در آداب گفت‌وگو

چند روز پيش در تصاويري كه از يكي از تجمعات دانشجويي منتشر شده بود گروهي از دانشجوياني كه حسب ظاهرشان از اعضاي بسيج دانشجويي يا تشكل‌هاي مشابه بودند كاغذ نوشته‌هايي بر سر دست گرفته بودند بدين مضمون كه «راه‌حل اين مسائل گفت‌وگو است». در كليت مطلب حرف درستي است اما علم كردن آن در آن زمان و مكان و توسط آن براي عرضم دلايلي دارم كه البته بر خوانندگان اين سطور كمابيش آشكار است اما از آنجا كه اين روزها امر وارونه شده و منتقدين و معترضين متهم شده‌اند كه اهل منطق و مدارا و گفت‌وگو نيستند و در پي اغتشاش و هرزگي و... هستند ذكر آنها را بي‌فايده نمي‌دانم. نخستين و اساسي‌ترين اصل گفت‌وگو، وجود شرايط برابر است. در همان محيط دانشگاه، برخي از افراد و گروه‌ها همواره مستظهر به حمايت نهادهاي نظارتي داخل و خارج از دانشگاه هستند اما براي مخالفين آنها هيچ‌گونه تضميني وجود ندارد و بسياري از دانشجويان به خاطر شركت در همين تريبون‌هاي آزاد و جلسات بحث و نقد راهي كميته انضباطي يا مراجعي فراتر از آن شده‌اند. دوم اينكه گفت‌وگوهاي اين‌چنيني بيشتر مناسب شرايط آرامش است نه التهاب. در شرايط التهاب بايد فرصت داد خشم انباشته در مسير درستي ابراز و تخليه شود و بعد كه آرامش جايگزين عصبانيت شد به سمت گفت‌وگوي عقلاني رفت. ضمن آنكه در بسياري موارد از اقداماتي براي تحريك بيشتر خشم و راديكال‌تر كردن اعتراضات نيز دريغ نمي‌شود تا يك اعتراض صنفي يا سياسي دانشجويي را از مسير خود خارج كرده و دست حراست دانشگاه و نهادهاي بيرون دانشگاه را براي برخورد شديدتر با معترضين بازتر بگذارند. سومين شرط صداقت و پاسخگويي است. اصلا علت اصلي بروز التهابات اخير در كشور مشاهده مكرر بي‌صداقتي و عدم شفافيت از سوي مسوولان و رسانه‌هاي حكومتي بوده است. دختر جواني در فعل و انفعالي مرتبط با گشت ارشاد و فراجا درگذشته و مردم نسبت به سازوكاري كه منجر به اين اتفاق جانسوز شده معترضند. سناريوسازي‌ها و بررسي‌ها و خبررساني‌هاي يك‌سويه برآتش اين خشم و اعتراض دميد و شد آنچه نبايد مي‌شد. مطابق انتظار نهايتا سناريوها هم درست از آب درآمد و پليس از همه قصور و تقصيرها بري دانسته شد. شك ندارم كه گزارش‌هاي رسمي درباره علت فوت مهسا اميني و ديگر جوانان و نوجواناني كه در وقايع اخير از دست رفته‌اند افكار عمومي بسياري از مردم و معترضين را اقناع نكرده است.
