سردار صداقت

رها عبداللهی: «افکار عمومی» از مهم‌ترین مؤلفه‌هایی است که حاکمان، چه در جوامع دموکراتیک و چه غیردموکراتیک، ناچارند در سیاست‌گذاری‌ها به اقناع آن التفات کنند. حاکمیتی که بتواند افکار عمومی را به منزله داور و وجدان جمعی نسبت به سیاست‌هایش اقناع کرده و همراهی‌اش را به دست آورد، بسیار سعادتمند خواهد بود؛ چرا که هم به انسجام و همبستگی اجتماعی بیشتری دست می‌یابد و هم قدرت نرمش بالا می‌رود. افکار عمومی معمولا نسبت به اموری که در زندگی اجتماعی ملموس‌تر است، حساسیت بیشتری نشان می‌دهد. سیاست‌های برون‌مرزی یک نظام سیاسی ظاهرا ارتباط مستقیمی با زندگی مردم ندارد اما آنجا که افکار عمومی به آن سمت رود که یک سیاست برون‌مرزی را در تضاد با امنیت اقتصادی و حتی جانی خود قلمداد کند و توجیهی برای آن نیابد، آنگاه امنیت روانی جامعه متأثر می‌شود و نیاز است نسبت به آن بین حاکمیت و جامعه مفاهمه صورت گیرد و حاکمیت در یک فضای نرم‌افزاری و فرهنگی، افکار عمومی را اقناع کند.  * افکار عمومی ایرانیان چگونه سیاست‌های برون‌مرزی نظام را پذیرفت؟ با شروع حرکت ماشین جنگی ویرانگر داعش در سوریه و رسانه‌ای شدن فعالیت‌های مستشاری ایران در جنگ با تروریست‌ها در ابتدای دهه 90، انتشار اخبار نادرست و تحلیل‌های جهت‌دار علیه سپاه به اوج رسید؛ به‌گونه‌ای که حتی مدافعان فداکار و مظلوم حرم را بی‌هیچ شرمی مدافعان اسد می‌نامیدند. این فضا لزوم تبیین هر چه بیشتر و تلاش برای اقناع و همراهی افکار عمومی داخلی و جواب دادن به سوالات و شبهات جامعه را بیشتر می‌کرد. مانند این سوالات که نیروهای نظامی ما در سوریه چه می‌کنند؟ و آیا این مردم ایران هستند که دارند هزینه ابقای حکومت اسد را می‌دهند؟ این سوالات اگرچه بیشتر از طرف بوقچی‌های ملکه انگلیس و آل‌سعود به جامعه پمپاژ و در فضای مجازی وایرال می‌شد اما به خاطر گیرایی آن در بین برخی اقشار جامعه، چالشی بود که نظام ناچار باید فعالانه با آن برخورد می‌کرد؛ در غیر این صورت در جبهه جنگ نرم شکست سختی می‌خورد.  چنین فضایی موجب شکل‌گیری این تحلیل می‌شد که حداقل بخش قابل توجهی از افکار عمومی ایرانیان در نقطه مقابل تفکر مقاومت و اقدامات سپاه در فرامرزها قرار دارد. اما همین مردم دی‌ماه 98 پس از شهادت سردار سلیمانی، در بدرقه او تشییعی 25 میلیونی برگزار کردند. مقایسه فضای غالب بر جامعه در ابتدای دهه 90 با فضای دی‌ماه 98 و موج حداکثری همراهی، همدلی و قدردانی با مجری راهبردی سیاست‌های منطقه‌ای جمهوری اسلامی، از وجود متغیرهایی در افکار عمومی جامعه ایرانی خبر می‌دهد که در قامت بلند قهرمان ملی ایرانیان، سردار سلیمانی تبلور یافته است.  آن حضور گسترده، تحلیل‌های قبلی را از خاصیت تهی کرد و نشان داد غالبا در فضای خلأ ذهنی اتفاق افتاده یا استقرای ناقصی از روی ظاهر بوده است. رسانه‌های معاند با امواج خروشان جمعیت ده‌ها میلیونی مردم ایران مواجه بودند که در فقدان عامل شماره یک راهبردهای منطقه‌ای نظام به تکاپو افتاده‌اند. اگرچه ابتدا در تلاشی عبث این واقعه را به پروپاگاندای حاکمیت یا اجبار دولت(!) نسبت دادند اما هرگز نتوانستند از ابراز تعجب خود طفره بروند یا از عهده تحلیل ابعاد این حضور عظیم بربیایند. چنانکه مقام معظم رهبری نیز فرمودند، تشییع سردار، ژنرال‌های جنگ نرم استکبار را متحیر کرد. آنان می‌دیدند بعد از از میان برداشتن سد بزرگی مثل سلیمانی، سد بلندتری از افکار عمومی ایرانیان را در مقابل دارند.  * فرمانده‌ای پیروز، کاریزمایی موفق کاریزما جذابیتی انفرادی است که اثری جمعی دارد. فرد دارای کاریزما به قدرت اقناع و همراهی جامعه دست می‌یابد. رسیدن به این جایگاه نه یک اتفاق که یک روند است. ویژگی‌های بسیاری در سردار سلیمانی از او کاریزمایی قدرتمند در جلب همراهی و همدلی جامعه ایرانی ساخته بود و مردمی را که القا می‌شد نتوانسته‌اند با حاکمیت درباره فعالیت‌های برون‌مرزی‌اش به مفاهمه برسند و همواره پذیرای شایعات و نقدهای دور از واقع نسبت به مقاومت بودند مجذوب مرد شماره یک مقاومت کرد. توجه به این ویژگی‌ها کمک می‌کند الگوی موفق اقناع افکار عمومی جامعه را که لازمه توفیق در حکمرانی است، استخراج، تبیین و تکثیر کنیم. یکی از این خصوصیات صداقت بود.  مقام معظم رهبری در دیدار اخیر خانواده و اعضای ستاد بزرگداشت سردار سلیمانی، صداقت را از صفات سردار سلیمانی دانستند. یکی از مهم‌ترین عواملی که به سردار سلیمانی کاریزما یا قدرت اقناع می‌داد، تحقق وعده صادق نابودی داعش بود. صداقت سنگ‌بنای اقناع است. بزرگ‌ترین مانع و مشکل در مناسبات و روابط انسان‌ها، کژی و ناراستی و دروغ است. دروغ به‌طورکلی زمینه‌ها و مبانی شکل‌گیری اقناع را تضعیف و سپس تخریب می‌کند.  سردار سلیمانی در شرایطی که آمریکایی‌ها به عنوان رأس ائتلاف بین‌المللی علیه داعش، با اطمینان می‌گفتند شکست و نابودی کامل داعش 30 سال زمان می‌برد، در کنگره بزرگداشت شهدای گیلان پشت تریبون می‌رود و با قاطعیت وعده می‌دهد کمتر از 3 ماه دیگر پایان حکومت داعش در این کره خاکی خواهد بود. این وعده البته کمتر از ۲ ماه بعد یعنی آبان‌ماه 96 محقق شد و موجی از شادی را در دل ملت‌های منطقه به وجود آورد. شاید بیش از نابودی داعش، شیرینی وفای به عهد سردار بود که کام ایرانیان را شیرین کرد و احساس قدرت و عزت‌شان را در دنیا بالاتر برد.