صنعتی نیمه جان، هنری بی‌رمق!

سیدمحى الدین حسینى ارسنجانى
آرمان امروز: سرمایه‌های سینمایی ایران کم نیستند و هر یک از آنان موجب مباهات و فخر کشورمان هستند. ‌گر‌چه برخی اهالی سینما نیز گاه به خود پشت کرده و موجب در جازدن‌های خود و هنر سینما شده‌اند اما باید به هوش بود تا هنر پاک و مبارک سینمای ایرانی دستخوش آلودگی‌ها و ناپاکی‌ها نگردد و نامحرمان بیگانه با ارزش‌های ناب والای این هنر مقدس به نام فعالیت در صنعت فیلم و سینما، خدشه بر ساحت والای این هنر محبوب وارد نسازند. هر چند با مطالعه در تاریخ سینمای ایران، متوجه وارداتی بودن این هنر می‌شویم اما در سالیان اخیر با رشد نسبی این صنعت و درخشش برخی از تولیدات فاخر سینمایی کشورمان در آنسوی مرز‌ها و حضور سینما گران ایرانی در جشنواره‌های مهم و بین‌المللی دنیا این هنر به دنبال نوعی هویت افزایی است. همه می‌دانند که بنیانگذاران سینمای ایرانی از «مظفرالدین شاه قاجار» گرفته تا بعد‌ها افرادی همچون «میرزا ابراهیم خان صحاف باشی»، «آوانس اوگانیانس»، «عبدالحسین سپنتا»، «اسماعیل كوشان» و... چه خدماتی را به این هنر و چه نقشی رابه پیدایش سینما در ایران ایفا کرده‌اند لکن آنان را به زعم عده‌ای عنصر استعمار و غرب دانستن نوعی جفا به خادمین اولیه هنر هفتم در ایران است. در سال‌های اخیر فیلم‌هایی تهیه و نمایش داده شد که به نوعی خالی از هنر و خلاقیت و گاه دارای مفاهیم و مضامین غیراخلاقی بودند. در کنار تولید محتوا‌هایی با مضامین انقلابیگری یا به اصطلاح تولید فیلم و سینمای انقلابی سینمای دیگری که ژست روشنفکری به خود گرفته بروز و ظهور پیدا کرده است. افرادی مثل بهمن قبادی، جعفرپناهی، محسن مخملباف و.... در این وادی ورود کرده و اثاری ماندگار عرضه نموده‌اند. شهید سید مرتضی آوینی، ابراهیم حاتمی کیا، مرحوم رسول ملاقلی پور، احمدرضا درویش، جمال شورجه، شهریار بحرانی، مجید مجیدی و... از جمله افراد برجسته در طیف تولید‌کنندگان فیلم‌های ارزشی و محتوا‌های انقلابی می‌باشند. از یک دیدگاه سینمای ملی یعنی سینمایی كه فرهنگ، ارزش‌ها و آرمان‌های ملت ما را انعکاس دهد و بر آیندی از تاریخ، جغرافیا، فرهنگ مردم و قومیت‌ها، دین و مذهب و.... باشد. سینمای دفاع مقدس وسینمای معنا گرا از مصادیق سینمای حقیقتاً ملی و ایرانیست که تولیدات اینچنینی هرگز رنگ کهنگی به خود نخواهند گرفت. وجود بحران در اقتصاد سینما و حقیقت بحران مخاطب سینما در ایران را هم نمی‌توان منکر شد. از سوی دیگر محتوا‌های نازل برخی فیلم‌های پرهزینه و نداشتن نوعی پیام برای مخاطبان و روزمرگی و دور ماندن از پیشرفت‌های روز صنعت سینما را باید از جمله تهدید‌ها و چالش‌های پیش روی هنر هفتم دانست. سینمای ایران، سینمایی یتیم و رهاشده از سوی دولت هاست. شاید تلقی عنوان «سینمای ایرانی، طفل سر راهی» عنوان جالبی نباشد اما تا به یاد دارم در ایران هیچگاه سینما اولویت اول متولیان فرهنگی کشور‌مان نبوده و حمایت‌ها از سینما و سینماگران در حد حرف و شعار باقی مانده است. در نحوه و نوع برپایی جشنواره‌های سالانه سینمایی در ایران نقد‌ها و اعتراضا تی وارد است و چیزی بنام وجود روانشناس و جامعه‌شناس ناظر بر متن فیلم‌ها نیز عملاً بی‌معناست. افت آموزشی دانشجو‌یان رشته سینما و بازیگری، دور ماندن استادان و مدرسان ایرانی از آموزش‌ها و محتوا‌های بازیگری روز دنیا و عدم حضور سرمایه‌گذاران قابل در این هنر... از دیگر نقاط ضعف سینمای ماست. نباید وضع به گونه‌ای باشد که فیلم‌هایی با مؤلفه‌های ارزشی و ملی، با دشواری‌هایی در اکران یا محدودیت و بی‌مهری مخاطبان روبرو شوند، فیلم‌های طنز و بعضا بی‌محتوا با مضامین لودگی و به ظاهر عشقی یا فیلم‌های صرفاً با محتوا‌های سرگرمی بدون هیچ دشواری به تولید و اکران می‌رسند و با استقبال جشنواره‌ها و مخاطبان قرار می‌گیرند. سینمای ایران را باید تقویت کرد و پای خوب و بد آن‌ایستاد تا روزی قدرت رقابت با صنعت سینمای دنیا پیدا کند.‌امید آنکه در سال‌های آینده، شاهد شکوفایی صنعت نیمه جان و بی‌رمق سینمای ایرانی باشم و آثاری فاخر از مؤلفه‌های سینمای ملی را ببینیم و بر پرده سینما‌ها نظاره‌گر باشیم.