وقتی گروهک تروریستی شعار حقوق بشری می‌دهد!

نظام جمهوری اسلامی ایران از روز‌های نخست استقرار خویش، به دلیل وجود گسل‌های متعدد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و امنیتی- که ارثیه رژیم گذشته بود- با چالش اساسی در کشور مواجه بوده است. یکی از این چالش‌ها، وجود گروهک‌های ضدانقلاب کرد بود که از همان ابتدا، رؤیای تجزیه‌طلبی، استقلال از ایران و داعیه تشکیل حکومت مستقل را داشتند. مقال پی آمده سعی دارد با اشاراتی در این باره، ساحت آن را شفاف سازد. امید آنکه تاریخ‌پژوهان معاصر و عموم علاقه‌مندان را مفید و مقبول آید.     تاریخچه و سابقه حزب کومله در شمال غرب کشور هسته اولیه این فرقه در سال۱۳۴۷توسط افرادی چون: فؤاد مصطفی‌سلطانی از مریوان، معزی از بوکان، کریمی از سقز، کمال‌گر از کامیاران- که یک تشکل دانشجویی بودند- در دانشگاه تهران تشکیل شد. آنان دنباله‌رو حزب کمونیست بودند که به علت روحیه ناسیونالیستی، موضوع کردستان را در دستور کار خود قرار دادند. یکی از ویژگی‌هایی که حزب کومله را از بقیه احزاب جدا می‌کند، این است که ادعا و شعار‌های کومله، بیشتر کشوری است، برخلاف ادعای حزب دموکرات که بیشتر نگره‌ای منطقه‌ای دارد. کومله در تحلیل‌های خود، علت شکست قاضی محمد را عمدتاً رهبری و برنامه‌ریزی توسط حزب دموکرات می‌دانست که بدون اتکا به زحمتکشان و به خاطر تمایل حزب به خوانین و رؤسای عشایر و فئودال‌ها شکست خورد، لذا کومله این حرکت حزب را مطرود دانست و از این جا بود که دچار انشقاق شد. کومله خط مشی خود را مارکسیستی و مائوئیستی می‌دانست و شیوه‌های مبارزاتی چهره‌هایی، چون چگوارا و کاسترو را مبنای کار خود قرار داد. این گروه کار‌های تبلیغاتی را به سان مائو، با حضور در کارگاه‌ها، کارخانه‌ها و روستا‌ها شروع کردند و معتقد بودند: زمانی در فعالیت خود موفق می‌شوند که از بطن جامعه به ویژه روستا‌ها و مناطق حاشیه‌ای شروع کنند. تا پیروزی انقلاب اسلامی، تقریباً چندین بار اعضای هسته اولیه دستگیر و زندانی شدند. در سال۱۳۵۷ از ادغام چند گروه چپ‌گرا و کومله، سازمان انقلابی موسوم به زحمتکشان کردستان ایران بنیانگذاری شد.  یکی از گروه‌های تشکیل‌دهنده کومله، گروه چاغه بود که مهم‌ترین و مشهورترین اعضای آن، شیرین بهاره فرزند امام جمعه وقت مریوان، فؤاد مصطفی‌سلطانی، مهندس الکترونیک و فرزندِ خان روستای آلمانه و سرگرد جهانگرد قاضی دادگستری و فرزند یکی از خان‌های کامیارانی بودند. تا سال۱۳۵۶، تعداد اعضای چاغه در مریوان ۴۸ نفر و در سنندج ۱۰۰نفر بودند. یک گروه دیگر، اتحادیه کشاورزان در سقز را تشکیل دادند و محمدحسین کریمی که رابطه خوبی با شیوخ و خانواده‌های آیینی داشت، آن را تأسیس کرد. پس از مرگ وی در ۲۶بهمن۱۳۵۷، شیخ عزالدین حسینی، امام جمعه مهاباد رهبری این اتحادیه را بر عهده گرفت. این جریان در سال۱۳۶۲با رهبری سهند و منصور حکمت، به حزب کمونیسم ایران تغییر تشکیلاتی داد! در سال۱۳۷۰ یک انشعاب در حزب کمونیسم ایران به وجود آمد که توسط منصور حکمت انجام گرفت و نهایتاً گروه انشعابی حزب کارگری ایران را تشکیل داد.     