شرح مظلومیت های امیرمومنان(ع) به روایت امام بلاغت

جواد نوائیان رودسری – نهج‌البلاغه، پس از قرآن کریم، دومین شناسنامه شیعه است؛ گردآوری ادیبانه‌ای از برجسته‌ترین خطبه‌ها، نامه‌ها و کلمات قصار و حکمت‌آمیز مولی‌الموحدین، امیرالمؤمنین، امام علی(ع). سطر سطر این کتاب ارزشمند، مشحون از اندرزها، درس‌ها و نیز، روایت‌های غم‌باری است که می‌تواند برخی از زوایای سیره و شخصیت سترگ وصیّ رسول‌خدا(ص) را پیش روی مخاطبان قرار دهد. از این رو، نهج‌البلاغه، گنجینه‌ای ارزشمند برای بشریت است که نمی‌توان روی آن قیمتی گذاشت و برایش بهایی تعیین کرد. در ایام پرمحنت شهادتِ امیرمؤمنان(ع) و در روزهای یادآوری مظلومیت آن امام همام، به سراغ استاد قیس بهجت العطار رفتیم، مصحح نامدار و عالی‌قدر نهج‌البلاغه که سال‌هاست وقت و توان خود را صرف تصحیح و شناخت بهتر این اثر کرده‌است و آشنایی فوق‌العاده‌ای با نسخه‌های قدیمی و کمتر دیده شده این کتاب سترگ و نیز آثار ادبی مربوط به زندگی و زمانه امام علی(ع) دارد تا در کنار آشنایی بیشتر با نهج‌البلاغه، درباره آن بخش از معارف و گزارش‌های موجود در این کتاب که کمتر مورد توجه قرار گرفته‌است، بیشتر بدانیم. آن‌چه در پی می‌آید، مشروح این مصاحبه است.   پرسش نخست من، دو بخش دارد. شما سال‌هاست که روی نسخه‌های خطی و قدیمی نهج‌البلاغه تحقیق می‌کنید. اولاً بفرمایید که تنوع این نسخه‌ها از نظر استناد و شیوه ضبط چگونه است؟ ثانیاً، برخی معتقدند به دلیل توجه ادبی شریف رضی به محتوای نهج‌البلاغه، شاید بهتر باشد برای شناخت سیره و اندیشه امیرمؤمنان(ع) به سراغ آثار روایی دیگر برویم. نظر شما در این‌باره چیست؟ نهج‌البلاغه، بی‌تردید، شناسنامه شیعه بعد از قرآن است. البته همان‌طور که شما هم اشاره کردید، تمام کلام امیرمؤمنان(ع) محدود به نهج‌البلاغه نیست. شریف رضی در جمع‌آوری نهج‌البلاغه، به دنبال بخش‌هایی از کلام امام علی(ع) بود که بلاغت بیشتری نسبت به بقیه داشته باشد؛ وگرنه، مجموعه روایاتی که از امیرمؤمنان(ع) به دست ما رسیده است، اگر در قالب کتاب باشد، بیش از 10 جلدِ بزرگ خواهد شد؛ اما درباره نسخه‌های قدیمی نهج‌البلاغه، باید بگویم که چیزی بین 400 تا 500 نسخه قدیمی از این کتاب سترگ وجود دارد که از میان آن‌ها، حدود 60 نسخه، از نظر جایگاه مطالعاتی و تحقیقاتی، مهم است. بعد از تألیف نهج‌البلاغه، به دلیل وجود روایات مربوط به مبحث امامت و این‌که برخی افرادِ پیرو دیگر مذاهب اسلامی آن‌ها را بر نمی‌تابیدند، مخالفت‌هایی با اصالت آن شد؛ یعنی بعضی مدعی شدند که روایات جمع شده توسط شریف رضی، استناد لازم را ندارد. البته این فقط یک ادعاست و بسیاری از بزرگان اهل‌سنت، حتی در دوره معاصر، افرادی مانند صبحی صالح و محمد عبده، این ایراد را وارد ندانسته‌اند. منتها، این دیدگاه روی برخی از محققان شیعه تأثیر گذاشته و آن‌ها را واداشته است که برای مطالعه کلام امیرمؤمنان(ع)، به سراغ منابع دیگری بروند و به این ترتیب، نهج‌البلاغه تا مدت‌ها مغفول بماند. به همین دلیل است که اعتقاد دارم باید درباره این کتاب شریف تحقیق کرد، نسخه‌ها را مطابقت داد و در امر تصحیح آن کوشا بود. از میان آن 60 نسخه‌ای که اشاره کردم، به اعتقاد من، 20 نسخه برجسته‌تر از دیگر نسخه‌هاست. تا به حال چهار نسخه را بررسی و درباره آن تحقیق کرده‌ام که همگی به نقل از علی بن محمد بن سَکّون است.   