روزنامه خراسان
1401/06/10
روایت مدیریت تمامعیار یک طلبه جوان در زلزله ۵۴ سال قبل فردوس
جواد نوائیان رودسری - شهر تاریخی فردوس، تا چند روز دیگر، یعنی 13 شهریورماه، میزبان مراسم مهمی خواهد بود؛ قرار است به مناسبت پنجاه و چهارمین سالگرد حضور جهادی رهبرانقلاب در واقعه زلزله این شهر، از کتابی با عنوان «دوباره فردوس» رونمایی شود. این کتاب روایتی از آن حضور تأثیرگذار است. از نقش آیتا... خامنهای در کمک به مردم رنجدیده فردوس در جریان زلزله بزرگ سال 1347، کمتر صحبت کرده و شنیدهایم. رهبر انقلاب در آن زمان، 29 سال داشتند؛ طلبه جوانی که به دلیل مبارزه با رژیم طاغوت و همراهی با نهضت امام خمینی(ره)، تا پیش از آن واقعه، سه بار طعم زندان را چشیده، اما از مبارزه دست نکشیدهبود. در ابتدای سال 1347، آیتا... خامنهای برای سفر به عراق تقاضای گذرنامه کرد؛ احتمالاً قصد داشت به دیدار امام خمینی(ره) برود؛ اما ساواک در برگه استعلام اداره گذرنامه نوشت: «مشارالیه از هر فرصتی برای تحریک مردم استفاده مینماید و پایبند به هیچ اصول و همچنین تعهدات خود نمیباشد. در صورت تصویب، با عزیمت وی به عراق مخالفت شود.» در همین ایام بود که با وجود محدودیت بسیار، باز هم در جلسات و مجالس گوناگون، به سخنرانی میپرداخت و از ظلم و ستم رژیم پهلوی و اقدامات ضداسلامی و ضدملی آن سخن میگفت. این سالها، برای آیتا... خامنهای سالهای سخت، اما سازندهای بود؛ در بحبوحه همین محدودیتها بود که در ذهنشان، اهمیت کار تشکیلاتی و تربیت نیرو نهادینه شد و بر همین اساس، اقدام به برپایی جلسات درس جدید کردند: «فکر کردم ما باید یک مشت طلبه بپرورانیم که آنها به مبارزه عمیقاً معتقد باشند و در خط مبارزه تلاش کنند. بنابراین روی این مسئله کار کردم و با طلبهها برنامه گذاشته و روی این فکر متمرکز شدیم.» اما درست در هنگامه این فعالیتها، آن واقعه هولناک اتفاق افتاد؛ زلزله کاخک و فردوس. عزم دوستان جزم میشود ساعت 14 روز شنبه، 9 شهریور 1347، زلزلهای با قدرت 1/7 درجه در مقیاس ریشتر، منطقه دشتبیاض و کاخک را در جنوب خراسان لرزاند؛ ساعاتی بعد، زلزله دیگری با قدرت 4/6 ریشتر فردوس را تکان داد و مناطق مسکونی را به تلّی از خاک تبدیل کرد. در این حادثه، 12 هزار نفر کشته و 70 هزار نفر بیخانمان شدند و یک فاجعه تمامعیار اتفاق افتاد؛ به طوری که روزنامههای آن دوره تیتر زدند: «در کاخک و فردوس اثری از حیات نیست». با وجود عمق فاجعه، کمکهای دولتی محدود و ناکافی بود. خبر این مسئله به مشهد هم رسید و آیتا... خامنهای بلافاصله اعلام کرد که میخواهد برای کمکرسانی به فردوس برود. این اقدام با استقبال دوستانش همراه شد؛ مرحوم آیتا... واعظ طبسی، شهید هاشمینژاد و جمعی از بازاریان از پیشنهاد او استقبال کردند و با آیتا... خامنهای راهی فردوس شدند: «آقای طبسی، آقای هاشمینژاد و گروهی از بازاریان علاقهمند و عدهای طلاب، 10 الی 15 تا ماشین و 70 الی 80 نفر آدم راه افتادیم و به طرف منطقه زلزلهزده رفتیم.» شما چهکاره هستید؟! آیتا... خامنهای و همراهان، زودتر از کامیونهای حامل کمکهای مردم مشهد، به فردوس رسیدند و بلافاصله رفتند به عیادت بیماران و مجروحان واقعه. از همان بدو ورود به فردوس، نظر مأموران شهربانی و ساواک به فعالیتهای آنها جلب شد. گزارشهای ساواک میگوید که آیتا... خامنهای و دوستانش به میدان مرکزی شهر رفتند و چادر بزرگی برپا کردند که محل توزیع کمکهای مردمی بود. سرعت عمل و نوع برخورد آنها باعث شد که مردم خیلی زود برای رفع نیازها و کمک گرفتن به سراغ آیتا... خامنهای و دوستانش بروند و این مسئله برای ساواک و شهربانی قابل تحمل نبود. سرهنگ مجلسی، رئیس عملیات کمکرسانی در فردوس سعی کرد تا جلوی فعالیت آنها را بگیرد؛ با داد و فریاد مدعی شد: «شما چهکاره هستید که میخواهید به مردم کمک کنید» و بعد شروع کرد به تهدیدکردن که اگر نروید، به زور بیرونتان میکنیم و حسابتان را میرسیم. واکنش آیتا... خامنهای به این تهدید، مثل همیشه محکم و قاطع بود: «ما [به سرهنگ مجلسی] گفتیم نمیرویم. دوستان ترسیدند. من گفتم نباید بترسیم. زیرا در وضعی که ما داریم، ترس معنا ندارد و علتش هم این است که ما برای کمک به مردم آمدهایم و همه امکانات مردم در دست ماست.» پایگاه امدادی روحانیت حساسیت موضوع برای شهربانی و ساواک، باعث شد کار به فرمانداری بکشد. آنجا بود که آیتا... خامنهای باز هم محکم روی حرف خودشان ایستادند. کار کمکرسانی باید انجام میگرفت و آنها به عنوان امین مردم مشهد، باید کمکهای مشهدیها را خودشان به دست زلزلهزدگان میرساندند. با توجه به وضعیت پرالتهاب منطقه، کاری از دست فرماندار هم ساخته نبود. ناچار با فعالیت آنها موافقت شد و نام کاروان را هم «پایگاه امدادی روحانیت» گذاشتند؛ شاید باور فرماندار این بود که توان آیتا... خامنهای و دوستانش زیاد نیست و آنها، ظرف چند روز، به دلیل تمام شدن کمکها، مجبورند چادرشان را جمع کنند و به مشهد برگردند؛ اما این طور نشد. طی سه روز بعد، 12 کامیون، حامل کمکهای مردم مشهد به فردوس رسید و نشان داد که این کاروان، پشتوانه مردمی ویژهای دارد. در چادر «پایگاه امداد روحانیت»، همه چیز توزیع میشد؛ از مواد غذایی مانند برنج، حبوبات، سیبزمینی و... بگیرید تا لباس و کفش و چراغ خوراکپزی و پتو و لحاف و چادر. با مدیریت آیتا... خامنهای فعالیتهای امدادی محدود به شهر فردوس نشد؛ روستاهای متعددی در اطراف شهر وجود داشت که به شدت نیازمند کمک بودند. شرایط آنقدر در فردوس وخیم بود که کسی به فکر رسیدگی به امور روستاها نمیافتاد. در مشهد، مرحوم عابدزاده و دوستانش هم پای کار آمدهبودند. چند خودروی شخصی به فردوس فرستاده شدهبود و آیتا... خامنهای با همین خودروها، کمکهای مردمی را به روستاها هم میفرستاد و در ضمن، از توزیعکنندگان میخواست که برآورد دقیقی از نیازهای مردم تهیه کنند. مأمور ساواک طی گزارش مفصلی درباره اقدامات آیتا... خامنهای و دوستانش نوشت: «[این گروه] با کمک طلاب مدرسه علمیه فردوس با کوشش زیادی به زلزلهزدگان کمک نموده و شب و روز مشغول فعالیت و کمک به زلزلهزدگان هستند. احتیاجات ضروری زلزلهزدگان را به مشهد، آقای عابدزاده و چند نفر از ایادی خود اطلاع داده، آنها تهیه و ارسال مینمایند.» کمکرسانی بینالمللی میشود با این حال، وسعت فاجعه بیشتر از این حرفها بود و باید کمکهای گستردهتری به منطقه اعزام میشد. آیتا... خامنهای به دوستان و استادانش در قم، تهران، شیراز و برخی شهرستانها خبر داد که در فردوس به کمکهای مردمی نیاز است. سیل کمکها بلافاصله به سوی مناطق زلزلهزده روان شد. حتی شهید بهشتی که در آن زمان مدیریت مرکز اسلامی هامبورگ را برعهده داشت، 43 هزار و 220 مارکِ جمعآوری شده برای کمکرسانی را برای آیتا... خامنهای فرستاد. این اقدامات، یعنی همراهی و همکاری انقلابیون با گروه آیتا... خامنهای، برای رژیم اصلاً خوشایند نبود. ساواک میدانست که این اقدامات، زمینه شناخت بیشتر مردم از نهضت اسلامی را فراهم میکند و باعث نفوذ روزافزون انقلابیون در جامعه میشود. ابتدا سعی کردند با شایع کردن اخبار کذب درباره اختلافات میان علمای مشهد بر سر ارسال کمک به فردوس، در ادامه فعالیت «پایگاه امدادی روحانیت» اخلال ایجاد کنند. اما طَرْفی از این نقشه نبستند؛ همه مردم آیتا... خامنهای را میشناختند و میدانستند که او شاگرد