به نام کردستان و به کام مقابله با جمهوری اسلامی گروهک تروریستی کومله برخلاف آنکه ادعای احقاق حق کرد‌ها را داشت، در واقع هیچ گاه در این مسیر حرکت نکرد و در واقع با هدف مخالفت با جمهوری اسلامی و فریب مردم خود، به فعالیت سیاسی و نظامی پرداخت. واقعیت آن است که شعار «آزادی کردستان» خواسته تبلیغاتی امریکا و اسرائیل بود که دشمنان ایران هم منافع خود را در آن می‌دیدند. آنان پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با تغییر رویکرد جریان کومله، بنا داشتند جمهوری اسلامی را به چالش بکشند. به واقع ایجاد گروهک‌ها یکی از سیاست‌های استکبار بود که از هر یک از آن‌ها با شیوه‌های مختلف استفاده می‌کرد.     عملکرد حزب کومله پس از پیروزی انقلاب اسلامی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، گروهک‌های تروریستی کومله و دموکرات، در مناطقی مانند: کردستان، جنوب استان آذربایجان‌غربی و شمال آن، فعالیت خود را با جذب نیرو در مناطق تحت تصرف خود ادامه دادند. جنایت‌هایی که در آن دوره حزب کومله انجام داد، از حزب دموکرات نیز فجیع‌تر بود! دو تن از سران گروهک به نام‌های فؤاد مصطفی‌سلطانی و محمدحسین معینی- که در رژیم پهلوی با ساواک همکاری داشتند و از طریق آن‌ها دوره آموزشی برای عملیات‌های خرابکارانه و تروریستی دیده بودند- به ایران آمدند و بعد از مدتی، در درگیری‌ها به هلاکت رسیدند. بعد از آن‌ها عبدالله مقتدی و سیدابراهیم علیزاده از سوی سازمان سیا و موساد به عنوان سران حزب معرفی شدند. این دو بار‌ها به کاخ سفید رفتند و با سران امریکا دیدار کردند و متعاقب جدیدترین تسلیحات را نیز دریافت می‌کردند. نکته‌ای که بعد از انقلاب اتفاق افتاد، دسترسی این حزب ضدانقلاب به سلاح و مهمات بود. حزب کومله همانند منافقین، با توجه به آشنایی با فنون نظامی و با استفاده از فضای ناامن کشور سراغ پادگان‌ها رفت و دست به غارت سلاح و مهمات زد! یکی از گروه‌هایی که به محض پیروزی انقلاب، حتی قبل از حضور هیئت حسن‌نیت دولت موقت در کردستان، مبارزه مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی را اعلام کرد، حزب کومله بود. همانگونه که اشارت رفت، آنان با کمک امریکا و اسرائیل جنایات گسترده‌ای انجام دادند که شرح آن قلب انسان را به درد می‌آورد! همانند سر بریدن پاسداران جلوی کاروان‌های عروسی خویش، جوشاندن بسیجیان و پاسداران در بشکه قیر، کندن پوست سر و بدن ارتشی و پاسدار به صورت زنده‌زنده که ده‌ها سال حتی گروه داعش نیز بدین سان عمل نکرده بود. کومله‌ها برخی ماموستا‌های منطقه و خانواده‌های پیشمرگان مسلمان کرد را به رگبار بستند و به فجیع‌ترین شکل ممکن شهید کردند. آنان بیشتر تلاش داشتند شهر‌های کردستان را تحت کنترل خود درآورند، اما همزمان با پاکسازی این خطه، به سوی مرز‌های آن رفتند. در جا‌هایی هم که پاکسازی صورت نگرفته بود، به فعالیت خویش ادامه می‌دادند. مثلاً در این مناطق مین‌گذاری می‌کردند، اسیر می‌گرفتند، پاسدار‌هایی را که در مرز بودند به شهادت می‌رساندند و از این قبیل. حمله به پادگان مریوان درسال ۱۳۵۸ که مردم را به رگبار بستند و شهید کردند، یکی از نمونه‌های این رفتار‌ها به شمار می‌رود. یکی از اهداف آنان نیز ارتباط چهره به چهره با مردم و جذب آن‌ها برای مخالفت با نظام جمهوری اسلامی بود.     