«نهی از منکر» آری «نفرت پراکنی» هرگز

منطق اسلام با تکلیف‌گرایی بدون توجه به نتیجه هم‌خوانی ندارد برای شناخت «معروف» و «منکر»، هیئت‌های مذهبی باید قرآنی شوند   جواد نوائیان رودسری – امر به معروف و نهی از منکر، فریضه‌ای ثابت و غیرقابل تغییر در آموزه‌های اسلامی است؛ فریضه‌ای که باید آن را، اساس و قوامِ حیاتِ جامعه اسلامی بدانیم. با این حال، در انجام این فریضه بزرگ الهی، گاه اعمال سلیقه‌ها و برخی رفتارهای نامتعارف، اسباب نقد و حتی هتک حرمت نسبت به اصل و اساس آن را فراهم می‌کند. واقعه‌ای که به «ماست‌پاشی» معروف شد و برای رسانه‌های معاند خوراک تبلیغاتی گسترده‌ای فراهم کرد، نمونه‌ای از این اعمال سلیقه‌های نامتعارف و نابجا بود؛ اعمال سلیقه‌ای که فرجام ناخوشایندی در پی داشت. وقوع این رویداد، ضرورت بازخوانی مبانی امر به معروف و نهی از منکر در اسلام و توجه به نکات مهم و اساسی مربوط به آن را برای همه مؤمنان به شرع انور، نشان داد. به همین دلیل، در گفت‌وگو با حجت‌الاسلام والمسلمین محمدجواد نظافت، عضو شورای عالی حوزه علمیه مشهد و استاد برجسته اخلاق، به مرور این مبانی و نکات پرداختیم؛ گفت‌وگویی صریح که برای پیوستگی مطالب، از انتشار سوالات آن صرف نظر کردیم. آن‌چه در ادامه می‌خوانید، مشروح پاسخ‌های استاد نظافت به پرسش‌های خراسان است.     در باب اهمیت امر به معروف و نهی از منکر امر به معروف و نهی از منکر در تعالیم اسلامی جایگاه ویژه‌ای دارد. در اهمیت این فریضه، همین بس که امیرمؤمنان(ع) می‌فرماید: «وَمَا أَعْمَالُ الْبِرِّ کُلُّهَا وَالْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللهِ، عِنْدَ الاَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ، إِلاَّ کَنَفْثَة فِی بَحْر لُجِّیٍّ» (حکمت 374) در مقام تشبیه، همه نیکی‌ها، حتی جهاد در راه خدا، مقابل امر به معروف و نهی از منکر، مانند یک مشت آب است در برابر یک دریای موّاج. به این دلیل که امر به معروف و نهی از منکر زیربنای پیاده شدن دین در جامعه است. دیگر این‌که این فریضه، مصالح عمومی جامعه را تضمین و تأمین می‌کند؛ ربطی به جناح و گروه هم ندارد، مصالح همه را در بر می‌گیرد. امام علی(ع) در این‌باره می‌فرماید: «وَالاَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةً لِلْعَوَامِّ» (حکمت 252) مصلحت همه جامعه در گرو اجرای این فریضه است و اگر انجام نشود، اراذل و اوباش بر مردم مسلط می‌شوند؛ یعنی از تبعات سنگین و سخت انجام نشدن فریضه امر به معروف و نهی از منکر، تسلط اوباش و اراذل بر جامعه است. امام(ع) می‌فرماید که بعد از این اتفاق، صدای مردم به آسمان بلند می‌شود، از خدا می‌خواهند که آن ها را از دست این اراذل نجات بدهد، اما دعای آن ها مستجاب نمی‌شود زیرا این وضعیت، نتیجه عمل خود آن هاست. از سوی دیگر، آن‌چه که در ادامه به عنوان نکات یا چالش‌هایی در حوزه امر به معروف و نهی از منکر مطرح می‌کنیم، به معنای ترویج بی‌تفاوتی در این قضیه نیست؛ هدف ما این است که آمر به معروف و ناهی از منکر، لوازم را بداند و بعد، در این شرایط