روایتِ عروج آن 73 نفر

رودسری – واقعه تروریستی هفتم تیرماه سال 1360، یکی از غم‌انگیزترین رویدادهای تاریخ انقلاب اسلامی است. سازمان منافقین که در همه جوانب، از سوی ملت طرد شده‌بودند، برای گرفتن انتقام، به ترور فرزندان و زعمای انقلاب اسلامی مردم ایران رو آوردند. هرچند تا پیش از ورود به موقعیت نظامی، یعنی زمانی که منافقین، در ظاهر به فعالیت‌های سیاسی مشغول بودند هم، اثری از تعادل رفتاری در آن ها مشاهده نمی‌شد. در قاموس رفتاری منافقین، مبارزه سیاسی عبارت بود از وارد کردن اتهامات سیاسی و ارائه تصویری دروغین از مخالفان که آن‌ها را افرادی نامطلوب و ترسناک معرفی می‌کرد. همین رویکرد، در اتخاذ موقعیت مسلحانه منافقین نیز، وجود داشت. منافقین هیچ گاه به صورت رو در رو با کسانی که آن‌ها را دشمن خود فرض می‌کردند، درگیر نشدند. آن‌ها، پس از اعلام آغاز مبارزه مسلحانه، به ترور کور شهروندانی پرداختند که اصولاً نقش شان در فعالیت‌های گروه‌های سیاسی آن دوران، معلوم نبود. طی چند روز، ده ها نفر در تهران و دیگر شهرها، توسط تیم‌های ترور سازمان منافقین به شهادت رسیدند. با این حال، بمب‌گذاری در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی، نخستین عملیات تروریستی منافقین بود که با هدف ضربه زدن به نظام جمهوری اسلامی، به صورت برنامه‌ریزی شده انجام شد. نفوذی سازمان در حزب جمهوری اسلامی در حزب جمهوری اسلامی «محمدرضا کلاهی»، عامل نفوذی منافقین در حزب جمهوری اسلامی بود. فردی با ظاهر و رفتاری حزب‌اللهی که توانست اعتمادها را به خود جلب کند. «مهدی اصفهانیان» معروف به «سعید شاهسوندی»، از سران گروهک منافقین که بعدها از آن‌ها جدا شد، در خاطراتش می‌گوید: «روابط کلاهی با سازمان به صورت مخفی و با بخش‌های مخفی بود. آن موقع ما بخش «اطلاعات» و بخش «ارتش» داشتیم که بخش‌های غیرعلنی محسوب می شدند.» ظاهراً از نفوذی بودن «کلاهی»، تنها چهار نفر خبر داشتند: «مسعود رجوی»، «موسی خیابانی»، «هادی روشن روان»(از کادرهای اطلاعاتی) و «مهدی افتخاری»(مسئول بخش اطلاعات و معروف به فرمانده فتح‌ا...). «کلاهی» دانشجوی رشته برق دانشگاه «علم و صنعت» بود. او پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به سازمان منافقین پیوست. ابتدا عضو انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علم و صنعت شد، اما پس از مدتی، با برنامه از پیش تعیین شده سازمان منافقین، از انجمن اسلامی بیرون آمد و به عنوان پاسدار کمیته انقلاب اسلامی، به فعالیت پرداخت و چندی بعد عضو حزب جمهوری اسلامی شد. «کلاهی» به عنوان فردی منظم معروف بود. همین امر باعث شد مسئولیت‌های اجرایی در حزب را به او بسپارند. شاهسوندی می‌گوید: «کلاهی، مسئول برگزاری جلسات حزب جمهوری اسلامی بود. او تکنیسین برق هم بود و ضمناً، کارهای فنی و برق [دفتر مرکزی] حزب جمهوری اسلامی را هم به عهده داشت ...» «کلاهی»، با این توانایی و جایگاه، خیلی راحت می‌توانست نقشه منافقین را اجرا کند.  با اطلاعاتی که «کلاهی» در اختیار سازمان منافقین گذاشت، روز بمب‌گذاری تروریستی، 7 تیرماه 1360 تعیین شد. آن انفجار مهیب ... اندکی به ساعت 9 شب مانده بود. جلسه هفتگی حزب جمهوری‌اسلامی، مطابق برنامه، آغاز شد. طبق دستور جلسه، قرار بود درباره موضوع مهار تورم صحبت‌هایی شود. وزیر بازرگانی هم آمده بود تا درباره این موضوع، مباحثی ارائه کند. حجت‌الاسلام «باغانی»، از نجات یافتگان حادثه 7 تیر، در گفت‌وگویی که خبرگزاری مهر آن را منتشر کرده‌است، می‌گوید: «وزیر بازرگانی وقت پشت تریبون رفت تا موضوع تورم را مطرح کند و بحث پیگیری شود، ولی یکی از اعضا، با اشاره به عزل بنی‌صدر از رئیس‌جمهوری، توسط حضرت امام(ره)، به شهید بهشتی پیشنهاد داد با توجه به اهمیت انتخابات، موضوع جلسه را به انتخابات ریاست جمهوری اختصاص دهیم ... شهید بهشتی با تأیید این مطلب گفتند: چون موضوع جلسه، مهار تورم است، باید برای تغییر دستور جلسه رای‌گیری شود. پیشنهاد این عزیز، از طرف دکتر بهشتی به رای گذاشته شد که همه اعضا موافقت کردند و بحث مهار تورم به جلسات بعدی موکول شد و بحث انتخابات ریاست‌جمهوری در دستور جلسه قرار گرفت.» به این ترتیب، بحث درباره انتخابات ریاست‌جمهوری آغاز شد. حجت‌الاسلام «باغانی» توضیح می‌دهد: « دکتر بهشتی پشت تریبون رفت و پس از بیان مقدماتی گفت: بحث انتخابات ریاست‌جمهوری یکی از مهم ترین مسائل کشور است و نباید دوباره، یک عنصر در آب و نمک خیسانده دشمن به جامعه تحمیل شود. در همین لحظه بود که انفجار رخ داد و فقط شعله های آتش و پایین آمدن سقف را به یاد دارم.» انفجار آن قدر مهیب بود که سقف سالن محل برگزاری جلسه فروریخت. در این اقدام تروریستی، آیت ا... دکتر بهشتی و 72 نفر از اعضای حزب جمهوری اسلامی به شهادت رسیدند.