او در احقاق حق، ابطال باطل و تلاش برای برقراری عدالت دینی در جامعه است. چگونه جماعتی می‌توانند برای او دست بر سر و سینه فرود آورند، اما ممشای او را قبول نداشته باشند! بر این اساس نگارنده به‌رغم تخطئه اندیشه انجمن حجتیه، حتی آنان را نیز سکولار نمی‌شمارد! چون ایشان تعطیل موقت اجرای احکام تا دوره ظهور را تجویز می‌کنند، اما سکولاریسم انفکاک ابدی این دو را می‌جوید.
۲. دسته عزاداری مشهد، از سوی حضرت آیت‌الله صافی گلپایگانی پایه گذارده شد؛ فقیهی که تا پایان حیات از اصل برقراری جمهوری اسلامی و تقویت آن و نیز ضرورت اجرای دقیق و همه‌جانبه احکام اسلامی در تمامی شئون اجرایی و حکومتی دفاع می‌کرد. چیزی که اخیراً عبدی، آن را در فقره حضور زنان در ورزشگاه مذموم شمرد! سخنران جلسه نیز حضرت آیت‌الله سیدان است، که بنا بر مواقف سلف خود در مکتب تفکیک، از جمله آیات میرزا جواد آقا تهرانی و میرزا حسنعلی مروارید هماره در تمام صحنه‌های حمایت از نظام اسلامی، از جمله انتخابات، بزرگداشت شهدا و دیدار‌ها با رهبری حضور داشته است (نگارنده با این بزرگ، دوستی نزدیک دارد و می‌تواند با ده‌ها خاطره در این باره، این مسوده را مطول سازد). آیا ابطحی و عبدی باور می‌کنند که بزرگانی با این رزومه، دسته عزاداری سکولار به راه می‌اندازند؟ یا مردم سکولار در مراسمی که بانیان آن نشان داده‌اند که هرگز سکولار نیستند، شرکت می‌جویند؟
۳. توئیت زنان کم مایه ما تصور برده‌اند، کسانی که سکولار نیستند، اگر در هر مجلس دینی شرکت می‌کنند، الا و لابد باید بیرق جمهوری اسلامی یا تصویر امام و رهبری را در دست داشته باشند و گرنه به این دو و همگنانشان مجوز داده‌اند که آن‌ها را سکولار بخوانند! بی نیاز از تذکار است که بسا هیئات مذهبی و به ویژه دستجات رزمندگان و جانبازان، از این نماد‌ها استفاده می‌کنند، اما مدعیان از کجا دریافته‌اند که اثبات شیء نفی ماعدا می‌کند و هرکس در دستجاتی که فاقد چنین علائمی بود، شرکت کرد، الا و لابد سکولار است؟ نگارنده با توجه به شناخت خویش از عالمان دین و جامعه مذهبی کشور، در تصاویری که ابطحی و عبدی بر آن مهر سکولاریسم زده‌اند، می‌تواند تعداد زیادی را شناسایی کند که در عرصه‌های حمایت از نظام اسلامی نیز حضور جدی و مداوم دارند و اساسا مهر‌های شناسنامه‌های آنان نشان می‌دهد که تا چد حد سکولارند!
۴. و ختام سخن اینکه به شهادت تاریخ، هیچ‌گاه مؤمنان از آرمان‌هایی، چون سیاست دینی، اقتصاد دینی و روابط اجتماعی دینی نه برکنار بودند و نه مطلقاً عقب نشسته‌اند. در پاره‌ای مقاطع، برخی موانع و روادع متوهمان را به چنین اندیشه‌ای درافکنده، اما رویداد‌های بعدی ایشان را از این خواب خرگوشی، به درآورده است!