ايران و بحراني به نام مهاجرين افغاني

مهاجرت به معناي جابه‌جايي افراد از مكاني به مكان ديگر به دليل برخورداري از امكانات بيشتر مانند آموزش بهتر، درآمد بيشتر، دستيابي به آزادي‌هاي سياسي و اجتماعي يا به منظور فاصله گرفتن از كمبود‌ها، فقر، فلاكت، بلاياي طبيعي، جنگ، بيكاري، كمبود امنيت و... است كه از سوي جوامع بين‌المللي به رسميت شناخته شده و كشورهاي برخوردار در راستاي رونق هر چه بيشتر صنايع مختلف خود از متخصصان و محققان و دانشمندان و دانشجويان ساير كشورها استفاده مي‌كنند. مهاجرت انواع مختلفي دارد كه از آن جمله مي‌توان به مهاجرت خارجي، مهاجرت به شكل پناهندگي، مهاجرت داخلي و انواعي از مهاجرت‌هاي فصلي و‌ روزانه اشاره كرد. يكي از مهم‌ترين اشكال مهاجرت به شكل پناهندگي است، پناهندگي نوعي مهاجرت خارجي محسوب مي‌شود كه به دليل مشكلات كشور مبدا صورت مي‌گيرد و افراد را مجبور به مهاجرت و نقل مكان مي‌كند. به عنوان مثال، تشكيل دولت اسراييل باعث مي‌شود تا پناهندگي بسياري از فلسطيني‌ها به اردن، مصر، سوريه و لبنان باشد. حمله شوروي به افغانستان و جنگ‌هاي داخلي در آن كشور، وجود شرايط دشوار اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي، حوادث و رخدادهاي داخلي و خارجي تاثيرگذار بر اوضاع افغانستان، به ويژه طي چهار دهه اخير، باعث آوارگي ميليون‌ها افغانستاني به كشورهاي ديگر از جمله ايران شده است، عدم بهبود قابل ملاحظه وضعيت امنيتي، سياسي و اقتصادي افغانستان باعث شده با گذشت سال‌ها هنوز بيشتر از يك ميليون پناهنده و بيشتر از دو ميليون اتباع غيرپناهنده افغانستاني (غيرمجاز كه در بعضي آمار‌ها تا بيشتر از 10 ميليون هم برآورده شده) در ايران ساكن باشند. همان‌طور كه اشاره شد يكي از مهم‌ترين كشورهايي كه پذيراي مهاجران افغان است، كشور ايران است..
 اين مهاجران و پناهجويان به دليل ناامني و جنگ‌هاي داخلي، وضعيت اجتماعي نابسامان و نبود اشتغال در كشور خود به ايران مهاجرت كرده‌اند. در طول ساليان متوالي جنگ‌ها و نزاع‌هاي داخلي و خارجي، حضور قدرت‌هاي بزرگ و نيز رشد افراط‌گرايي در افغانستان باعث شده است كه در هر برهه زماني عده‌اي از اتباع اين كشور آواره شده و به كشورهاي ديگر از جمله ايران عزيمت كنند. اين شاخص‌ها سبب شده كه امروزه در جهان افغانستان به عنوان كشوري «مهاجرفرست» شهره بوده و مسوولان كشورمان و حتي اتحاديه اروپا را براي كاهش تبعات اين مهاجرت‌ها به ويژه بر امنيت ملي آنها به واكنش واداشته است.
حضور مهاجران افغانستاني در ايران آنقدر به درازا كشيده شده است كه ركورد جديدي را در جهان ثبت كرده و ايران را نيز به عنوان كشوري كه طولاني‌ترين ميزبان پناهندگان خارجي بوده، مطرح ساخته است.
رويداد انقلاب اسلامي ايران و اتخاذ سياست درهاي باز و قوانين تسهيل‌كننده باعث شده است كه امروزه جمهوري اسلامي ايران به عنوان چهارمين كشور پناهنده‌پذير جهان و اولين كشوري كه طولاني مدت‌ترين زمان ميزباني از پناهندگان را به خود اختصاص داده است، شناخته شود.