رویکرد‌های حزب کومله در ۴ دهه اخیر  حزب کومله در اوایل انقلاب اسلامی و دهه۶۰، بیشتر حضور فیزیکی داشت و با افکار کمونیستی و شعار‌های برابری و کارگری که منشعب از شوروی سابق بود، به عرصه آمد، اما خیلی زود شعار اصلی را که صورت‌مسئله بود، فراموش کرد. در دهه۷۰ و در پی تحولاتی که در این خطه به وقوع پیوست، شهید سرلشکر احمد کاظمی عملیاتی را در منطقه آذربایجان‌غربی، از منطقه اشنویه و پیرانشهر به سمت خاک عراق انجام داد و همه مقر‌های آنان را نابود کرد! بعد از آن حکومت اقلیم کردستان عراق با میانجیگری مسعود بارزانی، ضمانت داد حزب در خاک جمهوری اسلامی عملیات مسلحانه نداشته باشد و تنها به فعالیت‌های سیاسی و نشریاتی خود ادامه دهد! این عملیات باعث شد حزب، حضور در خاک جمهوری اسلامی را تنها به سان رؤیایی در ذهن و ضمیر خویش داشته باشد.  یکی از ویژگی‌های بارز این حزب در چهار دهه اخیر، تشتت داخلی بود. آنان در این مدت، هر دو سال یکبار، به لحاظ ساختار تشکیلاتی دچار انشقاق شدند! در هر دوره در داخل این جریان، یک انشعاب جدید به وجود می‌آمد. پیشاهنگان این جریان، معمولاً به جای تحلیل توهم داشتند! به همین دلیل فکر می‌کردند از پتانسیل‌های گسترده و بی‌مانندی برخوردارند که باید از آن‌ها استفاده شود! کومله، به واقع یک حزب متعارض است. از یک سو خود را به عنوان جریانی روشنفکری معرفی می‌کند و می‌خواهد با این عنوان در اذهان شناخته شود و با تکیه بر مشی مبارزاتی مائو، در کارخانه‌ها و مناطق محروم از برابری صحبت می‌کرد، اما از طرفی حزبی بسیار خشن و تندخوست. طبیعتاً از یک جریان روشنفکری که ادعای آزادی و تسامح دارد، توقع نیست این همه با مخالفان خشونت ورزد. در سالیان آغاز انقلاب، اکثر شهدایی که به دست کومله کشته می‌شدند، به صورت مثله‌شده بودند! آن‌ها در روستاها، از مردم اخاذی می‌کردند. اسب و قاطر آنان را به زور می‌بردند و پس نمی‌دادند. از مردم برای تأمین امکانات مالی خویش، به زور پول می‌گرفتند. مثلاً اگر شخصی تراکتور داشت، برایش مبلغی تعیین می‌کردند که فلان مقدار پول را باید طی مدت مشخصی بپردازد. این اقدامات را تشکیلات روستا انجام می‌داد، چون اهالی روستا را می‌شناخت و با توجه به غنی و فقیر بودن خانواده‌ها، از آنان اخاذی می‌کرد.  مجموعاً از مهم‌ترین رویکرد‌های حزب کومله در چهار دهه اخیر می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:  ۱- تداوم ارتباط با کشور‌های امریکایی و اروپایی، برای کسب کمک‌های مادی و معنوی ۲- تلاش برای جذب افراد آسیب‌دیده و آسیب‌زا ۳- گسترش ارتباط با مخالفان نظام، برای تأمین منابع مالی  ۴- جلوگیری از فراموش شدن در اذهان عمومی، با انجام اقداماتی مانند اغتشاش و آشوب که در ماجرای مرگ خانم مهسا امینی می‌توان به مشاهده نمونه‌ای از آن پرداخت.  ۵- جمع‌آوری پول «یارمتی» در مرز‌ها  ۶- هم‌داستانی با سایر گروه‌های تجزیه‌طلب مانند دموکرات و پ‌ک‌ک  ۷- انجام مأموریت‌های جاسوسی، از طریق افرادی که تربیت کرده‌اند. آن‌ها این اطلاعات را به اسرائیل و امریکا می‌فروشند.  ۸- هدایت NGO و نارضایتی‌های اجتماعی، به سمت آشوب‌های خیابانی  ۹- انتقال تجربه و مهارت‌های خود در زمینه تخریب به نسل جوان. توضیح آنکه وقتی آشوبی در منطقه آغاز می‌شود، نیرو‌های قدیمی آموزه‌ها و تجربه‌های خویش را به نیرو‌های جوان منتقل می‌کنند.     روش فضاسازی رسانه‌ای حزب کومله با توجه به نقش رسانه در فضاسازی سیاسی در دنیای امروز، حزب کومله در این باره آرام حرکت می‌کند. معمولاً از طریق منابع داخلی، اخبار را می‌گیرد و سپس در فرصتی مناسب، سناریوی جنگ روانی خویش را اجرا می‌کند. این جریان در نهایت و با بازتاب‌های گسترده در رسانه‌ها چنین ادعا می‌کند که توانسته است امنیت جامعه را بر هم بزند تا بتواند به اخاذی بیشتر بپردازد! تقویت روحیه اشرار یا هواداران جوان حزب در منطقه، مانند شعارنویسی از جمله رویکرد‌های این تشکل است. در برخی خانواده‌های مرزنشین، وقتی جوانی با خانواده خویش اختلاف پیدا می‌کند و کاری برخلاف میل آنان انجام می‌دهد، سریعاً به آن سوی مرز فرار کرده و جذب این گروه یا موارد مشابه آن می‌شود. وضعیت اردوگاه‌های این حزب در آن سوی مرزها، به هیچ روی مطلوب نیست. ماه گذشته دختری ۱۵ساله- که دو سال پیش جذب کومله شده بود- به دلیل شرایط نامساعد اردوگاه محل اقامت، خودکشی کرده بود! در نگاه کلی آزار جنسی، مصرف مشروبات الکلی، مقر آن‌ها را تبدیل به مرکز فساد و فحشا کرده است! جمعی از افراد نیز با انگیزه گروهکی جذب سازمان می‌شوند. وقتی داخل مقر می‌شوند و محیط آنجا را مطلوب خودشان نمی‌یابند و می‌خواهند برگردند، به آنان اجازه بازگشت داده نمی‌شود و چاره‌ای جز خودکشی نمی‌بینند! برحسب آمار طی دو سه سال، ۱۰ تا ۲۰ نفر از اینگونه پیوستگان خودکشی کرده‌اند!    نقش و اهداف حزب کومله  در اغتشاشات اخیر ایران حزب کومله از ابتدای تأسیس نظام اسلامی و با کمک ایادی استکبار، قصد تجزیه کشور را داشت. بی‌تردید امروزه با قدرت نظام اسلامی، آنان بیش از گذشته نمی‌توانند به این موضوع فکر کنند! امروزه سران اینگونه گروهک‌های تروریستی، به امریکا و رژیم‌صهیونیستی وابسته‌اند، حتی چند سالی است که عربستان‌سعودی نیز منابع مالی قابل توجهی به آن‌ها اختصاص داده است. اکنون اینگونه گروه‌ها اهرم‌هایی هستند که غرب و ایادی آن برای فشار بر نظام جمهوری اسلامی از آن‌ها استفاده می‌کنند. آنان به ظاهر در شهر اشنویه، تعدادی هوادار دارند، اما لیدر‌های آن‌ها در این منطقه، بیشتر از ۴۰-۳۰ نفر نیست! آن‌ها از مجموعه‌ای از خانواده‌های معدومان تشکیل می‌شوند یا افرادی که در فضای مجازی با آن‌ها ارتباط برقرار شده است. برخی جوانان نیز متأثر از شبکه‌های ماهواره‌ای کردزبان، به ایده‌های تجزیه‌طلبانه این گروه نزدیک می‌شوند. در اشنویه معدودی از جوانان در چند سال اخیر، به بهانه عید نوروز یا سالگرد تأسیس گروهک تروریستی کومله در برخی خیابان‌ها جمع می‌شوند، سنگ‌پرانی می‌کنند، اما نیرو‌های امنیتی سریعاً به غائله پایان می‌دهند. از سال۱۳۹۵ بدین سو، نزدیک ۳۵نفر از وابستگان به این گروه، در کامیاران، سقز و اشنویه به هلاکت رسیده‌اند. هر تیم ۱۰ نفره‌ای از ایشان که وارد کشور