بغرنج و خاص، به درستی و آگاهانه عمل کند و اسباب خسارت و آسیب به دین و نظام نشود. در ادامه نکاتی را در این زمینه عرض خواهیم کرد. نکته نخست: چالش تغییر ارزش‌ها یکی از بزرگ ترین موانع پیش روی انجام صحیح فریضه امر به معروف و نهی از منکر، تغییر ارزش‌هاست؛ منظور این است که مفهوم معروف‌ها و منکرها در ذهنیت عموم مردم تغییر کند. معروف اصلی همان است که از سوی خداوند تعیین و توسط رسول خدا(ص) ابلاغ شده‌است؛ منتها در این بین، گاهی این مفهوم در ذهنیت مردم تغییر می‌کند، بالا و پایین می‌شود و با اصل خودش فاصله می‌گیرد که خطرناک است و باید آن را یکی از موانع اصلی امر به معروف و نهی از منکر بدانیم. امام علی(ع) وقتی می‌خواهد درباره شرایط آینده با مردم صحبت و در واقع آینده را برای آن ها پیش‌بینی کند، می‌فرماید: «سَیَأْتِی عَلَیْکُمْ مِنْ بَعْدِی زَمَانٌ لَیْسَ فِیهِ شَیْءٌ أَخْفَى مِنَ الْحَقِّ، وَلاَ أَظْهَرَ مِنَ الْبَاطِلِ، وَلاَ أَکْثَرَ مِنَ الْکَذِبِ عَلَى اللهِ وَرَسُولِهِ» (خطبه 147) زمانی فراخواهد رسید که حق، بسیار مخفی و باطل، بسیار آشکار و دروغ بستن بر خدا و پیامبرش نزد مردم زیاد می‌شود؛ بعد اضافه می‌کند که در میان مردم چیزی ناشناخته‌تر از معروف و شناخته‌شده‌تر از منکر نخواهد بود. یعنی شرایطی درست می‌شود که در آن معروف‌ها تغییر می‌کند؛ این شرایط، شرایط بسیار سختی برای امر به معروف و نهی از منکر است. چون قرار است «اَمر» کنی، یک اَمرِ استعلایی و استیلایی. طرف قرار است برود به کسی که منکر خدا را انجام می‌دهد، تشر بزند که نکن! خب، وقتی که او این منکر را منکر نمی‌داند و بلکه ممکن است آن را معروف هم فرض ‌کند، در برابر آمر می‌ایستد، مقاومت می‌کند و حتی گاهی باورش این است که آمر دارد به منکر اَمر می‌کند. با این وضعیت، کار امر به معروف و نهی از منکر گره خواهد خورد. امیر مؤمنان در خطبه 88 نهج‌البلاغه، ضمن شرح شرایط دشواری که با آن روبه‌روست، می‌فرماید: «الْمَعْرُوفُ فِیهِمْ مَا عَرَفُوا، وَالْمُنْکَرُ عِنْدَهُمْ مَا أَنْکَرُوا»؛ این‌ها معروف را همان چیزی که خودشان فکر می‌کنند، می‌دانند و منکر را هم همین‌طور؛ چیزی را در ذهنیت خودشان، با میل خودشان معروف و منکر فرض می‌کنند. ببینید، این مسئله مهمی است؛ این‌طوری هر کس به رأی و نظر خودش عمل می‌کند و می‌شود امام خودش! بخشی از مصیبت امروز جامعه ما همین است؛ این‌که همه از یک تعریف پیروی نمی‌کنند و تازه برخی از آن هایی هم که فکر می‌کنند مثلاً آمر به معروف و ناهی از منکر هستند، تعریف دقیق و درستی از معروف و منکر ندارند و خودشان دردسرساز هستند و مشکل‌آفرین. توجه به قرآن می‌تواند تا حد زیادی این مشکل را برطرف کند. یکی از آسیب‌های هیئت های مذهب ما همین است؛ ما در جلسه‌های قرآن چنین آسیب‌هایی را کمتر می‌بینیم. در هیئت‌ها آن‌چه غلبه دارد احساس است. باید بچه‌ هیئتی‌های قرآنی یا قرآنی‌های هیئتی داشته‌باشیم و به این مسئله، توجه کنیم. بنابراین باید برای ارشاد و تعلیم و شناساندن معروف‌ها، از جمله حجاب، تلاش کرد و آن را به عنوان معروف جا انداخت.  