منع علم‌آموزی دختران «صد عن سبیل‌الله» است

    اسلام چه نگاهی نسبت به بحث آموزش مخصوصاً بر اساس جنسیت دارد؟ تعلیم و تربیت یکی از شئون دعوت انبیا است. همه انبیای الهی آمده‌اند برای اینکه انسان‌ها را تربیت کنند. این تربیت نیازمند یک مقدمه‌ای به نام تعلیم است و این تعلیم بایستگی‌ها و شایستگی‌های زندگی است، مورد خطاب این تعلیم هم همه آحاد بشری است؛ یعنی همه انسان‌ها مورد توجه آن هستند و دعوت انبیا مانند دعوت پیامبر اسلام دعوتی جهانی است که همه زنان و مردان و همه انسان‌ها را در طول تاریخ شامل می‌شود. هر کسی در طول تاریخ لبیک بگوید و اجابت کند، خداوند متعال او را مسلم خطاب کرده و بر هر مسلمانی هم واجب است که یاد بگیرد. یک حدیث معروفی از پیامبر بزرگوارمان داریم که فرمودند «طلب العلم فریضه علی کل مسلم و مسلمه» یعنی طلب علم بر هر زن و مرد مسلمانی واجب است نه‌تن‌ها بر هر زن و مرد مسلمانی واجب است بلکه در هر کجای عالم به این علم دست پیدا کند، ضرورت دارد که آن را یاد بگیرد که روایت بعدی هست که فرمودند «اطلبوا العلم ولو بالصین» یعنی اگر به چین هم قرار باشد سفر کنید و راه دور و درازی هم بروید تا یاد بگیرید لازم است که این یاد گرفتن را پی بگیرید.  نکته دیگر این است که در کنار این احادیث، اسلام آموزش را هم به شکل مداوم می‌بیند، حتی آموزش را هم مقطعی نمی‌بیند که دوره ابتدایی، راهنمایی، دبیرستان یا دانشگاه را خواندید، تمام شد می‌فرماید «اطلبوا العلم من المهد الى اللحد» یعنی از گهواره تا گور دانش بجویید، به این معنا که هر روز دانش‌های جدید می‌آید و هر روز ما پا به روزگار پسین می‌گذاریم؛ در همین روزگاری که نسبت به روزگار قبل الان به لحاظ علم، تکنولوژی، فناوری، دانش و بینش طرقی پیدا کرده ما هم باید پا به پای روزگار جلو برویم و دانش‌های جدید را یاد بگیریم.  پس طلب دانش در اسلام واجب است، پاسخگویی به دعوت انبیا است و دعوت انبیا را که پذیرفتیم، بر هر زن و مرد مسلمان، در هر کجای عالم و در هر سنی که باشیم، واجب است.    این علمی که اسلام می‌گوید، فقط علم دینی است؟ علم یعنی کشف حقایق عالم، علم برداشتن پرده از روی حقایق عالم است. حقایق عالم هم در هستی، هم در نظام تکوین و هم در نظام تشریع است. اگر کسی علم قرآن کریم را یاد بگیرد تا تفسیر کند، کلام خدا را تفسیر کرده‌است و اگر دانش یاد بگیرد نظام هستی کوه، دشت، سنگ، آسمان و مانند این‌ها را تفسیر کند یا معدن استخراج کند یا در مورد روابط علمی عالم چیزی بیاموزد، هم فعل خداوند را تفسیر می‌کند؛ یعنی یک مهندس، پزشک، جراح یا یک کسی که در مورد نظام هستی، علوم طبیعی و تجربی تحقیق و مطالعه می‌کند، چون عالم مخلوق و فعل خداوند است، تفسیر آن هم تفسیر فعل خداوند است. آن کسی که قرآن تفسیر می‌کند، قول خدا را تفسیر می‌کند. آن کسی که نظام آفرینش را کشف می‌کند، فعل خدا را تفسیر می‌کند.  هر چیزی که در زندگی انسان ضرورت دارد که رفع حوائج کند، یادگرفتن آن لازم است و هر چیزی که پرده از حقایق عالم بردارد، علم است، بنابراین قرآن یا اسلام نگفته علم فقط مثلاً حدیث و روایت است، علم یعنی هر آن چیزی را که در زندگی شما به دردتان خواهد خورد، یاد بگیرید. پیامبر کسانی را می‌فرستادند نقاط مختلف تا بروند تکنولوژی‌ها و صنعت جدید یاد بگیرند و برای جامعه اسلامی بیاورند. در جامعه اسلامی هر چیزی را که استقلال امت اسلام به آن بستگی دارد باید یاد بگیریم که جامعه اسلامی و دینی توسری خور و محتاج دیگران نباشد و در عین حال برای التذاذ فردی که کنجکاوی فردی و حس پرسشگری فردی ما را هم پاسخ بدهد و ما بخواهیم حقایق را در این پدیده‌های جهان کشف کنیم هم علم است.  