نظم جدید جهانی؛ محور سیاست‌گذاری‌های جدید منطقه‌ای در غرب آسیا

ثمانه اکوان: سومین اجلاس گفت‌وگوی تهران با موضوع گفت‌وگوهای منطقه‌ای در بین همسایگان ایران، روز گذشته با حضور وزیر امور خارجه و مشاور عالی‌ رهبر معظم انقلاب در امور خارجی برگزار شد. در این اجلاس ‌جز مسؤولان سیاست خارجی کشورهای منطقه، روسای اندیشکده‌های روابط خارجی در این کشورها گرد هم آمدند تا درباره وضعیت امنیتی آینده منطقه با یکدیگر به بحث و گفت‌وگو بنشینند. ‌غیر از مواضع رسمی حسین امیرعبداللهیان و کمال خرازی، وزیر امور خارجه و مشاور روابط خارجی رهبر انقلاب که بازتاب زیادی در رسانه‌های داخلی و خارجی داشت، یکی از مهم‌ترین پنل‌های این اجلاس، پنل «بازاندیشی امنیت در منطقه غرب آسیا و خلیج‌فارس» بود که با استقبال زیاد میهمانان خارجی برگزار شد. نکته جالب ‌توجه در این نشست و در سخنرانی تمام مدعوان که از چهره‌های آکادمیک کشورهای منطقه هستند، توجه این کشورها و دغدغه‌شان نسبت به «نظم جدید جهانی» بود. شاید محققان روابط بین‌الملل و رسانه‌ها در ایران بر این عقیده باشند مباحث مربوط به افول آمریکا، ایجاد نظم جدید جهانی و تلاش کشورها برای بازآفرینی نقش خود در جهان جدید، مسائلی ایرانی باشد که تنها در رسانه‌ها یا محافل آکادمیک ایران دنبال می‌شود اما نگاهی به سخنرانی مدعوان این نشست نشان می‌دهد این دگرگونی‌های جهانی، اتفاقاً موضوع روز بسیاری از کشورهای منطقه و جهان است. جنگ اوکراین و صف‌آرایی جبهه غرب در مقابل روسیه، جنگ تجاری و رقابت‌های اقتصادی ایالات متحده با چین که احتمالا تا مرز درگیری نظامی نیز پیش برود و در عین حال سیاست «نگاه به شرق» از مهم‌ترین مولفه‌های نظم جدید جهانی بر پایه یک نظام چند قطبی خواهد بود. سخنرانان از عراق و کویت و قطر گرفته تا اتیوپی و مصر و افغانستان و اردن، بر این عقیده بودند نظم جدید جهان که مبتنی بر نظامی چندقطبی است، مدتی است شکل‌ گرفته و در حال نمایش دادن خود در عرصه جهانی است. با وجود اینکه اختلاف‌نظرهایی در بین سخنرانان درباره میزان ظهور این نظم جدید در منطقه وجود داشت اما تقریباً همگی بر این عقیده بودند کشورهای منطقه باید خود را برای این نظم جدید آماده کنند. برخی صاحبنظران بر این عقیده‌اند نظم جدید، فرصت‌های بی‌بدیلی در اختیار کشورهای منطقه قرار می‌دهد که با همکاری‌های چندجانبه و چندجانبه‌گرای بین‌المللی، خود را از زیر بار استعمار و امپریالیسم آمریکایی و غربی که قرن‌هاست کشورهای منطقه را درگیر خود کرده، نجات دهند. این نوع تفکر بدین معنی است که کشورهای منطقه از نظر امنیتی باید به دنبال ایجاد امنیت در داخل محیط منطقه‌ای خود با کمک گرفتن از ابزار گفت‌وگوی مستقیم بین دولت‌ها و در عین ‌حال همکاری منطقه‌ای برای مواجهه با این نظم جدید باشند. رها شدن از شر نیروهای بیگانه‌ای که برای منطقه و کشورهایش تصمیم‌گیری می‌کنند و امنیت هر کدام را به امنیت منافع خود در