«مجمع گفت‌وگو و همکاری» روی میز خلیج فارس

 هفته گذشته حسین امیرعبداللهیان وزیر امورخارجه کشورمان در سفری کم سابقه در سال‌های اخیر (حداقل در دو مورد) از 4 کشور حاشیه جنوبی خلیج فارس شامل قطر، عمان، کویت و امارات دیدار کرد و با مقامات ارشد این کشورها نیز گفت‌وگوهای مفصلی انجام داد. اگرچه این سفر در چارچوب سیاست همسایگی دولت سیزدهم و ایجاد آرامش منطقه ای صورت گرفت اما پست اینستاگرامی اخیر امیرعبداللهیان از یک ایده جدید برای همکاری میان دو ساحل شمالی و جنوبی خلیج فارس رونمایی کرد. وزیر خارجه ایران در این پست نوشته بود: در این سفر ایده تشکیل «مجمع گفت‌وگو و همکاری» با مشارکت همه کشورهای خلیج فارس را مطرح کردیم و جزئیات مدون و مکتوب آن را نیز در آینده نزدیک به همه همسایگان جنوبی خود ارائه خواهیم کرد. این طرح که بعد از ابتکار دبیرکل سازمان ملل برای برگزاری نشست وزیران خارجه 6 کشور جنوبی (عربستان، بحرین، قطر، عمان، امارات و کویت) و دو کشور شمالی (ایران و عراق) در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک روی میز کشورهای خلیج فارس گذاشته شده البته نشانه دیگری است از این که جمهوری اسلامی ایران همزمان با سیاست نگاه به شرق در دولت رئیسی و بازسازی روابط خود با چین و روسیه و نهادهای منطقه‌ای شرقی از جمله شانگهای و اکو و نیز تداوم مذاکرات با غرب برای احیای برجام و رفع تحریم‌ها، نگاه راهبردی قابل توجهی نیز به همسایگان جنوبی خود در حاشیه خلیج فارس دارد و قرار نیست در «سیاست خارجی متوازن» دولت سیزدهم، این کشورها از قلم بیفتند. در اکتبر ۲۰۱۹ (مهر 98) روحانی رئیس ‌جمهور وقت ایران طرح «هرمز» را برای همکاری میان کشورهای خلیج فارس در صحن سازمان ملل متحد معرفی کرد و پیش از آن برای تمام کشورهای جامعه هرمز یعنی بحرین، کویت، عراق، قطر، عمان، عربستان سعودی و امارات عربی متحده، نامه نوشت تا رسما آن‌ها را به پیوستن به این ابتکار دعوت کند. این طرح بر پایه تشریک مساعی کشورهای ساحلی خلیج فارس با هدف پایان بخشیدن به حضور نیروهای بیگانه در این حوزه مهم و راهبردی آبی بنا نهاده شده بود و رهاورد آن می توانست ایجاد صلح و ثبات در خلیج فارس و پیشرفت و شکوفایی اقتصادی برای کشورهای منطقه باشد و به همین دلیل این طرح، «ائتلاف امید» هم نام‌گذاری شده بود. طرح صلح هرمز در واقع پایه ای به نام قطعنامه 598 میان ایران و عراق داشت که در بند 8 آن تصریح شده بود: «از دبیرکل درخواست می‌کند از طریق مشورت با ایران و عراق و سایر کشورهای منطقه، راه‌های افزایش امنیت و ثبات منطقه را بررسی کند.» در مقابل چنین پیشنهادی توسط جمهوری اسلامی، برخی دولت های شیخ نشین حوزه خلیج فارس چندان همراهی و همکاری با این طرح نکردند که بیشترین علتش وضعیت خاص آن روزها بود. یک سال و نیم از خروج ترامپ از برجام می گذشت و با وعده‌هایی که جمهوری خواهان آمریکایی به کشورهای عربی این حوزه داده بودند، هیچ کدام حاضر به نزدیک شدن به ایران نبودند؛ عربستان رابطه سیاسی خود با ایران را به بهانه حمله به سفارتش در تهران قطع کرده بود و بحرین به همین دلیل و نیز حمایت های تهران از شیعیان بحرینی، سفارت خود را در ایران بسته بود. وضعیت کویت و امارات نیز اگرچه به تاریکی دو کشور گفته شده نبود، اما وضع جالب و امیدوار کننده ای در روابط دوجانبه نداشتند. این فضای سرد و سخت به همراه تحریکات آمریکا و رژیم صهیونیستی که سعی در دشمن نشان دادن ایران به جای اسرائیل داشتند، همگی باعث شکست طرح هرمز در رسیدن به اهدافش شد. اتفاقاتی که به نظر می رسد در شرایط کنونی حداقل