جنگ طولاني، اقتصاد در هم شكسته و خشكسالي‌هاي پي در پي در افغانستان نه تنها مانعي بر سر راه بازگشت مهاجرين افغاني نبوده، بلكه به‌طور مداوم موج جديدي از پناهندگان را ايجاد كرده است.


همچنين از بحران‌هاي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي بحران مهاجرت نخبگان و استعدادهاي درخشان يا به اصطلاح فرار مغزها از يك سو و از سوي ديگر خيل مهاجران كشور‌هاي جنگ‌زده همسايه از جمله افغانستان است كه متاسفانه دولت و مجلس نه برنامه مشخص و هدفمندي براي جلوگيري از مهاجرت نخبگان دارند و نه براي ورود مهاجرين افغانستاني كه سبب مشكلات فراواني در كشور شده‌اند، دستور كار مشخص و روشني پياده كرده‌اند. اين بي‌برنامگي سبب شده است كه جامعه ايران دچار تضادهاي فرهنگي، تشديد ناامني، از بين رفتن فرصت‌هاي شغلي، هدر رفتن سرمايه‌هاي ملي مانند آب و محيط زيست و...شود.
اگر ما نگاهي سطحي به سياست‌هاي مهاجرتي كشورهاي همسايه و منطقه از جمله تركيه و اعراب بيندازيم، روش آنها در پذيرفتن مهاجران در راستاي منافع ملي و رونق اقتصادي و همچنين استفاده از نخبگان و تحصيلكردگان مهاجر است و براي ورود مهاجرين سطح و جايگاه تحصيلي و شغلي متناسب با نياز بازار كار‌‌ خود تعريف كرده‌اند، اما متاسفانه در كشور ما بدون توجه به نياز بازار كار و بدون هيچ محدوديتي دروازه مهاجر‌پذيري را باز كرده‌اند كه ضمن اينكه در توسعه و پيشرفت و ترقي كشور هيچ تاثيري ندارد، بلكه موجب ركود فراوان در بازار كار، هنجارشكني، افزايش جرم و جنايت، افزايش ناامني و هراس در بين شهروندان، مشغول كردن بسياري از اوقات دستگاه‌هاي اداري به ويژه سيستم قضايي و... شده است.
امروزه امنيت ملي كشورها، مبناي همه تلاش‌ها را تشكيل داده و زماني اين تلاش‌ها منجر به نتيجه مي‌شود كه امنيت در ابعاد مختلف وجود داشته باشد.
احساس ناامني، پويايي، تحرك و انگيزه انسان را در جهت پيشرفت و تعالي تحت‌الشعاع قرار داده و قسمت بزرگي از پتانسيل و قابليت‌هايش را به هدر مي‌دهد.
اين مهم را مي‌توان در حوزه‌هاي سياسي و اجتماعي و اقتصادي مورد بررسي قرار داد. 
در حوزه سياسي ايران در طول دوران مختلف و با وجود بحران‌هاي گوناگوني كه در افغانستان به وجود آمده، از تجاوزات شوروي سابق تا روي كار آمدن طالبان و شكست آنها، پذيراي خيل عظيمي از اتباع اين كشور بوده است. اين بدان معناست كه يك تقارن زماني معناداري بين بحران در افغانستان و افزايش حجم مهاجرت مداوم وجود داشته است. بنابراين در هر برهه‌اي مهاجران حامل ميزاني از بحران سياسي بوده و بدين صورت در گسترش بحران نقش انتقال‌دهنده را ايفا کرده‌اند. لذا به نظر مي‌رسد مشكلات ناشي از وجود مهاجران قانوني و غيرقانوني در دوره‌هاي مذكور، مديريت و كنترل حضور آنها و مباحثي مانند نگرش كشور ميزبان و بحث بازگشت آنها به كشورشان و بسياري مسائل ديگر باعث شكل‌گيري يك منشأ اضطراب سياسي در روابط ميان افغانستان با ايران شده است.
