آرین احمدی تقویت فرهنگ ‌گفت‌و‌گو

گفت‌وگو در نگاه اول امری بدیهی به نظر می‌رسد که بشر همیشه در زندگی اجتماعی خود از آن بهره گرفته است،به طوری که هیچ گاه نتوانسته بدون آن همراه با اجتماع حرکت کند. و از آن‌جا که انسان از قوه‌ی ناطقه برخودار است، ازاین رو فلاسفه از دیرباز، همان‌طور که درباره‌ هستی اندیشیده‌اند، درباره‌ی گفت‌وگو (دیالوگ) که جزئی از هستی است، اندیشیده‌اند تا جائی که برخی از فلاسفه و اهل منطق تمایز انسان با سایر موجودات را ناطق بودن و توانایی گفت‌وگو معرفی می‌کنند. در قرآن کریم نیز شیوه‌های مختلف گفت‌وگو به بهترین وجه جلوه‌گری می‌کند؛ چراکه عامل انتقال اندیشه و احساس و به عنوان انسانی ترین راه حل مورد قبول بشریت بوده و هست؛ مخصوصاً در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که در آن قصه‌هایی از انبیاء و گذشته گان به منظور عبرت آموزی آمده است.
کاربرد فراوان واژه‌هایی نظیر «قل»، ۳۱۵ بار و« قال»، ۵۰۱ بار بیانگر اهمیت فرهنگ گفت‌ وشنود و تبادل نظر در قرآن کریم می باشد. قرآن همواره تاکید می‌کند که اگر به مسئله ای اعتقاد دارید و آن را حق می‌دانید دلایل خود را بیاورید. این امر ناشی از اعتقاد عمیق قرآن به فرهنگ گفت‌وگو است. آن جا که خداوند پیامبرانی را می‌فرستد تا مردم را دعوت به آیین خود کند، در واقع گفت‌وگو را برگزیده است.
قرآن از همه‌ی فرقه‌ها و گروه ها دعوت می‌کند که برای اعتقادات و اندیشه‌های خود دلیل بیاورند و حقانیت آن را اثبات کنند؛ علی-رغم این که اعتقاد دارد حق نزد خداست: «وَنَزَعْنَا مِن کُلِّ اُمَّهٍ شَهِیدًا فَقُلْنَا هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ فَعَلِمُوا اَنَّ الْحَقَّ لِلَّهِ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا کَانُوا یَفْتَرُونَ» ﴿قصص: ۷۵﴾ (واز میان هر امتى گواهى بیرون مى‌کشیم و مى‌گوییم برهان خود را بیاورید پس بدانند که حق از آن خداست و آنچه برمى‏بافتند از دستشان مى‏رود‌)؛ از این آیه به روشنی بر می‌آید که اول: قرآن بین هیچ قومی فرقی قائل نمی‌شود. دوم: مخاطبان خود را دعوت به گفت‌وگو می‌کند. سوم: نشانگر آن است که فرهنگ قرآن، فرهنگ گفت‌وگو است. و چهارم: گفت‌وگوی مورد نظر قرآن، گفت‌وگوی همراه با دلیل و برهان است؛ یعنی سخنی که بر عقل و منطق استوار باشد نه گفت‌وگوی بی اساس و موهوم.
‌گفت‌و‌گو، نقطه مقابل مونولوگ است. در ‌گفت‌و‌گو برخلاف مونولوگ، هر دو طرف به طور مساوی فرصت سخن گفتن دارند. ‌گفت‌و‌گو دو مقدمه لازم دارد: یکی خوب گوش کردن و دیگر استدلال داشتن.یعنی اگر کسی بخواهد ‌گفت‌و‌گو کند، باید ابتدا گوش کردن را یاد بگیرد. واقعیت این است که ما چندان با هنر گوش کردن آشنا نیستیم. اکثر ما وقتی در حال گوش کردن هستیم، در واقع گوش نمی کنیم که استدلال را بشنویم و تجزیه و تحلیل کنیم؛ ما در حالی که ظاهراً گوش می کنیم، در واقع خودمان را برای جواب دادن آماده می کنیم. طرف مقابل هم همین طور! به همین دلیل است که کمتر مشاهده کرده ایم دو نفر بحث کنند و در آخر، یکی بگوید من از حرف های شما متقاعد شدم و از دیدگاه قبلی ام برگشتم و طرق مقابل هم بگوید فلان بخش از استدلال های شما درست بود...اما دومین مقدمه ‌گفت‌و‌گو، استدلال داشتن است. اگر کسی بخواهد در یک فرهنگ ‌گفت‌و‌گومدار زندگی کند، ناگزیر از مجهز شدن به منطق و استدلال است. جامعه‌ای هم که منطقی و استدلال گرا باشد، در همه زمینه‌ها رشد خواهد کرد.


فقدان فرهنگ ‌گفت‌و‌گو خانواده‌ها را از هم می‌پاشد، سیاست را به تنش می کشد، تجارت را کند می سازد، علم را متوقف می کند، دوستی‌ها را آکنده از سوء تفاهم می‌کند، بدگمانی را در همه سطوح از خانواده تا کلان کشور رواج می دهد و...
بی گمان فقدان فرهنگ ‌گفت‌و‌گو، یکی از مهم ترین و اساسی ترین مصائب جامعه ایرانی است که اگر فقط همین یک مورد اصلاح شود، بسیاری از چالش‌ها حل می‌شود.