اصالت شعر در ادبیات کجاست؟!

سخن در باب شعر و اصالت شعری ست که به فرهنگ دیرینه و کهن ما بر می گردد؛ در واقع شعر به معنی زلف و گیسو می باشد و برابر پارسی آن چکامه و سروده است.
در حقیقت شعر باید از مشعر ( قوه ادراک و شعور )سرچشمه گرفته باشد و این مشعر جایی که انسان یا شاعر پیام ها را به صورت نظم و موزون دریافت می کنند و بر روی کاغذ می نویسد و قلم می زند، و در واقع کلام موزون و با قافیه را نظم گویند که همان شعر یا چکامه می باشد.
حال می بینیم که متاسفانه این سبک دیرینه و گوهر گرانمایه رو به انحطاط هست و به واسطه تغییر فرهنگ ها ، از جمله فرهنگ اجتماعی جوامع مخصوصا جوامع غربی و به دنبال آن شعر و فرهنگ شعری مملکت به سمت مدرنیسم پیش رفته است ، اما اگر بخواهیم واقع بین باشیم باید بگوییم که فرهنگ شعر و ادبیات کشور به نوعی پیش نرفته که هیچ، بلکه « پس رفته است » و این باعث تاسف است . شعر و ادبیات این سرزمین تحت تاثیر برخی گرایشات فکری صاحبان سبک شعری، چون «شاملو» پایه گذار شعر سپید و دیگر همفکران و طرفداران این سبک یا شعر شاملویی قرار گرفته است ، البته بنده به صاحبان این سبک نوشته احترام می گذارم، ولی در حقیقت باید گفت که ما هیچ آفرینشی در این سبک شعری ( که البته نمی توان اسمش را گذاشت شعر ) نمی بینیم، و گرایش به این نوع سبک شعر در واقع خیانتی ست که به شعر کلاسیک و اصیل پارسی، یعنی غزل، مثنوی، دوبیتی و رباعی می شود.
« به راستی اصالت شعر در ادبیات ما کجاست؟» ما در حقیقت با سر کار آمدن شعر نو و سپید، اصالت شعری خود را گم کرده ایم و شاهد گزافه گویی های بی معنا و تو خالی و بی محتوا و در واقع فقط حرف در این سبک یعنی « سپید » هستیم، که مضمون مفیدی در آن پیدا نمی کنیم، در واقع « سپید یا نو » چیزی جز نثر یا یک نوشته بیش نیست ؛ البته نبایستی در حق نثر هم جفا کرد چرا که یک نویسنده در نثر حداقل مضمون و تصویرسازی زیبایی را از خود به یادگار می گذارد اما یک نوشته کوتاه به نام سپید هرگز در خاستگاه فرهنگی ایران و ادبیات ایرانی جایی نداشته و ندارد، بلکه به جرات می توان گفت که ورود این سبک نوشته ( شعر سپید )به ادبیات، تنها در جهت و با هدف نابودی اصالت شعری و ادبیات ما به کار گرفته شده است و این به سود ادبیات سرزمین مان نیست.


ما بزرگانی چون « مولانا، فردوسی ، عطار ، سعدی، حافظ و صائب تبریزی و‌دیگر شاعران و عارفان ایرانی که اشعار رندانه و عارفانه می سرودند چون شاه نعمت الله ولی کرمانی را داشتیم که این بزرگان هر کدام مکتب بزرگی از فرهنگ و ادبیات سرزمین مان را شکل داده اند و هدف همه آنها یکی بوده است و آن نشان دادن حقیقت و درستی شعر در فرهنگ ادبیات ایران است که همانطور که می بینیم شاعران بزرگ معاصر و اخیر هم مانند زنده یاد استاد شهریار و بانو پروین اعتصامی و دیگر شاعران از این قبیل، این فرهنگ و اصالت شعری را در ادبیات سرزمین حفظ کرده و پاس داشته اند.
ما و فرهنگ ما متاسفانه به یک نو گرایی کشیده شده ایم که این مدرنسیم نبایستی به ادبیات و حتی موسیقی ما نفوذ کند، چرا که زمانی که ادبیات و موسیقی ما تحت تاثیر غرب و افکار غربی و تجدد گرایی قرار گرفت دیگر سخت می شود جوانان مان را با ادبیات و موسیقی سنتی و اصیل این سرزمین آشنا کرد ، چرا که فکر جوان ما به واسطه عدم پذیرش شناخت ادبیات و‌موسیقی و هنر اصیل ایرانی ، به بیراهه و انحطاط کشیده می شود و این باعث نوعی آنارشی و انقلاب فکری نامناسب با فرهنگ اصیل ما در شعر و ادبیات و موسیقی مملکت می شود؛ همچنان که می بینیم شده است.
در حقیقت، شعر اندیشه ای ست که تاریخی دیرینه دارد؛شعر کهن پارسی یا شعر کلاسیک پارسی ، قدمتی بیش از هزار سال دارد. این گونه شعر کاملاً موزون بوده و وزن آن بر پایهٔ ساختاری است که عروض (وزن شعر فارسی) نام دارد.