چالش رشد کمیت و افت کیفیت در سینما

از چالش‌های سازمان سینمایی دولت سیزدهم در یکسال اخیر انبوه فیلم‌هایی است که به دلائل مختلف پشت صف اکران مانده‌اند، آثاری که برخی به دلیل مشکلات ناشی از رعایت نکردن ضوابط قانونی دچار مشکل شده‌اند و انبوهی از این آثار به دلیل تعطیلی ناشی از شیوع بیماری کرونا پشت صف اکران مانده‌اند. واقعیتی که وجود دارد این است که سینمای ایران با وجود کمیت بالای تولید در کیفیت دچار مشکل است و همین موضوع سبب شده مردم از سینما قهر کنند. مسئله‌ای که وجود دارد این است که فیلمساز شدن در ایران کار ساده‌ای است و البته این فی نفسه نمی‌تواند منفی باشد، اما این آسان بودن با وجود داشتن نکات مثبت که از آن جمله رونق فیلمسازی و امیدواری برای نسل جوان و نیز عدالت برای فیلمساز شدن در میان اقشار مختلف را با خود همراه دارد، اما آفت‌هایی هم دارد که اصلی‌ترین آن ساده انگاری بیش از حد به موضوع فیلمسازی است. همین ساده انگاری سبب می‌شود نوجوان و جوان علاقه‌مند به فیلمسازی آموزش لازم را برای رسیدن به درجه مطلوب نبیند و ما با سیل فیلمسازانی مواجه باشیم که به سرعت از فضای فیلم کوتاه به فیلمسازی بلند پرتاب می‌شوند، اما آثار آن‌ها توان برقرار کردن ارتباط مؤثر با مخاطب را ندارد. دمیدن بر سینمای موسوم به هنر و تجربه در دولت قبل نیز سبب شد سیلی از آثار با این رویکرد تولید شوند و در صف اکران بمانند که باز مشکل اصلی این آثار ناتوانی در ارتباط با مخاطب است. از میان این‌همه فیلمساز به ندرت در چند سال یک یا دو فیلم درخور توجه رخ می‌نماید. نکته اصلی در فرایند فیلمساز شدن در ایران این است که فیلمسازان ما بعضاً نمی‌توانند دغدغه‌های خود را در فرم و قالب سینما قرار بدهند و به همین دلیل اغلب آثار شعاری و سطحی از کار در می‌آیند. آموزشگاه‌های فیلمسازی و دانشکده‌های آموزش سینمایی ما نیز در تربیت فیلمساز تا حدود زیادی ناموفق عمل می‌کنند. این چرخه معیوب سبب شده جریان‌های ضد ایرانی بتوانند بخشی از ظرفیت فیلمسازان جوان و نوجوان ایرانی را از طریق جشنواره‌ها مدیریت کنند، واضح است که کمیت‌گرایی در تولید فیلم تا حدود زیادی نتیجه نداده و اگر سازمان سینمایی و مراکزی که به نحوی درگیر تولید فیلم هستند به ارتقای کیفیت آثار بی‌توجه بمانند این نقیصه حالا حالا‌ها دامنگیر سینما خواهد بود. محتوا زدگی چالش دیگری است که سینما با آن دست و پنجه نرم می‌کند، چه بسیار مسائل و موضوعاتی که برای پرداخت آن‌ها دغدغه زیاد است، اما یا در مرحله یک ایده خام مانده‌اند یا به دلیل نارس بودن نتوانسته‌اند در قالب فرم مناسب با مخاطب ارتباط بگیرند و در نتیجه ساخته شدن یا نشدن آن‌ها علی‌السویه بوده است. جشنواره فیلم عمار با همه نقاط مثبتی که می‌توان برای آن برشمرد سال‌هاست که گرفتار این معضل است و همین آفت را می‌توان در رویکرد واگذاری سریال‌ها به مراکز استان در رسانه ملی (با وجود مطلوب بودن اصل ماجرا) نیز مشاهده کرد. نگاه ساده‌انگارانه به موضوع فیلمسازی سبب شده اغلب مدیران فکر کنند صرف تزریق بودجه با یک نگاه کمیت‌گرا می‌تواند راه‌حل خوبی برای رشد فیلمسازی در کشور باشد، اما تجربه و سابقه نشان داده بودجه معضل اصلی پایین بودن کیفیت آثار نبوده و نیست بلکه ضعف آموزش (همین بخش هم دچار نگاه‌های سطحی و روزمره و بعضاً عقب مانده است) و دست کم گرفتن فهم ساختار و فرم در فیلمسازی سبب شده دچار نوعی درجا زدن باشیم. متأسفانه مدیران ما همواره در رسیدن به نتیجه مطلوب عجله دارند و همین شتاب برای رسیدن به نتیجه برای پربار نشان دادن ویترین عملکرد خود باعث شده برنامه‌ها و دیدگاه‌های دقیق و عمیق در بحث فیلمسازی و تقویت کیفیت همواره نه تنها اولویت‌ها نباشد بلکه اغلب در میان برنامه‌ها جایگاهی نداشته باشد. برای برون رفت از این معضل دایره فکری مدیران ما همچنان در مرحله عدم فهم ریشه‌ها متوقف مانده و شاید حالا حالا‌ها به مرحله گذر از تشخیص درمان نرسیم و اگر هم اتفاق خوبی در سینما بیفتد قطعاً ربط مستقیمی به عملکرد مدیران ما نخواهد داشت و مثل همیشه و طبق روال باید منتظر انگیزه‌ها و جوشش‌های فردی باشیم.