برخی از آن‌‎ها دیگر نمی‌توانند مانعی برای انجام کار باشند. ایران و عربستان توافق از سرگیری روابط را با موفقیت اجرایی کردند، بحرین در حال گفت‌وگو با ایران برای حل مشکلات گذشته است، امارات و کویت پس از چند سال روابط خود را به سطح سفیر ارتقا دادند و حتی صحبت‌هایی از وصل شدن دوباره روابط ایران و مصر به گوش می رسد. همه این تحولات می تواند، شرایط مثبتی را برای اجرای این ایده جدید تهران فراهم سازد. اگرچه هنوز درباره جزئیات طرح جدید جمهوری اسلامی برای منطقه مطلب زیادی گفته نشده اما این سوال مهم مطرح است که اصولا چه نیازی به ایجاد چنین ساختاری در منطقه پرتلاطم خلیج فارس وجود دارد؟ شاید اولین و مهم‌ترین ضرورت ایجاد چنین سازوکاری همین تلاطم‌ها و تنش‌های گاه و بیگاه باشد. تجربه ده‌ها سال اخیر به همه نشان داده که مشکل بزرگ حل نشدن چالش‌ها و تبدیل آن‌ها به حتی جنگ و منازعات بزرگ، همین نبود سازوکاری برای گفت‌وگو میان کشورهای منطقه است، آن هم در جایی که منبع بزرگ انرژی دنیاست و از گذشته مورد طمع بیگانگان بوده است. کار ویژه و مهم مجمع گفت‌وگو و همکاری می‌تواند ایجاد محیطی برای گفت‌وگوی رودررو و حتی با میانجی‌گری دیگران به جای دعواهای لفظی در رسانه ها و با تحریک بیگانگان باشد تا ضمن رفع سوء تفاهمات که تا حدی طبیعی هم هست، از بزرگ شدن اختلافات و تبدیل آن‌ها به تنش‌های غیرقابل کنترل جلوگیری کند. موضوع دیگر می تواند کمک چنین سازوکاری به اعتماد سازی باشد. همه می‌دانیم سال‌هاست اختلافات کوچک و بزرگ بین کشورهای خلیج فارس باعث شده تا نتوانند اقدامات دسته جمعی مناسب و متناسبی با اهمیت این حوزه داشته باشند که ریشه در بی‌اعتمادی دارد. در این مجمع، کشورها می‌توانند با تدابیر اعتمادساز دغدغه‌های خود را برطرف و گلایه‌های خود را از طریق گفت‌وگو حل کنند. یکی از موضوعات مهم اعتمادسوز در این سال‌ها تلاش دشمنان منطقه برای تقویت پروژه ایران هراسی و امنیتی کردن ایران بوده که تنها نفعش را رژیم صهیونیستی برده و ضررش برای همه کشورهای شمال و جنوب خلیج فارس بوده است. چنین مجمعی می‌تواند فضای منفی سال‌های اخیر را به نفع مصالح و منافع مردم منطقه به صورت ریشه‌ای تغییر دهد. در مراحل پیشرفته‌تر می‌توان از چنین مجمعی به عنوان یک سازوکار مناسب برای همکاری های اقتصادی استفاده کرد. اگرچه اقتصاد بیشتر این کشورها شباهت‌های زیادی به هم دارد اما مزیت‌هایی همچون راهگذرهای ترانزیتی، منابع سرشار برای سرمایه گذاری، تبادلات بانکی مناسب، کمک برای جلوگیری از صادرات نفت خام و ایجاد ارزش افزوده، گردشگری و... می تواند جذابیت‌هایی ایجاد کند که برای همه کشورهای منطقه بهره اقتصادی نیز در پی داشته باشد. جمهوری اسلامی ایران همزمان با همکاری‌های رو به گسترش با سازوکارهای همکاری در دنیا، حالا بعد از چند سال روابط سرد و کم فروغ میان تهران و پایتخت‌های عربی جنوبی‌اش، ایجاد سازوکاری مشترک برای گفت‌وگو با حضور همه کشورهای حوزه راهبردی خلیج فارس را پیشنهاد داده که به نظر می رسد با استقبال خوبی نیز در طرف مقابل روبه‌رو شده اما تحقق و موفقیت ابتکار «مجمع گفت‌وگو و همکاری» در اولین مرحله به اراده هر هشت کشور بستگی دارد و این که چقدر حاضر باشند با توجه به تجارب سخت و تلخ گذشته در این منطقه مهم، به سمت ثبات‌سازی و امنیت‌‎زایی درون‌زا بروند. از این طرح در آینده بیشتر خواهیم شنید و همزمان با باز شدن گره های تنش در منطقه از جمله پیشرفت مذاکرات هسته‌ای، می‌توان امیدوار بود در این حوزه نیز دستاورد درخور توجهی نصیب همه ملت‌ها و دولت‌های منطقه شود.