شاید چیزی باشد که الان برای جامعه ضرورت نداشته‌باشد، ولی من خودم حس می‌کنم که باید بروم دنبال آن و یک چیزی را تحقیق کنم، اساساً بسیاری از اتفاقات همین‌طوری از حساسیت افراد متولد می‌شود. این هم علم است و اسلام آن را نقد نکرده‌است، فقط آن چیزی که در اسلام از آن انتقاد شده علم لاینفع است؛ یعنی علمی که سودمند نیست، آدم را مشغول می‌کند و به شکلی برای انسان غفلت می‌افزاید و فایده‌ای در آن نیست؛ مثلاً الان یک نفر بگوید من می‌خواهم یاد بگیرم تعداد پله‌هایی که در فلان کوه نصب کرده‌اند چه تعداد است یا مثلاً از خانه ما تا میدان آزادی چند قدم است، این علم مفید نیست، دانستنش برای انسان لذت دارد ولی مفید نیست که انسان وقتش را صرف آن کند، ولی علمی که در زندگی به درد ما می‌خورد، ضرورت دارد یاد بگیریم.  در مجموع یک عده هستند، فهم دین ندارند و نگاه منفی هم دارند، اسلام را جنسیتی می‌کنند، در حالی که براساس روایت پیامبر بر هر زن و مرد مسلمان علم آموزی واجب است، هم بر مرد مسلمان و هم بر زن مسلمان واجب است علم بیاموزد.  با وجود همه این اصراری که پیامبر اسلام و دین اسلام نسبت به علم آموزی دارند، یک عده‌ای این علم آموزی را تعبیر به نوعی تنبلی می‌کنند.  نه‌تن‌ها علم تنبلی نیست، بلکه علم از قضا انسان را وادار می‌کند که تلاش خود را بیشتر کند. تنبلی کردن یعنی چه! دانش آموختن مقدمه این است که آدم همان نتیجه و ثمر دانش را در خدمت مردم قرار دهد. بله بعضی از دانش‌ها هستند که در زمانی که ما اشتغال به آن داریم باید شغل دوم نداشته باشیم، مثلاً الان در دانشگاه‌ها در تحصیلات تکمیلی می‌گویند وقتی دوره دکتری یا فوق لیسانس می‌خوانید تمام وقت دیگر جایی نباشید، چون آن زمان دیگر وقت برای درس نمی‌گذارید. این یک حرف دیگر است، نه اینکه تنبلی باشد، بلکه می‌گوید الان چهار سال، شش سال یا ۱۰ سال باید محکم تمام حواست به آموختن متمرکز باشد تا وقتی که تمام کردی بتوانی به جامعه خدمت کنی، ولی تو اگر استعدادت را دو، سه سویه و تقسیم کنی به اطراف مختلف خوب و به موقع یاد نمی‌گیری. این تنبلی نیست بلکه این عین برنامه‌ریزی است که بعضی‌ها در دوره تحصیلات خاص باید تمام وقت مبادرت به دانش آموختن کنند.    نظر اسلام در خصوص اینکه عده‌ای با وجود همه تأکیدات به علم آموزی، فرزندان و مخصوصاً دختران را از آن منع کنند، چیست؟ اساساً علم آموختن ضرورت است، البته یک موقع است که خلاف شرعی مانند اختلال زن و مرد اتفاق می‌افتد و آن چیزی که می‌خواهند یاد بدهند یا محل‌هایی که آموزش داده می‌شود به مصلحت عمومی خانواده نیست یا مصلحت اجتماعی آن فرزند نیست و دختر و پسر بودن هم در مورد این تفاوتی ندارد؛ مثلاً یک زمانی مسیونر‌های مذهبی در کشور ما مدرسه اقلیت‌های دینی تأسیس می‌کردند و بچه مسلمانان را در آنجا تربیت مسیحی می‌دادند. خب برخی از پدر و مادر‌ها یا علما می‌گفتند در این مدرسه‌ها درس نخوانید نه اینکه علم یاد نگیرید. از سوی دیگر بعضی از افراد نیز