علاقه عجیب «پورعلی‌گنجی» به لغات ‌انگلیسی

    استفاده درهم برهم از کلمات فارسی و انگلیسی برای گفتن یک جمله، اتفاقی است که کم و بیش در بین دوستان و اطرافیان‌مان شاهد آن هستیم. به تازگی ویدئویی از «مرتضی پورعلی‌گنجی» مدافع پرسپولیس و تیم‌ ملی در شبکه‌های اجتماعی پربازدید شده که نشان‌دهنده علاقه زیاد او به استفاده از لغات انگلیسی است. به طور مثال،او در این ویدئو که صحبت‌هایش در گفت‌و‌گوهای مختلف را در کنار هم قرار داده، می‌گوید: «آف کورس(البته) که دوست دارم بازی کنم، ولی دوست دارم تیم نتیجه بگیرد، آدم‌های فیمس(مشهور) دنیا...، مدام به من بک(بی‌توجهی) نده، 9 ساله من تایم(زمان) نکردم برم بیرون، یک روز هم رست(استراحت) نکردم و ...» . علاوه بر اطرافیان‌تان، بارها ویدئوهایی شبیه به این را هم دیده اید، اما چرا بعضی‌ها با انگلیسی صحبت‌کردن کلاس می گذارند و چه تصویری از خودشان در ذهن مخاطب ایجاد می کنند؟
    تفاوت زبان دوم با خارجی برای مغز
قبل از پرداختن به جنبه‌های روان شناختی این پدیده، باید به تفاوت زبان دوم با زبان خارجی برای مغز اشاره کرد. زبان دوم، زبانی است که کاملا مستقل از زبان مادری است و ذهن به صورت خودکار و بدون تفکر آگاهانه جمله‌سازی می‌کند و مفاهیم و لغات کاملا مستقل هستند. در ایران بسیاری از افراد دو زبانه هستند، فارسی و زبان دیگری مثل ترکی، کردی، لری، عربی و ... را همزمان و مستقل از هم آموخته‌اند. زبان خارجی به زبان اولیه وابسته است، یعنی مغز در حال ترجمه دو زبان به هم است. در این حالت تفکر به زبان اولیه صورت می‌گیرد و نتیجه به صورت زبان دوم ارائه می‌شود. در حالت زبان دوم، تفکر می‌تواند به صورت مستقل به هر دو زبان اتفاق بیفتد.
    این یکی از ویژگی‌های مبتدی‌هاست
در حالتی که زبان انگلیسی به زبان دوم بدل شده باشد، معمولا تداخلی با فارسی نخواهد داشت، چون مغز هنگام صحبت به هر کدام از دو زبان، تنها به واژگان همان زبان توجه دارد. پس کلمه‌ای را وام نمی‌گیرد.  در این حالت صرفا بعضی از اصطلاحات خاص که معادلی در زبان اولیه ندارد، به‌صورت خیلی محدود به ذهن گوینده می‌رسد. استفاده بیش از حد از کلمات خارجی در گفتار فارسی، نشان از مبتدی بودن گوینده در یادگیری زبان دوم دارد که هنوز مغز عادت به هماهنگ کردن بین دو زبان نکرده است.بنابراین  در گفتار تداخل پیش می آید.


    رفتاری‌نمایشی برای جلب‌توجه
علاقه زیاد بعضی افراد به استفاده از لغات ‌انگلیسی، نشان از رفتاری نمایشی برای جلب‌توجه است. البته در این مورد فرهنگ عمومی جامعه که چه رفتاری را باکلاس بداند، بسیار موثر است. در جامعه ما که بیشتر مردم زبان‌انگلیسی بلد نیستند، برخی دانستن حداقلی از زبان خارجی را نشانه باکلاس بودن می دانند.  این پدیده دقیقا با مبتدی بودن در زبان مدنظر ارتباط مستقیم دارد، چون هرچقدر بیشتر بلد باشیم،به استفاده درست از آن زبان اهمیت بیشتری خواهیم داد.
    استفاده از معادل فارسی بهتر است اما...
به این نکته هم باید توجه کرد که برخی از کلمات خارجی به واسطه فناوری ‌های وارداتی عملا وارد زبان فارسی شده‌اند. به طور مثال،هنگام استفاده از شبکه‌های اجتماعی یا اینترنت کلماتی مانند اپ، آپدیت کردن و ... رایج است. باید دقت کرد که ما از کلمه‌ای مثل آپدیت، در زبان فارسی فعل «آپدیت کردن» ساخته ایم، در نتیجه این کلمه وارد زبان فارسی شده است. اگرچه استفاده از کلماتی مثل به روزرسانی که معادل فارسی آن هستند، بهتر است، اما استفاده محدود از این کلمات پز دادن محسوب نمی‌شود.
    رابطه بین اعتمادبه‌نفس و دانش
به عنوان نکته آخر درباره چنین افرادی، دقت کنیم که رابطه بین اعتمادبه‌نفس و دانش یک رابطه خطی نیست. دانش کم، بیشترین اعتمادبه‌نفس را دارد! افراد مبتدی خود را دانشمند فرض می‌کنند. هرچه دانش بیشتر شود، اعتمادبه‌نفس کاذب کمتر می شود و فرد خیلی راحت از «نمی‌دانم» استفاده می‌کند. مفاهیم را به ساده‌ترین صورت ممکن به کار می برد. برای مثال، بعضی دانشجویان دوره کارشناسی روان شناسی، ترجیح می‌دهند از اسامی انگلیسی اختلالات استفاده کنند، اما با سوادترین استادان معمولا از اسامی فارسی و قابل فهم برای عموم استفاده می‌کنند. بنابراین به صورت یک قاعده سر انگشتی، اگر یک فارسی زبان در صحبت‌هایش کلمات و اصطلاحات زیاد انگلیسی استفاده کند، می‌توان مطمئن بود که در آن موضوع کاملا مبتدی است، چون استادان واقعی، مفاهیم پیچیده را به ساده‌ترین و روان‌ترین زبان ممکن توضیح می‌دهند.