فاصله برد و باخت میلی متری است یا نجومی؟!

 فاصله برد و باخت، صعود از گروه یا حذف از جام جهانی، بسیاری از اوقات در حد یک تیر دروازه یا چند سانتی متر فاصله مهاجم یا دروازه بان با توپ و گاهی اوقات آفسایدی است که میلی متری تایید یا رد می شود. این حرف ها اصلا به معنای توجیه باخت سه شنبه شب تیم ملی فوتبال کشورمان به آمریکا نیست. اتفاقا این باخت متناسب با وضعیت بازی بود و تیمی که بهتر بازی کرد، برنده شد و البته باید توجه داشت تیم آمریکا با دارا بودن چند بازیکن مطرح در سطح اول فوتبال اروپا در مقایسه با تیم ملی کشورمان که صرفا یک یا دو بازیکن در سطح اول فوتبال اروپا و چند بازیکن در سطوح پایین تر فوتبال باشگاهی اروپا دارد، به لحاظ مهره بهتر بود و روند بازی های قبل هم نشان می داد این تیم در کار دفاعی و هماهنگی گروهی موفق است؛ اما این جا بحث فنی درباره فوتبال نداریم چرا که نگارنده صرفا در سطح یک بیننده فوتبال قرار دارد و تحلیل فنی کار متخصصان است اما این مقدمه، برای رسیدن به حرف دیگری است. فوتبال به عنوان فراگیرترین ورزش و سرگرمی در جهان، یک خصلت دوگانه جالب توجه دارد. از یک سو می تواند بر نشاط ملی و در نتیجه پیشرفت کشور اثر بگذارد و از سوی دیگر تحت تاثیر برنامه ریزی و کارزیربنایی و توسعه ای قرار دارد. نمونه اعلای آن قطر است که از فرصت جام جهانی برای اهداف سیاسی، فرهنگی و حتی اقتصادی خود استفاده کرده است در حالی که از سوی دیگر با سال ها برنامه ریزی و جذب ستاره هایی نظیر ژاوی در لیگ خود، توانست خود را از یک تیم درجه سوم آسیا به یک تیم درجه اول تبدیل کند، اگرچه در جام جهانی ناکام بود و خیلی زود حذف شد اما فوتبال قطر خود را به سطح فوتبال قدرت های اول آسیا نزدیک کرده است. این پیشرفت حاصل کار بلندمدتی است که پس از سال ها هزینه کرد و برنامه ریزی جواب داد. در بسیاری از کشورهای دیگر نیز این تفاوت نسبت به گذشته وجود دارد، با این حال مروری بر وضعیت فوتبال کشورمان نشان می دهد که چگونه با غفلت از برنامه ریزی بلندمدت و گرفتاری در تصمیمات روزمره و تغییرات ناگهانی، فوتبال ملی ما همچنان در جام جهانی درجا می زند. جایی که در فاصله دو جام جهانی 3 مربی متفاوت را تجربه می کنیم و با تیمی پرستاره تر از همه دوره ها باز هم ناکام می مانیم. فوتبال یک تصویر کوچک از واقعیت بزرگ برنامه ریزی و توسعه در کشور است. استعداد ذاتی بازیکنان فوتبال کشورمان و تلاش آن ها موجب می شود تا ستاره ای نظیر طارمی در سطح اول فوتبال اروپا بدرخشد یا تیم ملی کشورمان در دوره های قبلی جام جهانی مقابل غول هایی نظیر آرژانتین، اسپانیا و پرتغال، فارغ از نتیجه، عملکردی قابل قبول به جا بگذارد یا در همین جام پس از شکست سنگین در برابر انگلستان در مسابقه با ولز عملکردی تحسین برانگیز داشته باشد. این استعداد ذاتی و غیرت ملی را می توان به منابع خدادادی و همت جوانان کشور تشبیه کرد که در عرصه ملی توانسته اند با وجود تنگناهایی نظیر تحریم ها و فشارهای سنگین خارجی، برخی پیشرفت های بزرگ را رقم بزنند اما این موفقیت ها منجر به شکل گیری یک روند باثبات و برنامه ریزی شده از توسعه نشده است چرا که برنامه ریزی توسعه در ایران براساس یک الگوی مورد اجماع همه نخبگان و استفاده از همه توان کارشناسی صورت نگرفته بلکه بسیاری از مسئولیت های فنی براساس دخالت های سیاسی و با تغییرات دولت ها دچار تحول شده است. شبیه این مسئله را در سال های اخیر در فوتبال کشورمان هم دیدیم، طی 4 سال 3 رئیس فدراسیون و 3 سرمربی؛ یعنی نظام مدیریت در فوتبال کشور، نظم مشخصی ندارد. خروجی این مسئله را می توان در ناکامی تیم های فوتبال پایه کشور دید که نشان می دهد کار برنامه ریزی شده و اثرگذاری رخ نداده است و بسیاری از ستاره های فوتبال کشور در فرایندی خارج از استعدادیابی باشگاه ها و مربیان رده های پایه توانسته اند در سنین بالاتر توانمندی های خودشان را به فوتبال ملی عرضه کنند. یک برش دیگر از این بی برنامگی را در همین استان خراسان رضوی می توان دید. جایی که با گذشت 4 سال از حضور نماینده فوتبال این استان در جام باشگاه های آسیا، اکنون نه در لیگ برتر و نه در دسته یک که حتی در دسته 2 فوتبال کشور نیز نشانی از فوتبال خراسان نیست. گویی هیچ عزمی برای احیای فوتبال در استانی که ستاره های متعددی را به فوتبال ملی عرضه کرده است، وجود ندارد و حتی در برابر انبوه انتقادها به ضعف متولیان ورزش و فوتبال، هیچ مقام مسئولی در این استان پاسخگو نیست، گویی نمی دانند معجزه فوتبال چگونه می تواند ضمن ایجاد انگیزه و امید در جوانان، بستری برای توسعه و جذب سرمایه شود. در سطحی دیگر شاید برای استان خراسان رضوی در نقشه فوتبالی کشور جایی دیده نشده است البته اگر فوتبال کشور نقشه ای داشته و برنامه بلندمدتی برای آن تدارک دیده شده باشد. در نهایت اگرچه فاصله برد و باخت در یک جام و یک بازی ممکن است آفسایدی سانتی متری یا بدشانسی باشد که توپ را به جای تور دروازه به تیر دروازه می رساند اما در بلندمدت فوتبال با برنامه ای مشخص و برنامه ریزی و توسعه زیرساخت ها به پیش می رود . در بلندمدت شانس و فاصله های سانتی متری موجب موفقیت کشورها در فوتبال، ورزش یا سایر موارد اجتماعی و اقتصادی نمی شود بلکه داشتن برنامه و حضور افراد کارآمد در راس مدیریت های ورزشی می تواند موفقیت را رقم بزند. پرسش این است که فوتبال کشور اکنون وارد مرحله برنامه 4 ساله با هدف به نتیجه رسیدن در جام جهانی 2026 می شود یا تا ماه ها درگیر اختلافات و برکناری یا ثبات رئیس فدراسیون و در نهایت جست و جو برای سرمربی جدید است و روندی فرسایشی از اختلاف و دعوا بر سر فوتبال دوباره در کشور تکرار می شود؟