«سیاست» در خدمت «اخلاق» باشد

آرمان امروز، گروه سياسي: سياست را در هر دامنه‌اي درنظر بگيريم، نمي‌توان آن را خارج از دايرة اخلاقي، تنظيم و اعمال کرد. تحقق سياست يکي از اصولي است که به هموار شدن زمينه‌ها و پذيرش و مقبوليت عمومي نيازمند است. هرچند رضايت هيچ‌گاه نمي‌تواند به‌شکل مطلق و صددرصد حاصل آيد ولي، دارا بودن حداقلي از آن براي امکان‌پذير کردن اجراي تصميمات لازم است. اخلاق و فضاي اخلاقي در هر جامعه‌اي را مي‌توان به مثابة فضاي زيستي آن جامعه در نظر گرفت که کيفيت آن، بر چگونگي شبکة روابط در نظام اجتماعي تاثير مستقيم دارد. معيارهايي که براي معنا و تفسير روابط در نظر گرفته مي‌شود و کنش‌هاي فردي و اجتماعي را سمت‌وسو مي‌بخشد، از مهم‌ترين عناصري به‌شمار مي‌آيند که در هر نوع کنش‌گري سياسي، الزامي محسوب مي‌شود. از اين ‌رو بحث رابطة اخلاق و سياست را بايد به قدمت حيات جمعي بشر محاسبه کنيم.
اين موضوع نشان دهنده دغدغة بشر براي بهبود شرايط زيست اجتماعي خودش است که در طول زمان دستخوش تغييرات بسياري شده است. ميل به «سعادت»، «خوشبختي»، «خير اعلا و فضيلت همواره در مباحث فلسفي»، «اجتماعي» و «سياسي»، «هم زيستي اجتماعي» و ... مطرح بوده است. البته با معاني و افق‌هاي متفاوت بايد آنها را بررسي کرد. به‌عبارت‌ديگر، تغيير در اهداف، آرمان‌ها و نشانه‌گذاري بشر در خصوص بايسته‌هاي زندگي، سبب تغيير در برداشت‌ها و تعيين احکام صحيح زندگي آن‌گونه که بايد باشد مي‌گردد. باتوجه به اين موضوع فهم و درک از زندگي آن‌گونه که وجود دارد، دگرگون خواهد شد. ناگفته نماند که هر قدرت سياسي پس از شکل‌گيري با آسيب‌هاي مختلفي از جمله «آسيب‌هاي اخلاق سياسي» مواجه مي‌شود. مسئولان هر حکومتي ، به همان ميزان که از منصب و اختيارات و امکانات حکومتي، برخوردارند؛ در معرض انواع آفات و آسيب‌ها نيز قرار دارند.
فاصله اخلاق از سياست نشانه فساد است
«رسول منتجب‌نيا»، سياستمدار و استاد فقه و حقوق در پاسخ به اين سوال که چرا اخلاق سياسي را لازمه يک حکمراني مطلوب جامعه مي‌دانند، به خبرنگار «آرمان امروز» مي‌گويد: «در ابتدا بايد به اين موضوع اشاره کنيم که اخلاق آن چيزي است که باعث ارزشمند شدن انسان مي‌شود. انسان در چهارچوب اخلاقي معيارها و ملاک‌هاي خود و جامعه را ارتقا مي‌دهد مانند «عدالت»، «انصاف»، «بخشش» و ... . توجه داشته باشيد که سياست يک علم و مهارت محسوب مي‌شود که به چگونگي مديريت «خود»، «خانواده»، «جامعه» و ... مروبط مي‌شود. مشخص است فردي که به درجه يک سياستمدار مي‌رسد بايد اخلاق را در دستور کار قرار دهد. در برخي از تئوري‌هاي غربي مي‌بينيم که به کنار گذاشتن اخلاق در سياست تاکيد دارند ولي آنچه در خوانش سياستمداري مي‌توانيم مشاهده کنيم اخلاق و سياست در تضاد با يکديگر نسيتند. در واقع بايد اين دو را تکميل کننده يکديگر بدانيم. با اين حال در تعبير اسلامي مي‌توانيم اهميت اخلاق را به‌خوبي درک کنيم. «قرآن کريم» يکي از خصوصيات مومنان واقعي را داشتن اخلاق اسلامي در اوج قدرت مي‌داند. اميرالمومنين هم در نهج‌البلاغه بر اين موضوع تاکيد دارند که رعايت اخلاق توسط سياستمدارن يکي از دلايل دوام و استمرار حکومت محسوب مي‌شود. در خوانش علي (ع) از حکمراني به خوبي مي‌توانيم درک کنيم که