دنیا و منطقه گره می‌زنند، یکی از مهم‌ترین مولفه‌های رفتار کشورها در مقابل نظم جدید جهانی باید باشد. Regionalism یا «منطقه‌گرایی» از این منظر، واژه کلیدی متون سخنرانی تعداد زیادی از کارشناسان روابط خارجی کشورهای منطقه بود. برخی مانند نماینده یک اندیشکده کویتی، بر این عقیده بودند امنیت در منطقه را باید در ۳ سطح «امنیت داخلی کشورها با برقراری دموکراسی»، «امنیت منطقه‌ای کشورها در تعامل با همسایگان‌شان» و «امنیت دیکته‌شده از سوی کشورهای غربی» دانست که اگر چه ۲ مورد اول می‌تواند بر قدرت کشورها و هم‌افزایی‌شان در محیط بین‌الملل بیفزاید ولی مورد سوم در طول چند قرن گذشته نشان داده جز جنگ و خونریزی و استعمار با خود نتیجه دیگری همراه نداشته است. بر این مبنا کشورهای منطقه باید با ایجاد گفت‌وگوی مستقیم و بدون واسطه با یکدیگر، زمینه درک مسائل و مشکلات منطقه‌ای را فراهم کرده و به‌ صورت تفکر بین‌الاذهانی، سعی در درک یکدیگر با تمام ویژگی‌های قدرت نظامی، سیاسی و اقتصادی‌شان داشته باشند. از همین رو بود که نمایندگان اندیشکده‌های مختلف در منطقه، از ایران و عربستان خواستند اختلافات خود را با مذاکره مستقیم و بدون واسطه‌گری اروپا یا آمریکا کنار بگذارند و اجازه ندهند کشورهای غربی بهانه‌ای برای اختلاف‌افکنی در منطقه داشته باشند. مذاکره غیرمستقیم، مشکلی است که باعث شده کشورهایی مانند آمریکا همچنان حق خود بدانند در منطقه حضور داشته و در هر برهه زمانی، به لشکرکشی به منطقه غرب آسیا به‌ عنوان یک گزینه «غیرقابل‌اجتناب و منطقی» بیندیشند. «عادل عبدالمهدی»، نخست‌وزیر پیشین عراق به مساله جالب ‌توجهی در وضعیت فعلی جامعه جهانی و آینده نظم جدید اشاره کرد و آن تغییر و انتقال مرکز ثقل جهانی به سمت کشورهایی است که خود در طول تاریخ مستعمره دیگر کشورهای غربی و اروپایی بوده‌اند. وی در این باره از هندوستان، برزیل، چین، ایران، مصر و عراق یاد کرد که با گذر زمان توانسته‌اند از کشورهای استعمار شده، به کشورهایی تبدیل شوند که حالا می‌توانند با صراحت بگویند در مرکز ثقل جهان و امور بین‌المللی قرار دارند. این کشورها بر این اساس سعی می‌کنند با ایجاد سازمان‌های همکاری‌های اقتصادی و سیاسی مانند شانگهای و بریکس، خود را به قدرت‌های نوظهور اقتصادی و حتی سیاسی و نظامی تبدیل کنند. بر این اساس به نظر می‌رسد تنها راه رسیدن به امنیت برای این کشورها در طول دوره جهش خود، تکیه‌ بر چندجانبه‌گرایی و پس زدن هرگونه یک‌جانبه‌گرایی در عرصه بین‌الملل باشد. وزیر خارجه نیکاراگوئه که کشور خود را همسایه و دوست ایران – با وجود فاصله جغرافیایی زیاد- می‌دانست نیز تأکید کرد دنیا به‌ صورت واقعی در انتظار نظم جدید جهانی است و نظم فعلی تنها به خاطر زیاده‌خواهی‌های غرب و از کار انداختن عملکرد و موجودیت بی‌طرف سازمان ملل زیر سؤال رفته است. وی معتقد است اگر جامعه بین‌الملل و سازمان ملل می‌توانستند به وظایف خود عمل