در چنين شرايطي كه يك طرف به هيچ مرجعي پاسخگو نيست و مسووليت هيچ يك از اقدامات خود را برعهده نمي‌گيرد و روايت مطلوب خود را هم از همه وقايع منتشر مي‌كند اساسا گفت‌وگو چگونه و براي چه شكل بگيرد؟ بالاخره يكي از اهداف گفت‌وگو تلاش براي پاسخگو كردن طرف مقابل به منظور اصلاح در رويه‌هاست. شرط و اصل چهارم ادب گفتار است. اگرچه اهانت و الفاظ زشت توسط هر كسي و به هر نيتي به كار رود ناپسند و محكوم است اما جالب اينجاست كساني از برخي عبارات و جملات توهين‌آميز گلايه كرده‌اند كه خود مروج و مبدع بي‌نزاكتي در سخن بوده‌اند. مدت زيادي از آنچه در منابر و سخنراني‌ها و محافل‌شان گفته شده و به بيرون درز كرده نگذشته است. همين اخيرا سخنان كچوئيان و رسايي خود شاهدي بر اين ادعا هستند. در مقابل چنين ادبياتي انتظار داريم چه گفت‌وگويي شكل بگيرد؟ فرجام اين گفت‌وگو چيزي جز تبادل آتشين عبارات ركيك نخواهد بود چنانكه در فضاي مجازي عموما شاهد آن هستيم. اصل پنجم گوش دادن اثربخش است. گفت‌وگو دو سر دارد يكي گفت و ديگري شنيد. وقتي سال‌هاست گوش شنوايي در برابر كلام منتقد و معترض وجود ندارد، گفت‌وگو چه فايده‌اي خواهد داشت؟ متاسفانه جريان حاكم مدت‌هاست به پشتگرمي غول ناكارآمد رسانه‌اي و... گوشش را بر سخن هر ناقد دلسوزي بسته و بي‌توجه به هر نقد و نظر متفاوتي آشكارا كار خودش را مي‌كند. بسياري از آراي متفاوت با خواست حكومت اساسا يا اجازه انتشار نمي‌يابند يا ديده نمي‌شوند يا راهي به مراجع تصميم‌گيري پيدا نمي‌كنند. در چنين شرايطي گفت‌وگو عملا بي‌حاصل است و چيزي جز دورهمي و صرف وقت و انرژي و بودجه نيست. نكته پاياني و از همه مهم‌تر در سامان يافتن گفت‌وگو، ضرورت پذيرش و به رسميت شناختن همه ديدگاه‌ها و جريان‌هاي فكري است. تلاشي كه در سال‌هاي اخير در جهت يك دست‌سازي همه اركان كشور از مدرسه و دانشگاه و دولت و مجلس و نظام‌هاي حقوقي و صنفي و سياسي و رسانه‌اي صورت گرفته همگي برخلاف توجه به اصل گفت‌وگو است. گفته‌اند دانشگاه بهترين محل گفت‌وگو و تضارب آرا است. بسيار خب. اما انصافا چند استاد منتقد را در سال‌هاي اخير از دانشگاه‌ها كنار گذاشته‌ايد و در مقابل چند استاد از جريان فكري متفاوت را جذب دانشگاه كرده‌ايد؟ با دانشجويان منتقد چه كرده‌ايد؟ در يك نظام مردم‌سالار، مجلس مهم‌ترين ركن و عرصه بيان افكار عموم مردم است و تضارب افكار و انديشه‌ها براي تدوين بهترين قوانين است. از مجلس ششم به بعد چند مجلس شكل گرفته كه حائز چنين ويژگي باشد؟ فعالان سياسي و رسانه‌اي منتقد چنان منكوب و محدود شده‌اند كه عملا مرجعيت اجتماعي خود را حتي براي چنين مواقعي كه به آنها نياز است از دست داده‌اند. بسياري از خبرنگاران و فعالان رسانه را محدود يا توقيف كرده‌اند به نحوي كه رسانه مكتوب عملا در كشور اخته شده است. بعد مي‌گويند چرا افراد گوش به رسانه‌هاي ضدانقلاب دارند؟ فعالان رسانه‌اي و سياسي به جاي خود، اسف‌بار است كه در همين مدت اخير چندين نفر از فعالان عرصه فناوري را كه مخالف طرح صيانت بوده‌اند بازداشت كرده‌اند. در صداوسيما سال‌هاست فقط يك صدا شنيده مي‌شود و صاحب سلايق و آراي متفاوت را راهي بدان نيست. بعد از سال‌ها شبكه چهار در چند شب ميزبان يك برنامه گفت‌وگومحور جذاب و حرفه‌اي بود و استقبال خوبي هم از آن شد. جالب بود كه همان  را  هم تاب نياوردند و تعطيل كردند. 
به نظر مي‌رسد مراد اين دوستان از برافراشتن علم گفت‌وگو آن بود كه مطابق معمول هميشه ما بگوييم و شما بشنويد. چنانكه از صداوسيما، خبرگزاري‌ها و رسانه‌هاي پرشمار، منبر و محراب مساجد و هيئات و برنامه‌هاي مذهبي، تريبون‌هاي نمازجمعه، بلندگوهاي راهپيمايي‌هاي حكومتي، تريبون مجلس و دولت و دستگاه قضا و خيلي جاهاي ديگر  ما  گفته‌ايم  و  شما  شنيده‌ايد.