در حوزه اقتصادي مهاجرت تأثير مثبتي بر اقتصاد كشور ميزبان مي‌گذارد، اما در ايران با توجه به شرايط موجود اين وضعيت كمي پيچيده‌تر است. تحريم‌ها و عدم برخورداري مهاجران از كمك‌هاي حمايتي دولتي در ايران، حقوق كم آنها، وضعيت معيشتي‌شان را شديدا تحت تأثير قرار داده است. چه بسا در مواردي بيكاري و در نتيجه فقر آنها را به دنبال داشته باشد كه اين موضوع مي‌تواند اثرات مستقيمي بر افزايش بزهكاري و قاچاق مواد مخدر و متعاقب آن ايجاد مخاطراتي براي امنيت ملي را به دنبال داشته باشد.
پراكندگي افغان‌ها در شهرها باعث ايجاد جدايي‌گزيني خاص آنها در بسياري از شهرستان‌هاي اطراف تهران و ديگر شهرهاي بزرگ ايران شده است. مهاجرت مردم افغانستان به كشورهاي همسايه خاصه ايران، نوعي مهاجرت اجباري ناسالم است كه با آسيب و تخريب روحي و رواي اعضاي خانواده‌هاي مهاجر توأم بوده است. چنين تجمعي باعث شده به برخي از مشكلات اجتماعي از جمله قاچاق مواد مخدر دامن زده شود. از طرف ديگر، بسياري از نارسايي‌هاي فرهنگي و آموزشي آنان در مواجهه با مردم و اجتماع شهر، اثرات درازمدتي بر كاركردهاي اجتماعي و فرهنگي خواهد داشت. تصادم شديد فرهنگي و تضادهاي اجتماعي ناشي از اين امر نه تنها در درون تهديد براي امنيت ملي است كه خود مي‌تواند روابط سياسي بين ايران و افغانستان را نيز تحت تأثير قرار بدهد. يكي ديگر از چالش‌هاي امنيتي مربوط به حضور اتباع افغانستان در كشور در حوزه اجتماعي مربوط به گسترش حاشيه‌نشيني و نيز به‌ هم خوردن تركيب جمعيتي جامعه ميزبان به خصوص در روستاها و مناطق با جمعيت كم است. اتباع افغانستان به دليل درآمد پايين امكان زندگي در نقاط شهري را نداشته و در نتيجه غالبا در حاشيه شهرها يا روستاهاي نزديك به شهرها، ساكن مي‌شوند. در نتيجه تراكم جمعيت در اين مناطق بالاتر رفته، وضعيت بهداشتي - درماني تنزل مي‌يابد، مشاغل كاذب زيادتر مي‌شود و نتيجتا بزه و اعمال خلاف قانون نيز گسترش مي‌بابد.
طبيعي است كه چنين مهاجرت‌هايي نمي‌تواند بازتاب مثبتي بر اقتصاد و امنيت كشور داشته باشد و در نتيجه چنين پيامدهايي اختلالاتي چند در سيستم اقتصادي كشور بروز مي‌كند كه در نتيجه آن باعث ايجاد يا تقويت احساس محروميت نسبي اقتصادي در شهروندان كشور می‌شود كه به شكل و قالب اعتراضات بروز مي‌کند. ضروري است كه توجه شود مباحثي همچون آمار بيكاري در ايران، تورم و گراني، دغدغه‌هاي اقتصادي و معيشتي و... از وضعيت مناسبي در ايران برخوردار نيست. حال آنكه شرايط به وجود آمده و ناشي از حضور مهاجران، تشديد اين مباحث را به دنبال خواهد داشت. طبيعي است چنين وضعيتي بر افزايش آماري بيكاري در ايران تأثير بسزايي داشته و بالطبع امنيت اقتصادي و ملي را تهديد مي‌کند. 
جا دارد با استقرار حكومت ضدحقوق بشري گروه طالبان در افغانستان، مديران كشور به ويژه نمايندگان مجلس با حساسيت و نگاه ملي‌گرايانه، موضوع مهاجران افغان كه محصولي جز ضرر و زيان براي كشور نداشته‌اند را حل و فصل کنند و سياست معقول و منطقي كه ساير كشورها ازجمله تركيه در قبال مهاجران افغانستاني دارند، پيش بگيرند.