نکته دوم: دردسر «معروف ناشناسان» یکی از موانعی که بر سر راه انجام فریضه امر به معروف و نهی از منکر قرار دارد، کسانی هستند که می‌خواهند آمر به معروف و ناهی از منکر باشند، اما نه معروف را می‌شناسند، نه منکر را و نه اصلاً روش این کار را بلدند. افرادی هم که دلسوزان واقعی جامعه و آگاه به این امور هستند، چون ارزش‌ها و مفاهیم در جامعه و نزد همین افرادی که فکر می‌کنند آمر و ناهی هستند، تغییر کرده‌است، منزوی می‌شوند، کسی به حرف‌های آن ها توجه نمی‌کند و در نتیجه، کار می‌افتد به دست همین افرادی که هیچ نمی‌دانند. امیرمؤمنان(ع) در خطبه 32 چه زیبا می‌فرماید که «أَیُّهَا النَّاسُ، إِنَّا قَدْ أَصْبَحْنَا فِی دَهْر عَنُود، وَزَمَن کَنُود، یُعَدُّ فِیهِ الُمحْسِنُ مُسِیئاً ... »؛ ای مردم! ما در روزگاری زندگی می‌کنیم که روزگار منحرف و ناسپاسی است؛ آدم‌های خوب و شایسته و نیکوکار را، گناهکار و متهم فرض می‌کنند و ستمگران هر روز بر سرکشی خودشان اضافه می‌کنند. کِی این اتفاق می‌افتد؟ زمانی که ارزش‌ها تغییر کرده و مفهوم منکر و معروف، متغیر شده‌است. مردم نگاه می‌کنند ببینند آن‌چه می‌گویی با سلیقه و رأی آن‌ها مطابقت دارد یا نه؟! اگر داشت، تو آدم خوبی هستی و در غیر این صورت، خیر! از آن طرف، ما با مشکل آدم‌های «معروف ناشناس» هم روبه‌رو هستیم. این‌ها مصداق سخن امام علی(ع) در خطبه 154 نهج‌البلاغه هستند؛ حضرت می‌فرماید: «فَإِنَّ الْعَامِلَ بِغَیْرِ عِلْم کَالسَّائِرِ عَلَى غَیْرِ طَرِیق»، این عاملان بدون دانش، مانند کسانی هستند که حرکت می‌کنند، اما در جاده راه نمی‌روند! چنین آدمی، هر چه جلوتر برود، از مقصد دورتر می‌شود. این هم دردسر بزرگی است که کار دست آدم‌هایی بیفتد که به قول سعدی، جای کعبه، به ترکستان می‌رسند! آدم‌هایی که اتفاقاً شور دارند، اما آگاهی‌شان کامل نیست و بیش از آن‌که کار راه بیندازند، معضل هستند. امیرمؤمنان(ع) در یکی از حکمت‌های نهج‌البلاغه می‌فرماید: «قَصَمَ ظَهْرِی رَجُلاَنِ عَالِمٌ مُتَهَتِّکٌ وَ جَاهِلٌ مُتَنَسِّکٌ»؛ دو گروه کمر مرا شکستند؛ این‌ها ظاهراً خودی‌ هستند، حضرت نمی‌فرماید «معاویه»، می‌فرماید «جَاهِلٌ مُتَنَسِّکٌ»، یعنی نادانی که شور مذهبی دارد، احساساتش خیلی بالاست ولی با اساس و منظومه دین آشنا نیست. او فقط متنسّک است، متنسّک یعنی کسی که به ظواهر مذهبی پایبندی زیادی دارد. البته این پایبندی در جای خودش خیلی خوب است، ولی دین که فقط این ظواهر نیست. اگر دین را مثل یک ساختمان فرض کنید، این ظواهر می‌شود لامپ و لوستر آن، ابتدا باید پایه و اسکلت را محکم کرد. این گروه، یعنی افراد نادانِ پرشور، این پایه محکم را ندارند، از نقشه جامع دین چیزی نمی‌دانند. از آن طرف، «عَالِمٌ مُتَهَتِّکٌ» هم معضل بزرگی است؛ این‌ها عده‌ای هستند که آگاه اند اما تقوا ندارند، سیاست‌باز هستند، دنبال منافع خودشان می‌روند، به مصالح اجتماع فکر نمی‌کنند و به هر موضوعی، از دریچه منافع خودشان می‌نگرند. این‌ها هم معضل بزرگی هستند. نکته سوم: زمان‌شناسی در موضوع امر به معروف و نهی از منکر، زمان‌شناسی یک اصل بسیار مهم است؛ هم مهم و هم پیچیده. شما باید بدانید که در حال حاضر تکلیف چیست؟ این‌که تشخیص بدهیم باید از میان معروف‌ها، سراغ کدام‌یک برویم، کار ساده‌ای نیست، واقعاً پیچیده‌است. از امام صادق(ع) روایتی داریم که می‌فرماید: «العالِمُ بِزَمانِهِ لا تَهجُمُ عَلَیهِ اللَّوابِس»؛ از آن روایت‌های کلیدی است، مخصوصاً برای عرصه اَمر به معروف و نهی از منکر، کسی که آگاه به زمانه خودش، یعنی زمان‌شناس باشد، فضای جامعه را بشناسد و مشکلاتِ روز را بداند، در معرض هجوم شبهات قرار نمی‌گیرد. یعنی اگر کسی دین را بشناسد و تقوا هم داشته‌باشد، ولی زمان‌شناس نباشد، در تشخیص گیج می‌شود، گیر می‌کند. گاهی دشمن می‌آید و نقشه‌ای را طراحی می‌کند که به نظام اسلامی ضربه بزند، برنامه دقیق دارد، یک برنامه پیچیده که روی آن کار شده‌است، این‌جا زمان‌شناسی به کار مؤمن می‌آید؛ باید آرایش میدان را بشناسد و این امر، با شناخت زمان خودش، ممکن می‌شود. آدم زمان‌شناس، رفتار توام با عقلانیت دارد؛ به پیامدهای اعمال و تصمیماتش فکر می‌کند. آدم زمان‌شناس، دشمن‌شناس هم هست، ارزش‌های حاکم بر جامعه را هم می‌شناسد، با افکار مردم آشناست و می‌داند آن ها چه ذهنیتی دارند. به همین دلیل، هنگام بروز رویدادها و تزاحم‌ها، تصمیم دقیق می‌گیرد و نمی‌گذارد دشمن نقشه‌اش را عملی و از این موقعیت سوء استفاده کند. نکته چهارم: اهمیت توجه به نتیجه آدم عاقل به دنبال کاری که نتیجه ندارد، نمی‌رود. بحثی پیچیده در میان برخی مذهبی‌ها وجود دارد که می‌گویند ما تکلیف‌گرا هستیم و به نتیجه کاری نداریم. اما نظر اسلام این نیست. اتفاقاً اسلام می‌گوید نتیجه‌گرا باش، اما اگر با تدبیرِ درست پیش رفتی و به نتیجه نرسیدی، دلت قرص و محکم باشد که تو، به تکلیفت عمل کرده‌ای. اما وقتی که قرار است به تکلیفت عمل کنی، بدون تدبیر و تفکر در نتیجه، اصلاً نمی‌شود، نمی‌توانی؛ مثلاً در صحنه نبرد، همین‌جوری بزنی به خط و بعد بگویی به تکلیف عمل می‌کنی! این که نمی‌شود. در روایت داریم که «إذا أردتَّ أنْ تفعَلَ أمرًا فَتَدَبَّرْ عاقِبَتَهُ»؛ وقتی اراده انجام کاری را داشتی، به عاقبتش فکر کن. تکلیف ما این است که با انتخاب نقشه و راهبرد مناسب، به دنبال گرفتن نتیجه باشیم. شهید سلیمانی چطور عمل می‌کرد؟ عقلش را به کار می‌گرفت، مشورت می‌کرد، تاکتیک مناسب جنگی را بر می‌گزید تا به پیروزی برسد. حالا اگر این وسط، طرح به سرانجام مدنظر هم نمی‌رسید، می‌گفت ما مأمور به انجام وظیفه هستیم؛ کدام وظیفه؟! وظیفه‌ای که طی آن و در مقام طراحی، نتیجه را مدّ نظر قرار داده باشیم؛ این‌جا اگر شهید بشویم یا پیروزی به دست بیاید، «إِحدَى الحُسنَیَینِ» (توبه - 52) است. بگذارید مثال دیگری بزنم؛ امام حسین(ع) برای پیروزی جنگید و نه شهادت. آن‌حضرت تلاش کرد در جنگ پیروز شود. روز عاشورا، امام(ع) دقیق‌ترین آرایش جنگی را داشت و به همین دلیل، با وجود کمی نفرات، طول کشید تا دشمن بتواند بر سیدالشهدا(ع) و یارانش غلبه کند. وقتی آن نقشه که بر اساس کسب نتیجه طراحی شده‌بود، به سرانجام نرسید، امام(ع) هم فرمود که به رضای الهی راضی است. امر به معروف و نهی از منکر هم همین است. باید دید این کاری که انجام می‌دهی، جواب می‌دهد یا نه؟ نکته پنجم: تحبیب و ارشاد؛ راهبرد‌های مغفول مانده اشاره کردیم که هنگام امر به معروف و نهی از منکر، باید به مسئله مفهوم معروف و منکر در ذهن فرد مقابل توجه داشته‌باشیم. اگر معروف ما، معروف او نباشد، این گفتن چیزی را درست نمی‌کند. این‌جا باید مقدمات را رعایت کرد. چرا به جای «اَمر»، ابتدا به سراغ ارشاد نرویم. کسی که امر به معروف می‌کند، باید مقدمات اَمر را رعایت کند. شما اگر به دنبال امر به حجاب هستید، باید آن را تحبیب کنید؛ یعنی چه؟ یعنی محبت حجاب را در دل‌ها بیندازید. این می‌شود مقدمه اَمر. به یک نفر می‌گویند برو روی پشت‌بام و فلان کار را انجام بده؛ او می‌رود و نردبان می‌گذارد؛ به وی تشر می‌زنند که مگر نگفتیم برو بالای پشت‌بام! او می‌گوید: خب این کار هم بخشی از همان اقدام است. تحبیب و ارشاد مثل همان نردبان است. باید قدم به قدم پیش رفت. اَمر از موضع بالا انجام می‌شود؛ جایی کاربرد دارد که همه به یک مبانی مشترکی اعتقاد دارند. اهل مسجد، به یک مبانی مشخصی معتقدند، آن‌جا وقتی قرار به اَمر باشد، می‌توان با تکیه بر همین مبانی اعتقادی مشترک، کار را انجام داد؛ اما وقتی کسی آن مبانی را قبول ندارد، تکلیف چیست؟ باید گام به گام پیش رفت. اسلام برای اعمال و از جمله امر به معروف و نهی از منکر، یک سِیر را در نظر گرفته‌است. برخی از این آمران به معروف و ناهیان از منکر، با این سِیر آشنا نیستند، از روان‌شناسی و جامعه‌شناسی در این زمینه بی‌بهره‌اند و منظومه کلی دین را نمی‌شناسند. فرد ابتدا باید دین را بپذیرد و قبول کند که اموری مانند حجاب، به نفع خودِ اوست. باید مراحل تربیتی لازم را طی کند. وقتی آن فرد بی‌اطلاع می‌خواهد امر به معروف و نهی از منکر کند، می‌رود و با وجود این‌که می‌داند احتمال درگیری است، ظرف ماست را به سر یک نفر می‌کوبد و بعد، کار می‌افتد دست دشمن؛ فیلم آن می‌رود آن سر دنیا و می‌شود آن‌چه نباید بشود. ببینید دشمن با این قضیه «ماست‌پاشی» چه هجمه‌ای را علیه امر به معروف و نهی از منکر ترتیب داد؟ اصلاً دشمن منتظر چنین موقعیتی است که تو به او پاسِ گُل بدهی. چند لحظه به این مسئله فکر کن که اگر شما امر به معروف کردی و به نفرت از حجاب افزودی، آیا کارت با روحِ فریضه امر به معروف و نهی از منکر سازگار است؟ تو نفرت درست کردی؛ حال آن‌که هدف ما محبوب شدن حجاب است. باید حواسمان باشد که ضرر اعمال ما، به یک جا محدود نمی‌شود. دامن همه را می‌گیرد. ما نباید باعث خجالت مکتب اهل‌بیت(ع) باشیم، باید برای این مکتب زینت و زیور شویم. کسانی را که در جامعه شاهد عمل ما هستند، نباید منزجر و متنفر کنیم؛ عمل شما دامن اسلام و اهل‌بیت(ع) را می‌گیرد و تو، همین عده‌ای را که در فضای بینابین قرار دارند، هُل می‌دهی به سمت دشمن و بر سوءتفاهم‌ها دامن می‌زنی. آیا بهتر نبود به جای «اَمر»، اگر از دستمان بر می‌آید، ارشاد، تحبیب و تشویق کنیم؟ نمی‌شود اول محبت کرد تا دل طرف مقابل نرم بشود؟ شما دوست داری این دختر خانم ارشاد بشود یا نه؟ دلت برای او می‌سوزد یا نه؟ خب او تربیت شده همین مدارس ماست، پای همین سینما و تلویزیون ما نشسته و تربیت شده که برخی از بازیگرانی که در آن مطرح شدند و معروف، نه فقط به حجاب اهمیت نمی‌دهند، بلکه حتی نماز نمی‌خوانند! ادبیات ما را ندارند! حالا چشم باز کرده‌ای و می‌بینی که شرایط خوب نیست، می‌خواهی کاری انجام بدهی، می‌روی و با رفتارت نفرت ایجاد می‌کنی و بخشی از مردم را هُل می‌دهی سمت دشمن؟! این کار درستی نیست.حاج قاسم چه ادبیات زیبایی در این مورد داشت؛ می‌گفت که همان دختری که حجابش کامل نیست هم، دختر ماست. این نکته‌ای است که نباید فراموش کنیم. نکته ششم: دو صد گفته چون نیم کردار نیست! در امر به معروف و نهی از منکر، کار عملی، بسیار مهم‌تر از کار لسانی و زبانی است؛ آیا در روایت نخوانده‌اید که امام صادق(ع) می‌فرماید: «کونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَیرِ أَلْسِنَتِکمْ»؟ (کافی، ج2، ص78) وقتی سوءتفاهم بالا می‌گیرد و زیاد می‌شود، عمل خیلی مهم است. شما اگر در محله خودت، در میان مردم، رفتار خوب و خداپسندانه داشته‌باشی، معتمد و محل احترام مردم می‌شوی و آن‌وقت، هنگامی که امر به معروف یا نهی از منکر می‌کنی، حرفتان را قبول می‌کنند؛ هر چند که عمل، هنوز مقدمه‌ است و اگر قرار باشد وارد فریضه امر به معروف و نهی از منکر بشوید، باید یادتان باشد که رسول‌خدا(ص) فرمود: «کَلِّمَ اَلنَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ» (کافی، ج1، ص23) شما با زبانی که طرف متوجه بشود، باید منافع حجاب را برای وی بازگو کنید و با همه نمی‌توان با یک ادبیات سخن گفت. باید مردم قدر و فایده این اقدام شما را بفهمند و بدانند. نکته هفتم: مخاطب‌شناسی در امر به معروف و نهی از منکر، باید مخاطب را شناخت. او در چه فضایی قرار دارد؟ خیلی وقت‌ها ما به این موضوع مهم توجه نمی‌کنیم. امیرمؤمنان(ع) می‌فرماید: «مَنْ أَسْرَعَ إِلَى النَّاسِ بِمَا یَکْرَهُونَ، قَالُوا فِیهِ بِمَالاَ یَعْلَمُونَ» (حکمت 35) اگر می‌خواهی چیزی را به مردم بگویی که خوششان نمی‌آید، تند نرو؛ تحمل را بالا ببر. همه آدم‌ها احترام را دوست دارند، اول باید طرف بداند که تو خیر او را می‌خواهی و دوستش داری. از روی دلسوزی حرفی می‌زنی. از خودِ او بَدَت نمی‌آید، از کارش بیزاری. این خیلی اثرش بیشتر است تا آن‌که کاسه ماست را روی سر مردم خالی کنی! امام(ع) می‌فرماید که اگر تند بروی، مردم درباره تو چیزهایی را می‌گویند که نمی‌دانند، یعنی به تو تهمت خواهند زد. قوم لوط مرتکب عمل زشتی می‌شدند، ببینید پیامبر آن ها با این عمل چگونه برخورد می‌کند –الحمدلله، ساحت جامعه ما از این بلایا مصون است؛ اما از آن جهت که در مثل مناقشه نیست، عرض می‌کنم - در قرآن‌کریم، خداوند وقتی داستان قوم لوط(ع) را روایت می‌کند، از زبان آن پیامبر الهی درباره عمل قوم وی می‌فرماید: «إِنِّی لِعَمَلِکُمْ مِنَ الْقَالِینَ»؛ (شعرا - 168) من دشمن عمل شما هستم، نه خودِ شما. من خیر و صلاح شما را می‌خواهم.