استقلال خواهی تایوان یک حق قانونی

آرمان امروز|سرويس بين الملل: مساله استقلال تايوان از چين يکي از قديمي ترين پرونده ها در حوزه حقوق بين الملل است که چين با استفاده از قوه قهريه خود همواره اين حق ملت تايوان براي استقلال را سرکوب کرده است. حقي که اکثريت مردم تايوان بر آنتاکيد دارند. نظرسنجي ها نشان مي دهد که اکثر مردم اين جزيره با سياست يک کشور، دو سيستم چين مخالف هستند.
نظرسنجي ها نشان مي دهد که 85.6 درصد از شرکت‌کنندگان مخالف اين سياست دوره دنگ شيائوپينگ، رئيس جمهوري اسبق چين هستند؛ سياستي که هدفش اتحاد مجدد تايوان با چين است. همچنين 77.1 درصد از شرکت‌کنندگان معتقدند که چين نسبت به تايوان رفتار غيردوستانه‌اي دارد، در حالي که 9 درصد مخالف اين را مطرح کردند.
اين نظرسنجي همچنين درباره اظهارات رئيس جمهور تايوان در روز ملي اين جزيره سوال پرسيد. در جريان اين سخنراني او وعده‌هاي متعددي داد که يکي از آن ها مقاومت در برابر نقض حاکميت تايوان بود. حدود 77.1 درصد از ديدگاه‌هاي وي حمايت کرده در حالي که 12.3 درصد مخالف آنها بودند.
در حالي که اکثر مردم تايوان از حفظ اوضاع کنوني به همين شکل که اکنون هست حمايت مي‌کنند، ناسيوناليست‌هاي افراطي در چين ظاهرا خواستار يک حمله فوري به تايوان هستند. اخيرا مطلبي تحت عنوان اتحاد از طريق زور که به صورت آنلاين منتشر شده بود، بيش از 2.3 ميليارد بازديد داشت.


اوايل ماه جاري ميلادي پس از آن که وزارت بازرگاني چين از خانواده‌ها خواست تا مايحتاج خود را ذخيره کنند و به دولت‌هاي محلي دستور داد تا هزينه‌هاي غذا را براي زمستان تثبيت کنند، گمانه‌زني‌ها در مورد يک حمله قريب‌الوقوع عليه تايوان افزايش يافت. امري خلاف قانون که با محکوميت جامعه جهاني همراه شد و چين را از حمله به تايوان بازداشت.
تحولات بحران چين و تايوان را  مي‌توان به شناسايي يا عدم شناسايي تايوان به عنوان يک کشور مستقل از منظر حقوق بين‌الملل ارزيابي کرد. تايوان در نظام حقوق بين ‌الملل جايگاه ثابتي نداشته و حدود  چند دهه داراي وضع نامشخصي بوده است که اينامر بواسطه فشار چين رقم خورده است. جمهوري خلق چين با موجوديت مستقل تايوان رسماً مخالف بوده  و آن را استان ياغي و نا آرام  کشور چين به حساب آورده است. اين مسئله در نظام حقوق بين‌الملل از آن رو داراي اهميت است که با شناسايي توسط ساير دولت ها، کشورها داراي شخصيت بين ‌المللي و الزامات و تعهدات بين ‌المللي مي ‌شوند. شناسايي در نظام حقوق بين ‌الملل عملي است تشريفاتي که به‌ موجب آن دولت‌هاي قديمي وجود يک جامعه سياسي جديد و مستقل را که قادر به رعايت حقوق بين‌الملل است، در سرزمين معيني تصديق و تاييد مي‌کنند و در نتيجه اراده خود را داير بر شناسايي آن، به عنوان عضو جامعه بين ‌المللي اعلام مي ‌دارند. اين اقدام، عمل يک جانبه بين المللي است. تايوان طبق  نظريه اعلامي است که با وجود عناصر فوق، چين حاضر به شناسايي آن به عنوان يک دولت نشده است. از جايي که شناسايي قاعده‌ اي حقوقي است که صرفا به منزله اعلام ورود کشور جديد به صحنه بين المللي، از جانب ساير کشورهاست و مي‌تواند سرآغاز برقراري روابط ديپلماتيک يا انعقاد معاهدات بين ‌المللي باشد. تايوان روابط غير رسمي با تعداد زيادي از کشورهاي ديگر برقرارکرده است.تايوان در تعدادي از سازمان هاي بين المللي شرکت مي کند. به عنوان مثال در سال 2002 به عنوان عضو کامل سازمان تجارت جهان  در کنار چين و در سال 2009 به عنوان ناظر در سازمان بهداشت جهاني حضوريافت.