کنند و به بازیچه‌ای در دستان آمریکا تبدیل نمی‌شدند، حالا دنیا به دنبال نظم جدید نبود. وی بیشتر هم گفت و اشاره کرد ماجرای افول آمریکا، امری بدیهی و محرز است و کشورهای مختلف در تمام نقاط دنیا باید در انتظار ایجاد نظم جدید در دنیا باشند؛ نظمی که این بار بیشتر منطقه‌ای است تا جهانی و باعث بروز و ظهور قدرت‌های منطقه‌ای فراوانی در اقصی نقاط دنیا می‌شود. با این‌حال سؤال جالب ‌توجهی که نماینده یک اندیشکده اردنی در این جلسه بیان کرد، این بود: آیا منطقه غرب آسیا آمادگی مواجهه با نظم جدید جهانی را دارد؟ و آیا برنامه‌ای برای ادامه حیات در این نظم جدید دارد؟ وی با اشاره به اتفاقاتی که در هر دوره گذار به نظم جدید بین‌المللی برای کشورهای منطقه افتاده است، گفت در هر دوره جدید، به یکی از کشورهای منطقه حمله نظامی شد. در دوران گذار از جنگ دوم جهانی و آغاز شکل‌گیری نظم دوقطبی در جهان، اسرائیل دست‌درازی به سرزمین‌های فلسطینیان را با حمایت کشورهای غربی بویژه انگلستان آغاز کرد و با گذر از جنگ سرد و رسیدن به نظام تک‌قطبی به ریاست ایالات‌متحده، عراق تحت اشغال قرار گرفت و حالا معلوم نیست اگر کشورهای منطقه برنامه‌ای برای حضور و نقش‌آفرینی فعال در نظم جدید جهانی نداشته باشند، کدام کشور به قربانی نظم جدید جهانی تبدیل خواهد شد. نکته محوری دیگر در سخنرانی‌های تخصصی نشست بعدازظهر مجمع گفت‌وگوهای تهران، اشاره نمایندگان تعدادی از اندیشکده‌های عربی به ماجرای تلاش عربستان و کشورهای عرب منطقه برای تأمین امنیت خود با برقراری رابطه با رژیم صهیونیستی بود. کارشناسان بر این عقیده بودند «رژیم صهیونیستی منبع اولیه تولید چالش امنیتی در منطقه برای تمام کشورها بوده و هست» و نمی‌توان انتظار داشت منبع تولید چالش، بتواند تضمین‌کننده امنیت تعدادی از کشورهایی باشد که به دلایل امنیتی خواهان ایجاد رابطه با اسرائیل هستند. همان‌طور که از پیش نیز بارها در رسانه‌های بین‌المللی ذکر شده بود، عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی، آن هم زمانی که این رژیم در مسائل داخلی به سمت فاشیسم و آپارتاید پیش می‌رود و در خارج از مرزهای اشغالی نیز به دنبال تفرقه‌افکنی برای ادامه حیات نامشروع خود است، نمی‌تواند امنیت مدنظر کشورهای منطقه را تأمین کند. کشورهای منطقه نمی‌توانند براحتی به سبب دیکته روسای جمهور آمریکا، به سمت عادی‌سازی روابط خود با رژیم صهیونیستی بروند و به‌ گونه‌ای این روابط را برنامه‌ریزی و تنظیم کنند که هیچ توجهی به مساله فلسطین و نوع مواجهه و رویارویی ارتش اشغالگر صهیونیستی با مردم در غزه و کرانه باختری یا حتی داخل سرزمین‌های اشغالی نداشته باشند. این مسائل شاید در وهله فعلی بتواند برخی منافع سیاسی دولت‌ها در منطقه را تأمین کند اما در درازمدت به ‌احتمال ‌زیاد با رویارویی مردم با همین دولت‌ها ختم خواهد شد؛ مساله‌ای که بروز و ظهور آن در جام‌جهانی 2022 قطر بخوبی نمایان شد.