دلیل خاصی دارد که به نهج‌البلاغه ابن‌سَکّون توجه بیشتری داشتید؟ بله؛ ابن‌سَکّون یکی از ادبای بزرگ شیعه در قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجری است؛ او در سال 606ق درگذشت. ابن‌سکّون ادیب بسیار بزرگی است و به همین دلیل، برای ضبط نهج‌البلاغه، روش خاص و ویژه‌ای دارد. البته کار او محدود به نهج‌البلاغه نیست و از ابن‌سکّون، ضبط آثاری مانند صحیفه سجادیه، امالی شیخ صدوق، مختصر مصباح متهجّد و... نیز در دسترس است. او آثار ادبی شیعه را ضبط و نگهداری می‌کرد و چون خودش ادیبی زبردست بود، به وجوه مختلف بلاغت و اهمیت آن در ضبط آثار، توجه و عنایت خاصی داشت. من از نسخه‌های قدیمی مربوط به ابن‌سکّون، چهار نسخه را بررسی کردم و از دیگر نسخه‌ها، دو تا را؛ در مجموع شش نسخه شد. غیر از این‌ها، در نظر دارم هر نسخه‌ای را که از قرن پنجم و ششم هجری بیابم، در تصحیح‌های بعدی وارد کنم.   این تطبیق و بررسی دقیق چه فوایدی دارد؟ منظورم این است که وجه تفاوت میان نسخه‌های مختلف در کجاست؟ آیا اختلافاتی که در میان آن‌ها وجود دارد، بنیادین است؟ تفاوت در میان نسخه‌های نهج‌البلاغه، در بیشتر مواقع، ظریف و جزئی، اما تأثیرگذار است و اگر کسی بر اصول و قواعد بلاغت و همچنین ساختار زبان عربی تسلط نداشته باشد و نیز تاریخ و کلام را نداند، شاید متوجه این تفاوت‌ها نشود. اجازه بدهید این تفاوت‌های جزئی را با ذکر مثالی روشن کنم. در حکمت 190 نهج‌البلاغه، با تصحیح صبحی صالح می‌خوانید: «واعجباه! أتکونُ الخلافة بالصَّحابة و القَرابة؟»؛ یعنی جای شگفتی است که مقام خلافت و جانشینی پیامبرخدا(ص) با داشتن عنوان صحابی و نیز خویشاوندی، احراز نمی‌شود؟! اما در نسخه‌های قدیمی، حکمت مذکور به این شکل ثبت و ضبط شده‌است: «واعجبا! أتکونُ الخلافةُ بالصحابة و لاتکون بالصحابة والقرابة؟!»؛ یعنی جای شگفتی است که مقام خلافت با داشتن عنوان صحابی پیامبر خدا(ص) احراز می‌شود، اما با داشتن عنوان صحابی و خویشاوندی آن‌حضرت، قابل احراز نیست؟! در واقع این یک جمله ساده برای بیان یک واقعیت یا خبر نبوده بلکه احتجاجی است که امیرمؤمنان(ع) در برابر مخالفان خود دارد و از منظر تاریخی و کلامی حائز اهمیت است. نظیر این مورد کم نیست و به نظرم باید دیگران هم وارد این فضا شوند، آستین بالا بزنند، همت کنند و در تصحیح این اثر ارزشمند بکوشند.   با توجه به نکته فنی که اشاره کردید، ممکن است مخاطب این‌گونه برداشت کند که خیلی از نسخه‌های در دسترس نهج‌البلاغه قابل اعتماد نیست و به آن ایراد وارد است؟ منظور شما از بیان ضرورت تصحیح، همین بود؟ خیر، منظور این نیست. ببینید، نهج‌البلاغه کتابی است که گوینده متن آن امام بلاغت است و کسانی هم که آن را جمع‌آوری و تصحیح کرده‌اند، خود اُدبای بزرگی بوده‌اند. بنابراین، به نسبت دیگر آثار موجود، باید نهج‌البلاغه را تقریباً بدون غلط و اشتباه بدانیم. ممکن است سوال شود   پس تصحیح، بحث و بررسی و مقابله کردن نسخه‌های قدیم برای چیست؟ عرض می‌کنم که این‌جا بحث بر سر «بلیغ» و «اَبلغ» (بلیغ‌تر) است، بحث بر سر «صحیح» و «اصَح» (صحیح‌تر) است و اگر مشکلی مشاهده می‌کنیم، عموماً در این مسئله ریشه دارد. با این‌حال، پرداختن به این موارد هم ضروری است، چون بعضی از آن‌ها اضافات معرفتی هستند و باید مورد توجه قرار گیرند.   بحث تفاوتی که اشاره فرمودید، میان نهج‌البلاغه و دیگر منابع روایی شیعی، مانند «اصول کافی» یا مثلاً «امالی طوسی» هم وجود دارد. با توجه به این مسئله، آیا واقعاً ضرورتی درباره انتشار نسخه‌های جدید و تصحیح شده که گاه فقط یک خط یا پاراگراف آن‌ها دستخوش تغییراتی می‌شود، حس می‌شود؟ آن‌چه درباره تفاوت میان متن نهج‌البلاغه و دیگر متون روایی شیعی گفتید، صحیح است. عرض کردم که شریف رضی به دنبال انتخابِ ادبی بود و از میان منابع موجود و در دسترس خودش، روایتی را برمی‌گزید که به لحاظ ادبی، جایگاه بالاتری داشته‌باشد. علمای ما هم از این موضوع غافل نبوده‌اند، بنابراین می‌بینید که در حاشیه‌نویسی‌های انجام شده بر نهج‌البلاغه، می‌نویسند که این جمله، خطبه یا حکمت در فلان منبع، به این صورت ضبط شده است، اما در باره ضرورت انتشار نسخه‌های تصحیح شده باید نکته‌ای را بگویم؛ البته قصدم خدای ناکرده مقایسه میان نهج‌البلاغه و دیگر آثار نیست؛ شأن و جایگاه نهج‌البلاغه را همه می‌دانند و کسی قادر به انکار آن نبوده و نیست، اما شما ببینید، برخی آثار شعر فارسی، مانند شاهنامه را به خاطر تغییر 10 بیت در یک تصحیح جدید، شایسته تجدید چاپ می‌دانند. این رویه اشتباه نیست؛ می‌خواهم بگویم ضرورت انتشار آثار تصحیح شده، یک ضرورت شناخته شده است و محققان باید جدیدترین نسخه‌ را در اختیار داشته باشند.   در بین نسخه‌های خطی نهج‌البلاغه، نسخه‌های کدام دوره از حیث ضبط و تنظیم، ارزش و جایگاه علمی بالاتری دارند؟ به اعتقاد من نسخه‌های قرن هفتم، از این حیث، برجسته هستند. دلیل آن هم به شرایط سیاسی بازمی‌گردد؛ در سال 656ق، حکومت عباسیان در بغداد سقوط کرد. با سقوط بنی‌العباس، شیعیان این فرصت را پیدا کردند که به بازنویسی و بررسی آثارشان، بدون واهمه از برخی کج‌اندیشی‌ها و مزاحمت‌ها بپردازند. از این نظر، فرصت ثبت و ضبط دقیق نهج‌البلاغه هم فراهم شد و نسخه‌های تنظیم شده در این دوره، بسیار نفیس و قابل مراجعه هستند.   در واقع نقش حاکمیت را در فراهم آوردن بستر تنظیم و انتشار چنین متونی نمی‌توان نادیده گرفت. دقیقاً همین‌طور است. در روزگار ما هم این مسئله کاملاً قابل لمس است. در همین چهار دهه اخیرِ پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، تقریباً تمام آن‌چه مربوط به فرهنگ شیعی می‌شود، فرصت انتشار پیدا کرد. خیلی از مصادر ما که محقق نبود، تحقیق شد. مصادری مفقود بود، الان پیدا و چاپ شده‌است. چون امکانات هست و توجه وجود دارد و البته اجازه فعالیت می‌دهند و حمایت از فعالیت‌های تحقیقاتی در این عرصه، واقعاً قابل توجه است.   