با توجه به اين که همه اعضاي سازمان ملل متحد به عنوان دولت شناسايي مي شوند، پذيرش و حضور در سازمان ملل متحد را مي ‌توان يکي از اشکال شناسايي يک دولت دانست. البته عضويت در سازمان ملل نيازمند شناسايي از سوي همه کشورهاي عضو سازمان نيست.
عضويت در اين سازمان ملل متحد مانند هر سازمان ديگري داراي شرايطي است که در منشور سازمان ملل آمده است. هر کشوري بايد جهت عضويت در سازمان ملل متحد اکثريت کيفي آراي شوراي امنيت، يعني 9 از 15 را بدست آورد البته به شرطي که هيچ يک از اعضاي دايم وتو نکرده باشند. همچنين بايد دو سوم آراي مجمع عمومي را نيز اخذ کند. با عضويت يک دولت در سازمان ملل، اين دولت مستقل قلمداد شده و از نظر حقوق بين الملل از حمله نظامي محافظت مي شود.
چين در سال 1945 در جامعه بين‌المللي به عنوان يک كشور رسميت يافت و به عنوان يكي از اعضاي دائم شوراي امنيت معرفي شد. مجمع عمومي سازمان ملل با تصويب قطعنامه‌ اي، جمهوري خلق چين را به ‌عنوان نماينده کشور چين به رسميت شناخته و کرسي تايوان در مجمع و شوراي امنيت را به دولت مستقر در سرزمين اصلي منتقل کرد  تايوان از سال 1971 از سازمان ملل اخراج شد  و به ‌دليل مخالفت جمهوري خلق چين با استقلال اين جزيره، برخي از کشورهاي جهان، تايوان را به ‌عنوان يک کشور مستقل به رسميت نمي ‌شناسند. تايوان همواره اصرار به شناسايي خود به عنوان يک کشور داشته، در جريان تلاش خود از سال 1993، هر ساله درخواست عضويت در اين سازمان را مي نمايد و هر بار نيز با رد درخواست سازمان ملل متحد و حمايت از چين مواجه مي شود.
زمان رهايي از حاکميت ژاپن در دوران انتقالي پس از جنگ، مسئله حاکميت بر تايوان به طور رسمي حل و فصل نگرديد و ترجيحات و تمايلات استراتژيک متفقين لزوما قانون مطلوب را ايجاد نمي کند. سازمان ملل تايوان را به عنوان مستعمره ژاپن محسوب نکرد که زمينه رهايي از استعمار از طريق حق تعيين سرنوشت موضوعيت داشته باشد و در عوض اين اجازه را به متفقين داد تا با اعطاي تايوان به چين، پاداش متحد خود در زمان جنگ، يعني جمهوري چين، را پرداخت کرده باشند. قاطبه جمعيت در آن زمان علقه اي با جمهوري چين نداشتند و شامل مردمان بومي آسترونزيايي و ميليون ها نفر از اخلاف ساکنانچيني مي شدند.
استدلال حقوقي جديدتري حاکي از آن است که حتي اگر تايوان از نظر قانوني بخشي از چين باشد، مردم آن اکنون از اين حق برخوردارند تا از حق تعيين سرنوشت «چاره ساز» استفاده کنند. اين حق برخاسته از استقلال 70 ساله دوفاکتو آن ها از سرزمين اصلي، تمايل جدي براي برخورداري از حکمراني مستقل و هويت متمايز آنها است.
مطابق اين نظر مردم تايوان خواهند توانست آزادانه وضعيت خود را نسبت به چين تعيين کنند که اين وضعيت مي تواند شامل حفظ وضعيت موجود، خودمختاري در سرزمين چين، يا استقلال کامل باشد؛ البته به احتمال زياد چين با همه اين موارد مخالفت خواهد کرد. از منظر يک چشم انداز مترقيانه و حقوق بشري، اين طرح يک راه مطلوب به سمت آينده خواهد بود. با اين حال، حق تعيين سرنوشت اساسا به طور سنتي در خصوص مستعمره ها موضوعيت داشته است و لذا اين شکل از توسعه آن از منظر حقوقي چالش برانگيز است.
اگر تايوان بنا داشته باشد که در آينده اعلام استقلال کند، موفقيت آن در تبديل شدن به يک کشور بسته به آن است که آيا تايوان مي تواند بر سرزمين و مردم خود، صرف نظر از سرزمين اصلي چين، اعمال کنترل کند و اينکه آيا جامعه بين المللي چنين امري را مورد پذيرش قرار خواهد داد يا خير. کوزوو نمونه اي از يک موجوديتي است که همچنان در مسير فرايند جدايي از يوگسلاوي سابق است و تقريبا بيش از نيمي از ساير کشورها آن را به رسميت شناخته اند. مسيري که مشخصا پيش روي ملت تايوان نيز قرار دارد و چين چاره اي جز پذيرش خواسته ملت تايوان ندارد.