مشروطیت؛ تولد دوباره یک ملّت

 انقلاب یا در مفهوم دقیق‌تر «نهضت مشروطه»، رویدادی مهم و تأثیرگذار در تاریخ ایران است؛ واقعه‌ای که برای نخستین‌بار پس از چند هزار سال، شیوه حکومت را در کشور ما، دستخوش تغییرات اساسی کرد و مردم، به صورت رسمی و گسترده، نقشی راهبردی در تعیین سرنوشت خود پیدا کردند. با وجود همه انتقادهایی که به نهضت مشروطه و بازیگران آن، اعم از مخالفان و موافقان نهضت وارد است، نمی‌توان منکر شد این رویداد که با امضای فرمان مشروطیت، توسط مظفرالدین‌شاه قاجار در 14 مرداد سال 1285 (117 سال قبل در چنین روزی) رقم خورد، سرآغاز تحولات بنیادین در تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران معاصر محسوب می‌شود؛ در واقع نهضت مشروطه، نخستین آزمون الگوی مدرن حاکمیت در تاریخ ایران است که با همه فراز و فرودهایش، باعث آشنایی مردم با حقوق خود و نیز، ساختارهای سیاسی حامی و پشتیبان این حقوق شد و مفهوم مطالبه از حاکمیت را، به شکلی جدّی، در ذهن جامعه ایرانی نهادینه کرد؛ آن‌گونه که اگر تاریخ ملت ایران را، از نظر شناخت جایگاه راهبردی مردم در حاکمیت و نیز، ایفای نقش آن ها در اداره امور و تعیین سرنوشت خودشان، به دوران قبل و بعد از نهضت مشروطه تقسیم کنیم، رفتاری خلاف صواب نکرده‌ایم؛ گو این‌که تجربه تاریخی نهضت مشروطه و مفاهیم بنیادین آن، بارها و بارها توسط نخبگان ایرانی تعدیل و بازتعریف شد تا پس از 44 سال به نهضت ملّی شدن صنعت نفت و بعد از 72 سال، با هدایت و رهبری داهیانه امام خمینی(ره)، به انقلاب اسلامی مردم ایران ختم شود.  نهضت مشروطه را باید حاصل برانگیختگی ملت ایران بدانیم؛ موجی بلند و قدرتمند که در اذهان ایرانیان، مفاهیم خاصی را احیا کرد که گاهی، در آموزه‌های دینی آن ها سابقه‌ای طولانی و قابل اعتنا داشت؛ مهم ترینِ این مفاهیم، مفهوم عمیق و تأثیرگذار «عدالت خواهی» است. به یک معنا، این عدالت خواهی بود که باعث آغاز نهضت مشروطه شد؛ مفهومی بسیط و در عین حال راهبردی که در جزئی‌ترین امور فضای زیستی ایرانیان تغییرات عمیق ایجاد می‌کرد و می‌توانست باعث بروز تحولات مثبت در کیفیت این فضای زیستی شود. مردم ایران، عمیقاً به عدالت خواهی باور داشتند و علما نیز، هم‌سو با تعالیم شرع انور و خواست قاطبه مسلمین، بر اجرای عدالت و تأسیس «عدالتخانه» پای می‌فشردند. این شناخت و اصرار، ناشی از درک عمیق مفهوم استبداد و رنج‌های جانکاه ناشی از آن در تاریخ سیاسی و اجتماعی ایرانیان بود که در نخستین گام، یعنی در مهاجرت کبری (هجرت علمای تهران به قم که به نوعی، نفی رسمیت و مشروعیت حکومت وقت به حساب می‌آمد) نمود یافت و به عنوان جدّی‌ترین مطالبه عمومی مطرح شد. این مفهوم، در فضایی که قاطبه ملّت، آشنایی چندانی با الگوهای مدرن سیاسی و حکومتی نداشتند، می‌توانست بسانِ عامل و دلیلی که ارزش فداکاری عمیق دارد، مردم را مجاب به ماندن در صحنه کند و همین پایداری و پایمردی بود که اسباب طرح مطالبات جدید را فراهم کرد. با تلاش نخبگان سیاسی و سیاستمداران آشنا با الگوهای مدرن حکومتی - صرف نظر از اهداف آن ها و نظام سیاسی مطلوبی که تصور می‌کردند – مطالبه تأسیس دارالشورا با هدف محدود کردن حکومت استبدادی و ایجاد سازوکاری مردمی در روند قانون گذاری که به قول علمای سیاست، می‌توانست اسباب تصویب قوانینی را فراهم کند که «بیشترین نفع را برای بخش هرچه بیشتر جامعه» به ارمغان آورد، در دستور کار قرار گرفت. طولی نکشید که این مطالبه، با مطالبه دیرین و اساسی تأسیس عدالتخانه درآمیخت و نهضت مشروطه را به نهضتی جامع‌الاطراف تبدیل کرد. هرچند که بی‌تجربگی مردم و بخش‌هایی از نخبگان غیروابسته، اسباب نفوذ برخی جریان‌های نامربوط را به بدنه اصیل نهضت رقم زد، اما حضور فعال علمایی مانند شیخ شهید (آیت‌ا... شیخ فضل‌ا... نوری) که به دنبال تعدیل و بازتعریف مفاهیم وارداتی در عرصه قانون گذاری بودند، باعث شد که نخستین تجربه‌ها برای حفظ ساختار قانون گذاری اسلامی که پیوستگی تام و تمامی با جامعه مسلمان ایران و فرهنگ دینی هزار و 300 ساله آن داشت، شکل بگیرد و در اصل دوم «متمم قانون اساسی مشروطه»، تأسیس «مجلس مقدس شورای ملی»، ذیل توجهات حضرت ولی‌عصر(ارواحنا فداه) و مراقبت «حجج اسلامیه کثرا... امثالهم» و «عامّه ملّت ایران» دانسته شود و بر همین اساس، تأکید شد که «باید در هیچ عصری از اعصار، مواد قانونیه آن مخالفتی با قواعد مقدسه اسلام و قوانین موضوعه حضرت خیرالانام صلی‌ا... علیه و آله و سلم نداشته باشد.» مراقبت از این امر نیز، برعهده پنج تن از مجتهدان تراز اولِ هر عصر گذاشته شد که با تأیید مراجع و بزرگان حوزه علمیه شیعه، به کار نظارت گمارده می‌شدند. این اقدام راهبردی که با تدبیر شیخ شهید در سال 1285ش به انجام رسید، در واقع خواست نوین ملت را در بازتعریفی معقول، بر بستر قوانین شرع انور قرار می‌داد؛ تولدی دوباره که می‌توانست مسیر سعادت را پیشِ روی ملّت رنج‌کشیده ایران بگشاید و ای بسا، اگر خودکامگی مستبدان داخلی، وابستگی‌های غرب گرایان و تزویر استعمارگران نبود، حاصل آن رنج‌ها و تکاپوهای آزادی خواهانه قادر بود ثمره‌ای شیرین و بالنده برای ایرانیان به بار آورد. اتفاقی که متأسفانه رقم نخورد و رسیدن به مقصود نهایی در آن نهضت راهبردی، 72 سال به طول انجامید.