امام خمینی است؛ حتی برخی نام او را با امام اشتباه میگرفتند و فکر میکردند امام شخصاً به منطقه زلزلهزده آمدهاست؛ در حالی که ایشان در آن زمان، دوران تبعید را در عراق میگذراند. آیتا... خامنهای در اینباره میگویند: «اوایل که ما آنجا رفته بودیم، تقریباً حدود ۱۰ الی ۱۵ روز مردم اسم مرا با اسم امام خمینی اشتباه گرفتهبودند. میگفتند آقای خمینی آمده و یک گروهی از دهات و راههای دور میآمدند که آقای خمینی را ببینند. در آنجا کاملاً معلوم بود که آقای خمینی مال همه است و این طور نیست که ما فقط آقای خمینی را دوستش بداریم. در دهات آنجا و حتی در روستاهای دوردست آقای خمینی اسمش یک اسم محبوب است. بالاخره اسم من [= خامنهای] جا افتاد و مردم شناختند.» اعتراضِ انقلابی حدود 40 روز از زلزله میگذشت و فصل پاییز فرا رسیده، اما هنوز حکومت کاری برای بازسازی خانهها انجام ندادهبود. حدود پنج هزار نفر، هنوز زیر چادر یا در حفرههای زیرزمینی زندگی میکردند و از این بدتر، وضعیت بهداشت عمومی، بسیار بحرانی بود. هیچ حمام سالمی وجود نداشت و مردم از این نظر، سخت در مضیقه بودند. آیتا... خامنهای تصمیم گرفت با کمک دوستانش و تعدادی از اهالی، برای مردم حمام بسازد. برای این کار، به مصالح نیاز داشتند و اصلیترین نیاز هم، آجر بود. خوشبختانه یکی از کورههای آجرپزی فردوس در زلزله ویران نشده و کار میکرد، اما شیر و خورشید آن را اجاره کردهبود و آجرهای تولیدی در کوره را به گناباد میفرستاد. اینجا بود که آیتا... خامنهای به فکر استفاده از آجرهای باقیمانده در بناهای تخریبشده دولتی افتاد و تصمیم گرفت آجرهای تنها عمارت دولتی شهر، یعنی بهداری را با کمک مردم، برای ساخت حمام مورد استفاده قرار دهد. آیتا... خامنهای و دوستانش، گفتوگو برای خرید مصالح ساختمان بهداری را آغاز کردند و کار داشت به نتیجه مطلوب میرسید؛ اما درست در همین زمان و با وجود گذشت بیش از 40 روز از زلزله، بولدوزرهای شیر و خورشید، با دستور سرهنگ مجلسی و به بهانه نیمه خراب و خطرناک بودن ساختمان، آن را تخریب کردند و هزاران قطعه آجر را از بین بردند. آیتا... خامنهای در اینباره میگویند: «بنده اول باور نمیکردم ... صبح روز بعد که برای مشاهده آن محل رفتم از دیدن خاک زردرنگی که از نابود شدن صدها هزار آجر، تمام محوطه بزرگ بهداری را پوشانده بود، بیاختیار و با صدای بلند گریه کردم و بر بیرحمی و بیاعتنایی مقامات شیر و خورشید ... لعنت فرستادم.» دیگر درنگ جایز نبود. آیتا... خامنهای برای آگاهی مردم از این فاجعه، دست به سخنرانی افشاگرانه زد و همین مسئله باعث شد که ساواک حساسیتش بیشتر شود. به این ترتیب، بعد از بازگشت ایشان از فردوس، شرایط برای فعالیت معظمله محدودتر شد؛ اما خاطره آن فداکاری دوماهه در فردوس، هرگز از حافظه تاریخی مردم این شهر پاک نشد. منابع: شرح اسم؛ هدایتا... بهبودی؛ مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی؛ 1390 خاطرات و حکایتها؛ مؤسسه فرهنگی قدر ولایت؛ جلد 1-5، 1380 گزارشهای پایگاه دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب (Khamenei.ir)
سایر اخبار این روزنامه
روایت مدیریت تمامعیار یک طلبه جوان در زلزله ۵۴ سال قبل فردوس
دغدغه های تولیت آستان قدس برای صیانت از هویت مشهدالرضا(ع)
محور مشهد- سرخس با تابلوی دلهره !
رو در رو با «کارآگاه علوی»
مرگ گورباچف و عبرت های تاریخی
مردم؛ قهرمان همه دوران
دوباره اصرار بر افزایش قیمت اینترنت!
خواهش ماکرون از رئیسی
کاوه ایران، فرزند خراسان
حذف ادعاهای پادمانی مهم تر از توافق
تب تفکیک وزارتخانه ها بالا گرفت!
پوچ گرایی در صفحه آخرکتاب!
خوش خط و خال های مرگ آور!