کج‌فهمی‌هایی دارند که این هم اختصاص به اسلام ندارد و در مسیحیت هم همین معنا قبل از رنسانس بوده برخی از افراد مانند طالبان و این نوع گروه‌های قشری و مرتجع مدرسه را دوست ندارند، ولی وقتی با همین‌ها هم صحبت می‌شود، می‌گویند ما فضای عمومی را مناسب حال دختران نمی‌دانیم و باید این‌ها بروند در محیط خاصی آموزش ببینند که این هم در شرایط فعلی جامعه صحیح نیست و باید دختران و پسران بروند در دانشگاه درس بخوانند و از طرف دیگر ضوابط اعتقادی و فرهنگی خودشان را هم رعایت کنید، ولی این دلیلی نیست که علم‌آموزی بچه‌ها را متوقف و از مدرسه یا دانشگاه رفتن بچه‌ها جلوگیری کنیم.  رفتاری که عده‌ای در جلوگیری از علم آموزی انجام می‌دهند، از نظر من به عنوان یک طلبه و کارشناس مسائل دینی، اسلامی فکر کردن نیست و این برداشت غلطی از آموزه‌های دینی است.    اسلام جلوگیری از علم آموزی دختران را کیفر یا گناه نمی‌داند؟ اگر علم آموزی ما را به خداشناسی نزدیک کند و موجب شود نیاز‌های جامعه خود را حل کنیم، جلوگیری از آن «صد عن سبیل‌الله» و بستن راه خداست.    بعد از انقلاب طبیعتاً تحولاتی در نظام آموزشی کشور اتفاق افتاده‌است، چقدر این علم آموزی در نظام اسلامی پیشرفت کرده‌است؟ شما آمار‌های سال ۱۳۵۵ را ببینید در زمانی که کشور ما ۳۰ میلیون جمعیت داشت تنها ۴۶ درصد از زنان کشور ما دارای تحصیلات بودند و سواد داشتند و مردان ما هم ۵۴ درصد سواد داشتند، این هم که می‌گویم سواد به معنای دانشگاه رفتن هم نبود، چون در سال ۱۳۵۷ فقط ۳۲۷ هزار نفر از مردم کشور ما تحصیلات بالاتر از دیپلم داشتند یعنی از ۳۰ میلیون جمعیت چند صدهزار نفر تحصیلات دانشگاهی در کل کشور داشتند و بقیه افرادی که می‌گویم باسواد بودند به غیر از آن ۳۲۷ هزار نفر است، بقیه همه زیر‌دیپلم و تحصیلات ابتدایی داشتند. حالا ببینید بعد از انقلاب دانشگاه‌ها و مدارس ما چه مقدار هستند، جمعیت باسواد ما چقدر رشد کرده‌است. الان ۹۲ درصد از جمعیت کشور ما باسواد هستند و ۸۹ درصد از جمعیت دختران ما را دختران باسواد تشکیل می‌دهند که نشان دو و سه برابر شدن جمعیت باسواد کشور است. دانشگاه‌ها قبل از انقلاب کی به این اندازه دختر دیده‌بود! ولی الان در بسیاری از رشته‌ها حتی دختر‌ها دو برابر پسر‌ها قبولی دارند.    یکی از انتقادات هم همین است که می‌گویند ما دختران را به سمت آموزش و مخصوصاً مدارج عالی علمی برده و آن‌ها را از زندگی خانوادگی بازداشته‌ایم. چه مقدار این انتقاد واقعی است؟ احتمال دارد برنامه‌ریزی‌های آموزشی ما کمتر منجر به بهتر شدن سبک زندگی شده‌باشد یا اینکه دانش مفیدی نبوده‌است. در این خصوص برنامه نویس‌های آموزشی باید بیایند در حوزه برنامه‌نویسی تجدیدنظر کنند و ببینند نیاز‌های آتی کشور چه هست و بچه‌ها را به آن رشته‌ها سوق دهند که نیاز فوری میدان زندگی است. البته این بحث درباره اسلام نیست، بحث این برنامه‌ریزی است وگرنه اسلام می‌گوید زندگی خود را با علم اداره کنید. حالا یک برنامه‌ریز در کشور با دقت برنامه‌ریزی می‌کند، یکی هم نمی‌کند. اگر ما آمایش سرزمینی داشتیم می‌دانستیم که مثلاً ماما، پزشک، جراح، معمار و کشاورز چقدر نیاز داریم. این مسائل آمایش سرزمینی می‌خواهد در برنامه‌های پنج ساله احصا و این موارد را به دانشگاه‌ها و آموزش وپرورش اعلام کنند تا براساس آن جذب داشته باشند.