یادم هست در دوران حضورم در نجف اشرف،   برای چاپ یک کتاب تحقیقاتی مربوط به فرهنگ شیعی، هزار و یک مشکل داشتیم. یکی از دوستانِ اهل تحقیقم در نجف، برای من نقل می‌کرد کتابی درباره قیام امام حسین(ع) نوشته و قصد انتشار آن را داشته‌است. می‌گفت: وقتی خواستم مجوّز انتشار آن را بگیرم، بعد از مدتی به من گفتند باید نزد «عزت الدّوری»، معاون اول صدّام بروی.   فکر کردم چون کارم تحقیقاتی و ارزشمند است، می‌خواهند از من تقدیر کنند! وارد اتاق «الدّوری» که شدم، بدون مقدمه به من گفت: این کتاب را تو نوشته‌ای؟ گفتم: بله! بی‌درنگ سیلی محکمی به گوشم نواخت و با توهین و تشر به من گفت که فلان فلان شده، حق نداری درباره قیام در برابر ظلم مطلبی بنویسی و اگر یک بار دیگر چنین کنی، دودمان تو را به باد می‌دهم! واقعاً دست ما برای انتشار یک کتاب معمولی بسته بود، چه برسد به آثار تصحیح شده شیعی. در ایران این‌گونه نیست. این را نمی‌خواهم از باب تعریف یا چیز دیگری بگویم، اما واقعیت این است که در زمینه انتشار نسخه‌های نهج‌البلاغه و تلاش برای تصحیح آن و نیز گسترش معارف مربوط به این کتاب ارزشمند، کارهای خوبی انجام شده و می‌شود و شایسته تقدیر است.   شاید بد نباشد که در این گفت‌وگو، پرسشی مبتنی بر محتوای نهج‌البلاغه هم داشته‌باشیم. امیرمؤمنان(ع) در بسیاری از خطبه‌ها و نامه‌ها، به معرفی و ذکر افتخارات خود پرداخته‌است. دلیل این تعریف از خود چیست؟ چرا امام(ع) اصرار دارد که دیگران او را بشناسد و از افتخاراتش بدانند؟ این بحث، بحث زیبایی است که محققان کمتر به آن توجه کرده‌اند؛ شناخت علی(ع) از زبانِ خودِ او. شما در نهج‌البلاغه عباراتی را که مبتنی بر این مفهوم باشد زیاد می‌بینید؛ «أنا قاتل الکُفر»، «أنَا حَجِیجُ الْمَارِقِینَ وَ خَصِیمُ النَّاکِثِینَ الْمُرْتَابِینَ» و مانند آن. درباره این بخش از سخنان امیرمؤمنان(ع)، دیدگاه‌های زیادی ارائه شده‌، اما به اعتقاد من، این سخنان بیش از هر چیز، نشانه مظلومیت امام(ع) است. در شرایطی که کوفیان آن طور رفتار می‌کردند و دستگاه تبلیغاتی بنی‌امیه به دنبال انکار فضایل امیرمؤمنان(ع) و مشتبه کردن امر بر مردم بودند، امام(ع) چه چاره‌ای داشت؟ آیا این درد بزرگ نیست که درباره بنده صالحی چون او که نمازش، زمین و زمان را منقلب می‌کرد و دعاهای سوزناکش، هنوز از پس قرن‌ها، دل‌ها را چنین به لرزه درمی‌آورد، این تهمت ناجوانمردانه را مطرح کنند که علی(ع) نماز نمی‌خوانَد؟! از طرفی بیان امام(ع) در این‌باره، تنها برای یادآوری برخی چیزها به مردم خواب‌زده نبود، ریشه دینی و قرآنی داشت؛ هم در قرآن و هم در روایات، شما با «انّی أنا ...» (همانا من ... هستم) زیاد برخورد می‌کنید و این مسئله باید در تحلیل ذکر افتخارات امیرمؤمنان(ع) در نهج‌البلاغه مورد توجه قرار گیرد.