می‌شود، در طول ۲۴ساعت منهدم شده است. هم از این روی حزب کومله بیشترین تلاش خویش را بر فعالیت تبلیغی متمرکز ساخته است. معدود عوامل ایشان، از کوچک‌ترین مشکلات معیشتی مردم، سریعاً فیلم و گزارش تهیه می‌کنند و برای رسانه‌ها می‌فرستند. گاهی اوقات در این فرایند، از آرشیو و کشته‌سازی‌های پیشین نیز استفاده می‌شود. گاه زمانی که هنگ مرزی، از وابستگان به این گروه قاچاق کشف می‌کند و در خلال درگیری کشته و زخمی می‌دهند، سریعاً آن را به ملات اغتشاش مبدل می‌سازند. این شیوه آنان، مسبوق به سابقه است.  دولت‌های استعماری به حمایت از حزب کومله، به اقلیم کردستان عراق فشار می‌آورند که به این جریان میدان دهد. احضار سفیر بلژیک در خصوص دخالت در اعتراضات و نیز تذکر وزارت امور خارجه به اقلیم کردستان نیز در همین راستا بوده است. کومله‌ها در دیپلماسی در دهه اخیر، نسبتاً فعال بوده‌اند، به کرات با سفیر و نماینده امریکا ارتباط برقرار کرده‌اند. همین ارتباطات نیز باعث شده است خود را در صحنه بین‌الملل مطرح و مظلوم‌نمایی کنند! آنان سعی دارند با برپایی تجمعات و اغتشاشات ثابت کنند توانایی برهم زدن امنیت کشور را دارند.     کلام آخر حزب تروریستی کومله به دلیل خشونت و تحلیل‌های غلط، دچار انشعابات درونی گشته و گروه‌های زیادی از این تشکیلات زاییده شده‌اند. از یاد نبریم که کومله به دو دلیل مهم، در دهه اول انقلاب حذف شد: تضاد‌های درون‌حزبی و تمامیت‌خواهی در داخل سران حزب. این عوامل باعث شد کومله از صحنه سیاسی و نظامی حذف شود و به عنوان جریان نهفته در شمال عراق عمل کند. حال باید از خویش پرسید که چگونه گروهکی مطرود با عملکردی خشن و تفکر الحادی که حتی رقبای خویش را به معارضه می‌طلبد، می‌تواند اغتشاشات اخیر را به نام خویش بزند؟ طبعاً در تحولات اخیر، نمی‌توانیم نقشی جدی به کومله‌ها بدهیم. چه اینکه این طیف، مقبولیت مردمی چندانی در منطقه ندارد. یکی از ویژگی‌های مهم مردم کردستان، گرایشات دینی آنان است که کومله فاقد پوشش‌دهی آن است. شاید در پشت پرده تحولات اخیر، سناریو‌های دیگری با توجه به تحولات منطقه وجود دارد که باید منتظر رونمایی از آن‌ها باشیم! علاوه بر این، نباید نقش رژیم‌صهیونیستی را در تحولات اخیر عراق و اقلیم نادیده بگیریم که با حمایت مالی عربستان، درصدد تدوین سناریوی نوینی در منطقه هستند! گروهک‌های معارض با نظام جمهوری اسلامی به دلیل ظرفیت متنوع در فضای جنگ نرم، بیشترین استفاده را از این ابزار در مقابله با نظام جمهوری اسلامی دارند. از سوی دیگر کشور ما در برابر اینگونه پدیده‌ها در شمال غرب کشور، بیشتر سخت‌افزاری عمل کرده است. در مقطع کنونی علاوه بر شیوه‌های سخت‌افزاری، نیاز به ایجاد جریانات تبیینی داریم؛ تبیینی که بار‌ها رهبرمعظم انقلاب اسلامی، در سالیان اخیر بر آن تأکید کرده‌اند؛ تبیین جریاناتی که در روزگاری نه چندان دور، وحشیانه‌تر از داعش عمل کردند، سر بریدند، تکه‌تکه کردند و یکپارچگی ایران و حتی سعادت مردم کرد را نیز نمی‌خواهند. تلاش تبلیغی ما باید به این پرسش معطوف شود، چگونه امروز گروهکی تروریستی با کارنامه‌ای سیاه، شعار دفاع از حقوق بشر سر داده است؟