بهترين سياست‌، عدالت محوري توسط سياستمدارن است. توجه داشته باشيد آن چيزي که باعث مي‌شود يک سياستمدار اخلاق را براي رسيدن به خواسته‌هاي حزبي و جبهه‌اي زير پا بگذارد نشانه‌هاي وسوسه‌هاي شيطان است که فرد را در مسير غير اخلاقي قرار خواهد داد. همانطور که اشاره کرديم موضوعات اخلاقي بايد در راس امور قرار بگيرد به‌عنوان مثال بايد به موضوع امربه‌معروف و نهي از منکر در جامعه کنوني ايران اشاره‌اي داشته باشيم. ما نمي‌توانيم بگوييم که براي نهي از منکر اصول اخلاقي را کنار بگذاريم و به‌نوعي با شهروندان بدحجاب برخورد کنيم که حوادث ناگواري رخ دهد. ابتدا بايد منکر را به خوبي بشناسيم و در چارچوب‌هاي اخلاقي، جامعه را در مسير درست قرار دهيم. اگر بخواهيم سياست را از اخلاق جدا کنيم قطعا در مسير ظلم و فساد گام خواهيم برداشت. رعايت اخلاق در سياست به اين دليل اهميت دارد که اگر بخواهيم اين دو را جدا کنيم با جامعه فريب‌خورد و بي اعتماد روبه‌رو خواهيم شد. در انتها بايد بر اين موضوع تاکيد کنيم که سياست و اخلاق ذاتا در يک قالب قرار مي‌گيرند.»


اخلاق سياسي «ماکياولي» جاي «سعدي» را گرفته است
«امير دبيري مهر»، استاد دانشگاه و جامعه شناس سياسي با تاکيد بر اينکه فرهنگ ايراني-اسلامي منابع خوبي براي الگو برداري سياستمداران در حوزه اخلاق سياسي محسوب مي‌شود ولي آنچه اکنون مي‌بينيم به تئوري حکمراني«برناردو دِ ماکياولي»، فيلسوف فرانسوي نزديکتر است، به خبرنگار «آرمان امروز» مي‌گويد: «موضوع اخلاق سياسي و موضوعات مروبط به آن در جامعه و نظام حکم‌راني ايران همواره محجور و مغفول مانده است.
در اين مورد بايد بگوييم که به‌طور کلي در مورد رفتارشناسي اخلاقي در جامعه، چالش جدي وجود دارد که اخلاق سياسي هم در اين چهارچوب قرار مي‌گيرد. آنچه در سپهر سياسي ايران جا افتاده است، رابطه‌اي با آموزه‌هاي اخلاق ايراني اسلامي ندارد و بايد بگوييم که يک خوانش ماکياولي از اخلاق سياسي جا افتاده است که تحت هر شرايطي بايد به مقاصد حزبي، جناحي و ... رسيد حتي با زيرپا گذاشت اخلاق. همين موضوع باعث مي‌شود که بگوييم اخلاق انساني ناديده‌ گرفته مي‌شود. توجه داشته باشيد که همواره سياست بايد در خدمت اخلاق باشد ولي به دليل خوانشي که در ايران وجود دارد برعکس اين موضوع را مشاهده مي‌کنيم.
بايد بگوييم که جامعه ايراني همواره به دليل اينکه اخلاق در جامعه اهميتي ندارد، گزيده شده است. هنگامي که مي‌بينيم سياستمداران ايراني براي حمايت از دولت و مجلسي که مورد نظرشان است در هر شرايطي حمايت مي‌کنند و در اين مسير بعضا اخلاق پا مي‌گذارند، بايد آنان را پيرو مکتب ماکياولي بدانيم. همين طورسعي در پنهان کاري دارند بايد بگوييم که رد پايي از اخلاق سياسي وجود ندارد. ما در فرهنگ ايراني گنجينه‌اي مانند «سعدي» داريم که توانسته در منظومه‌‎‍‌اي بي‌‎نظير موارد اخلاقي را به سياستمداران گوشزد کند. در اين مورد بايد بگوييم که عدم رعايت اخلاق سياسي دو طيف عمده را در بر مي‌گيرد. طيفي که سواد و دانش و فهم اخلاق سياسي را ندارند و بدون توجه به اين موضوع بر مسند سياسي حضور دارند و در طيف دوم هم افرادي را مشاهده مي‌کنيم که با علم بر اينکه بايد اخلاق سياسي را رعايت کنند ولي به دليل همان شهوت قدرت اخلاق را کنار مي‌زنند.»