موقعیت های بین المللی که ایجاد می شوند

سید قائم موسوی
عربستان سعودی از دهۀ 1930 میلادی به این طرف همواره یکی از متحدین اصلی ایالات متحده آمریکا در منطقه بود. این رابطه که مبتنی بر معادلۀ نفت و امنیت بوده از ماهیتی استراتژیک برخوردار بوده است. عربستان در همه حال در سیاست های نفتی همسو با دیدگاه های آمریکا عمل می کرد و آمریکا نیز خودش را متعهد به حفظ امنیت عربستان می دانست. این رابطه اگر چه در برهه هایی فراز و فرودهایی داشت اما همبستگی مؤلفه های امنیت و نفت استحکام آن را تضمین می کرد. این رویه ادامه داشت تا این که حوادث یازده سپتامبر و قتل جمال خاشقچی از جمله رخدادهایی بودند که شکاف هایی در آن ایجاد کردند. با این وجود مادامی که عربستان از ریلِ همسویی با سیاست های منطقه ای و تأثیر بر اقتصاد جهانی بواسطۀ موازنه در قیمت هایِ جهانیِ انرژی خارج نمی شد، صرفاً هیاهوهایی بودند که نوعی کوبیدن بر طبل توخالی برای سران آمریکا بوده اند. آن ها به سادگی دخالت عربستان در حوادث 11 سپتامبر و رفتارهای ضد حقوق بشری عربستان را نادیده می گرفتند و شماتتِ محکوم شدن به استفاده ابزاری از حقوق بشر و رفتارهای غیراستاندارد را به جان خریده اند.
نفسِ وجود رابطۀ متکی به تبادل نفت در برابر سلاح آن چنان برای طرفین حائز اهمیت بوده است که عربستان زننده ترین گزاره ها را از ترامپ پشت گوشت می انداخت تا بتواند زهرِ دشمنی اش با رقیب منطقه ای خود را از آستین او در کاسه ایران بریزد.
به واقع از نقطه نظر آزادی های سیاسی و آیتم های حقوقی بشری هم، حداقل پیش از ثبات بن سلمان در نهادِ ولایتعهدی، عربستان سعودی از سیاه ترین رژیم های دنیا محسوب می شد. اکنون برای همسویی با غربی ها یا واقعاً اعتقاد به اصلاحات تکاپوهایی در حال انجام است. در حالی که رقیب منطقه ای آن ها بیهوده تمام انرژی و سرمایه حکومت حول مسائل فرعی در حال زائل شدن هستند که تا اندازۀ زیادی حرجی نیز بر مردم نیست، عربستان سعودی با ولیعهد توتالیترش که سن و بالتبع تجربۀ زیادی هم ندارد، به خوبی واقف شده که محدودیت در مرزهای اجتماعی زیان بار و بی فایده است.
انگار قرار است آونگِ تعارض سنت و مدرنیته به تناوب در کشورهای خاورمیانه زایش های نامتعارفی داشته باشد. آن چه در عربستان بنام اصلاحات خوانده می شود در مشروطه ایران اتفاق افتاد اما احتمالا اینقدر نمکِ مدرنیزاسیونش زیاد بود که کمتر از 7 دهه بعد از پشت بام تعادل یکسره در دیگ سنت سقوط کرد. اکنون این دو رقیب منطقه‌ای در جهت مخالف در حرکت اند و عربستان سعودی به سمت حداقل ظواهر مشروطه خیز برداشته است.


موفقیت هر دو به عوامل متعددی نیاز دارد، بسترهای جامعه و بازی قدرت های بزرگ به شدت قادر است نقش بزرگی در ناکامی آن ها ایفا نماید. مشخصا هر نهالی در هر زمینی نمی روید. اخیراً عربستان در قالب نهاد اوپک پلاس با همرایی روسیه تصمیمی اتخاذ کرده است که قادر است تَرک های عمیقی در روابط 90 ساله اشبا آمریکا ایجاد نماید. در حالی که بواسطۀ تجاوز روسیه به اوکراین نظمِ مراودات انرژی جهانی به خطر افتاده است و آمریکا و همپیمانان اروپایی اش به علت تحریم روسیه با کمبود انرژی مواجه هستند، اقدام عربستان پیام غیردوستانه و تهدیدکننده ای برای آمریکا محسوب می شود اقدامی که می تواند عملاً به تقویت روسیه در دو جبهه کمک کند و غربی ها را در فشار مضاعف قرار دهد. بلافاصله کنگره و سخنگوی کاخ سفید واکنش نشان دادند و سخنگو موضع بایدن را همسو با کنگره ای دانست که خواهان تجدیدنظر جدی در روابط آمریکا و عربستان شده است.
اولین اقدامات می تواند توقف گسیل سلاح به عربستان و برملا کردن نقش عربستان در حادثۀ 11 سپتامبر و بعد از آن مسائل حقوق بشری و موارد دیگر باشد.
این مساله فرصت بادآوردۀ مجددی نصیب ایران کرده است تا بتواند برجام را اعاده کرد و سیاست خارجی را از یکی از بحران های فرساینده اش نجات داد. فرصتی که در مناسبت‌هایی از جمله بحران اوکراین سوخت و توجه کافی به ان نشد در حالی که در روابط بین الملل، همواره کشورها از چنین فرصت هایی استفاده می کنند.
تحلیلگر مسائل بین الملل